تاریخ سند: 7 دی 1356
موضوع: محمد خیرخواه
متن سند:
از: 20 ﻫ ر تاریخ: 7 /10 /2536[1356]
به: 20 ﻫ 12 شماره: 3068 /20 ﻫ ر
موضوع: محمد خیرخواه
پیرو: 3065 /20 ﻫ ر ـ 7 /10 /2536
ساعت 2100 مورخه 4 /10 /2536 که محمد خیرخواه به اتفاق یکی از دوستانش از کوچه نفرآباد عبور میکردند محمد خیرخواه اظهار نمود دولت خیلی با سیاست است. مثلاً شاه وقتی میبیند که یکی از نور چشمانش میخواهد استعفا دهد قبول نمیکند و میگوید موقعیت ایران و من طوری نیست که شما بخواهید استعفا کنید. چون مردم فکر میکنند که چرا نورچشمیهای شاه استعفا میکنند؟ برای این است که برای سرلشگر مقربی1بهترین وسیله فراهم نمودند و او را با هواپیما به خارج فرستادند و سپس شایع نمودند که او اعدام شده است و اضافه کرد که من از سیاست خیلی میدانم.
نظریه شنبه: محمد خیرخواه شخصی است که با تردید سخن میگوید و در موقع حرف زدن صورتش قرمز میشود و یک نفس عمیق میکشد.
نظریه یکشنبه: اعمال و رفتار محمد خیرخواه تا حدود امکانات این سازمان تحت مراقبت میباشد و چگونگی اظهارات او مستمراً به استحضار خواهد رسید.
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است. شاهد
نظریه 20 ﻫ ر: نظریه سهشنبه تایید میگردد.
توضیحات سند:
1. احمد مقربی، فرزند حسن در سال 1300 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از طى تحصیلات ابتدایى و متوسطه وارد دانشکده افسرى شد و با درجه ستوان دومى فارغالتحصیل شد. وی دورههاى متعدد آموزش نظامى از جمله: دوره مقدماتى و عالى مهندسى، دوره فرماندهى و ستاد در امریکا، دوره پدافند عالى از آمریکا و دانشگاه جنگ را گذرانید و از سال 1327 وارد خدمت در ارتش شد. وی فعالیت در نهضت مقاومت ملى، عضو انجمن جغرافیا و مهندسین امریکا، معاون اداره پنجم و رئیس رکن پنجم ستاد ارتش را تجربه کرد. طبق اسناد ساواک، مقربى پس از انحلال حزب توده و دستگیرى اکثر افراد وابسته به حزب، مدت هفت ماه بازداشت شد، ولى به دلیل فقدان مدارک لازم آزاد شد. در سال 1344 روسها با توجه به موقعیت مقربی و دسترسى اطلاعاتى او، به وی نزدیک و با تهدید افشاى ارتباط وى با سرهنگ فرارى محمود نیو او را وادار به همکارى کردند. وی حدود 11 سال با سفارت شوروى سابق در تماس بود و اطلاعات مهمى را در اختیار آنها مىگذارد. وی در سال 1356 توسط پلیس امنیتى دستگیر شد و پس از بازجویى و اعتراف با رأى دادگاه نظامى به اعدام محکوم شد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 336