صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از صفت اله (احمد) برزگر نفری

تاریخ سند: 26 شهریور 1355


بازجوئی از صفت اله (احمد) برزگر نفری


متن سند:

س ـ با استحضار از هویت سرکار بشرح منعکس در پرونده مشروح فعالیتهای مشترک خود را با علی اکبر حیدری مرقوم دارید.
ج ـ از روزی که آن شخص دکتر نام مرا بخانه حیدری برد با او آشنا شدم و او را شناختم.
فقط میدانم که او تاجر است در بازار تهران و این را دکتر بمن گفت و از وضع زندگی او بیشتر از این آشنا نیستم چون همین دو روزی بود که او را دیدم و فقط در منزلش ـ و موقعی که منزل بود من از اوضاع و اخبار لبنان و حوادث و جنگهای داخلی لبنان و وضع شیعه در لبنان با او صحبت کردم و بعدا چون حس کردم از بودن من در منزلش ناراحت است و از طرفی هم دیدم که دکتر پولی که گفته بود توسط من برای سید موسی صدر1 میخواهد بدهد نداد و عذر آورد که کسی دیگری قرار است به سوریه برود و پول را او برده است من به دکتر گفتم پس من اینجا نمی مانم تا اینکه حاج محسن آمد و او مرا بمنزلش آورد و در کرج دستگیر شدم برزگر نفری س ـ سید علی اندرزگو (ملقب به دکتر) به چه انگیزه ای شما را به منزل علی اکبر حیدری برد و در مدت اقامت شما در منزل وی چه بحثهائی با شخص اخیرالذکر داشتید.
ج ـ با آن تصادفی که در مشهد کردم و او را دیدم و بعلت اینکه میگفت کار لازم دارم کاغذ و پول برای سید موسی باید ببری و من هم که خیلی حساس شدم باین شخص گفتم بهتر است او را بشناسم کاملاً به شماره تلفنی که بمن داد و آدرسی که تعیین کرد او را در تهران رفتم دیدم و بمنزل حیدری برد و من که با او سوار ماشین شدم و رفتم نمیدانستم منزل خودش است یا کس دیگر و بعدا فهمیدم منزل این شخص است و دیگر در منزل حیدری که بودم حیدری خیلی کم پیش ما بود و فقط موقع غذا می آمد و صحبتهای کاملی بین آندو زیاد نبود و حیدری میگفت که وضع ایران سخت است و زیاد افراد را دستگیر می کنند و زندانی ها زیاد است و از این قبیل و یکی دو بار اتفاق افتاد که دکتر از اطاق رفت پائین و فهمیدم که حتی در پله ها با هم صحبت میکردند ولی من غیر از پچ پچ صحبتهایشان چیزی نمی شنیدم و البته من هم جائی نداشتم بروم و دکتر مرا برد بخانه آنها و من هم گفتم که من باید مخفی باشم و نمی خواهم کسی از آمدن من با خبر شود و منظورم این بود که باید بروم از خارج ایران برای اصلاح وضعم اقدام کنم چون که خصوصا در تماس با اینها بطوری مرا خوف گرفته بود که هیچ جرئت نمیکردم علنا بآشنایان خودم و یا بمقامات دولتی مراجعه کنم و تنها راه را در مخفی بودن و برگشتن به لبنان می دانستم که هر کاری از آنجا اقدام شود ـ ولی به هدف خودم نرسیدم.
این حرف یاد من هست که وقتی از دکتر راجع به حیدری پرسیدم که چکاره است گفت همین قدر هست که در مواردی که بخواهم از منزلش استفاده میکنم و افرادی را که جای دیگر نمی توانم ببرم می توانم آنجا ببرم ولی خودش آنقدر شور و حالی ندارد که با ما همیشه فعالیت کند نفری س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی می نمائید.
ج ـ با امضاء گواهی میکنم نفری

توضیحات سند:

1 ـ سید موسی صدر: سید موسی صدر معروف یه امام موسی صدر در 14 /12 /1307 در بیت آیت اللّه العظمی سید صدرالدین صدر در کوچه «عشقعلی» چهار مردان قم بدنیا آمد مادرش فیضیه خانم دختر مجاهد کبیر آیت اللّه حاج آقا حسین قمی بود.
دوران ابتدایی را در دبستان «حیات» قم و مدرک پایان متوسطه را از دبیرستان حکیم سنایی قم اخذ نمود.
در سال 1320 تحصیلات حوزوی را شروع کرد و پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح عالی در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامی و بزرگ حوزه شرکت جست که از جمله آیات عظام امام خمینی (ره)، سید احمد خوانساری و محقق داماد بودند.
همزمان درجه لیسانس حقوق اقتصادی را از دانشکده حقوق دریافت کرد.
در سال 1332 بعد از فوت پدر به نجف هجرت نمود و تا سال 1337 به کسب دانش از حوزه کهن و استادان برجسته اش مشغول شد.
از جمله استادان وی عبارتند از آیات عظام حکیم، خویی و عبدالهادی شیرازی و در 37 سالگی به درجه والای اجتهاد نایل آمد.
در سفری به لبنان و دیدار با علامه مجاهد سید عبدالحسین شرف الدین بود که زمینه اقامت دایم وی، بعد از دو سال در لبنان فراهم شد و بعد از فوت مرحوم شرف الدین بنا بر توصیه وی، شیعیان لبنان با وی بیعت نمودند این در حالی بود که امام موسی صدر از سوی مرحوم آیت اللّه بروجردی به نمایندگی در ایتالیا انتخاب شده بود اما وی محرومین از شیعیان لبنان را به سفر اروپا ترجیح داد.
وی پیش از سفر به لبنان در تاسیس مجله مکتب اسلام نقش داشت و از اعضای هیئت تحریریه بود وی در لبنان دست به تاسیس مراکز سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای شیعیان زد و با تاسیس سازمان جنبش محرومان در مقابل تهاجمات دشمن صهیونیستی ایستادگی ها نمود شرح خدمات و خصوصیات اخلاقی وی فرصتی بسیار می خواهد وی در سوم شهریور سال 57 به دعوت قذافی از الجزایر به لیبی سفر نمود و در روز نهم شهریور 57 در حالی که قصد داشت لیبی را به قصد لبنان ترک گوید با دو تن از همراهانش ناپدید شد.

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 304


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.