تاریخ سند: 12 بهمن 1343
موضوع: جلسه وعظ در مسجد ارک
متن سند:
شماره: 24061 /20 الف
روز 3 /11 /43 بعدازظهر شیخ حسین نوری همدانی واعظ در مسجد ارک به منبر رفت و ضمن صحبتهایش گفت: سیاست از دین جدا نیست اسلام جزئی از سیاست، [و سیاست] جزئی از اسلام است سیاست یعنی دفاع از استقلال و حاکمیت مملکت و تهیه نان و غیره برای مردم و در دین اسلام قوانین زیادی در این مورد وجود دارد.
سپس از بدی وضع دادگستری صحبت کرد و گفت: روحانیون هستند که استقلال مملکت را حفظ میکنند هنگامی که ناصرالدین شاه به انگلستان مسافرت نمود روزی در سان و رژه ارتش انگلیس شرکت کرد ملکه وقت انگلستان از او پرسید شما همچنین ارتشی دارید یا خیر؟ ناصرالدین شاه1 در جواب گفت: ما فقط ارتش مختصری برای تأمین امنیت داخلی کشور داریم به ارتش قوی محتاج نیستیم چون در کشور ما عدهای از دانشمندان مذهبی وجود دارند که در مواقع حساس در مساجد مردم را به قیام دعوت میکنند و میلیونها نفر زن و مرد و جوان به فرمان آنها برای دفاع از مملکت آماده میشوند، چون دارای ایمان میباشند پیروز خواهند شد و دیگر لازم نداریم که ارتش بزرگی داشته باشیم.
سپس از مجلات و مطبوعات و تلویزیون و رادیو اظهار عدم رضایت نمود و گفت که تلویزیون و رادیو باعث گمراهی افکار جوانان خواهد شد.
وی در پایان صحبتهایش خمینی را دعا کرد.
این مجلس در ساعت 1445 پایان یافت.
توضیحات سند:
1ـ ناصرالدینشاه قاجار مکنی به ابوالمظفر متولد 6 صفر 1247 و متوفی 17 ذوالقعدۀ 1313 ه.
ق چهارمین شاه (سلطنت 1264 ـ 1313 ه.
ق) از سلسلۀ شاهان قاجاریه؛ پسر محمدشاه قاجار؛ و متولد تبریز، در 1263 ه.
ق، به فرمان پدر، به آذربایجان شتافت، و در آنجا زمام حکومت را به دست گرفت.
هنگام فوت پدر، در آذربایجان به سلطنت نشست (14 شوال 1264 ه.
ق)، و سپس به اهتمام میرزا تقیخان امیر نظام (امیر کبیر)، به تهران آمد و زمام امور را به دست گرفت.
مقارن آغاز سلطنت او، در اکثر ولایات اغتشاش بود، و اهالی کرمانشاه و بروجرد و یزد و کرمان بر عمال و حکام حاجی میرزا آقاسی شوریده بودند.
مهمتر از همه، خروج اهالی فارس بر حسینخان نظامالدوله و همچنین فتنۀ سالار در خراسان بود.
بابیه نیز مقارن اوایل سلطنت او در مازندران و زنجان و فارس شورش به راه انداخته بودند.
ناصرالدین شاه، به اهتمام و تدبیر میرزا تقیخان امیر نظام، که لقب امیرکبیر هم یافته بود، به دفع سرکشان و رفع اغتشاشات پرداخت.
فتنه سالار را به دست شاهزاده سلطانمراد میرزا (بعداً حسامالسلطنه نام گرفت) فرو نشاند، و باب را در تبریز کشته، بابیه را منکوب کرد.
اما چندی بعد امیرکبیر را معزول کرده وزارت خود را به میرزا آقاخان نوری داد، و امیرکبیر را در تبعیدگاه فین کاشان به دست علیخان حاجبالدوله به قتل رسانید (1268 ه.
ق).
بعد از آن، لشکر وی خان خیوه را، که به خراسان تاخته بود، در حدود سرخس شکست داده مقتول کردند (1271 ه.
ق).
چندی بعد، هرات را به وسیلۀ سلطانمراد میرزا حسامالسلطنه فتح کرد (1272 ه.
ق)، اما به سبب مخالفت انگلیسها و وارد شدن کشتیهای آنها به بندر بوشهر، از آن شهر صرف نظر کرد و به موجب عهدنامۀ پاریس، متعهد شد استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسد، و در اختلاف بین دولتین، به دولت انگلستان رجوع کند (1273 ه.
ق).
چندی بعد از آن ناصرالدین شاه میرزا آقاخان را معزول کرد (1275 ه.
ق).
سال بعد لشکر او در مرو از ترکمانان شکست خورد و دولت روس به طمع تصرف آن ناحیه افتاد، و عاقبت به مقصود رسید.
در سال 1287 ه.
ق، ناصرالدین شاه به عتبات سفر کرد، و سال بعد، میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) را به صدارت برگزید.
در 1290 ه.
ق به اروپا رفت، و شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله را نیابت سلطنت داد.
بعد از آن، یک بار به سال 1295 ه.
ق همراه سپهسالار، و بار سوم در 1306 ه.
ق همراه امینالسلطان صدراعظم، به اروپا سفر کرد، و البته بهانۀ این مسافرتها حصول آشنایی با دول خارجه و سلاطین اروپا بود.
اما از این سفرها هیچ طرفی نبست، و درصدد اصلاح احوال مملکت برنیامد.
در 1309 ه.
ق با مقاومت مردم و علما در قضیۀ امتیاز تنباکو برخورد، و آن امتیاز ناچار لغو شد.
ناصرالدینشاه در 17 ذیقعده 1313 ه.
ق در حضرت عبدالعظیم، با تیر طپانچۀ میرزا رضای کرمانی مقتول و در همانجا مدفون شد، و بعد از او نوبت سلطنت به پسرش مظفرالدین شاه قاجار رسید.
ناصرالدین شاه قریحۀ هنری داشت، و از ذوق شعر و نقاشی بهرهمند بود.
(دایرۀالمعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، جلد دوم، صفحه 2992)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 118