تاریخ سند: 5 اسفند 1351
موضوع : کاندیداهای دبیرکلی حزب مردم
متن سند:
شماره : 44133 /20 ه 21
در حزب مردم شایعاتی در مورد دبیر کلی آقایان مهندس کاظم جفرودی.
هلاکو رامبد.
مهدی سمیعی.
دکتر محمد مؤتمنی وجود دارد.
نکاتی به شرح زیر
درباره یادشدگان لازم به یادآوری است.
1ـ مهندس کاظم جفرودی
تحصیلات را در رشته راه و
ساختمان در فرانسه به اتمام
رسانیده و جزء محصلینی
بوده که در زمان سلطنت
اعلیحضرت رضا شاه کبیر به
هزینه دولت به اروپا اعزام
شده بودند.
شایع است در دوران
تحصیل در اروپا گرایش
چپی پیدا کرده ولی بعدا از
آن مرام دست کشیده است.
استاد دانشگاه است و
پیمانکاری هم دارد و سالها
است ریاست سندیکای
مقاطعه کاران ایران را عهده
دار است و کار پیمانکاری و
ریاست سندیکا مشاغل اصلی وی هستند چند دوره نماینده مجلس و یک بار نیز
سناتور انتصابی تهران بوده است.
بعد از قیام ملی 28 مرداد و تشکیل احزاب مردم و ملیون آقایان علم و اقبال عده ای
در تهران جمعیتی به نام جمعیت آزادی تشکیل دادند که رهبری این جمعیت آزادی
تشکیل دادند که رهبری این جمعیت را دکتر ارسنجانی عهده دار بود.
اعضا مؤسس این جمعیت عبارت بودند از آقایان دکتر ارسنجانی، عطاءاله
خسروانی.
1 احمد علی بهرامی.
نورالدین الموتی.
2 ولی اله شهاب فردوس.
منوچهر تیمورتاش.
دکتر شاهکار.
و مهندس کاظم جفرودی.
ولی به طوری که
در آن موقع شایع بود از فعالیت این افراد جلوگیری و به آنها تذکر داده شده بود که
به جای فعالیت در چنین جمعیتی می توانند در احزاب مردم و ملیون عضو باشند
و در نتیجه در سال 1338 آقای مهندس کاظم جفرودی که در آن موقع نماینده
مجلس بود (دوره 19) به حزب مردم آمد و به عضویت فراکسیون پارلمانی
پذیرفته شد چون حزب مردم در 26 اردیبهشت 1336 تشکیل گردیده بود و
شعبه این حزب در رشت نیز افتتاح و اعضا شورا و کمیته حزب در این شهرستان
انتخاب شده بودند و آقای
مهندس کاظم جفرودی
علاقه و اصرار داشت
عده ای از دوستان وی جزو
مسئولان حزب مردم رشت
قرار گیرند.
اعضا آن روز
حزب مردم رشت شدیدا با
این موضوع مخالفت کردند
و حتی به دستور آقای علم
دبیر کل وقت حزب مردم
آقای دکتر پرویز ناتل
خانلری که در آن زمان
رئیس تشکیلات حزب
بودند به رشت رفتند و با
مسئولان حزب مردم آنجا
حضورا مذاکره به عمل
آوردند اما رشتی ها زیر بار نرفتند و بالاخره خود آقای علم یک سفر حزبی به
رشت نمودند و آقای جفرودی را هم با خود به رشت بردند و با توصیه ایشان چند
نفر از نزدیکان و دوستان آقای جفرودی در کمیته و شورای حزب مردم رشت
مسئولیت هایی پیدا کردند ولی این مخالفت ها همچنان در پنهان وجود داشت تا
اینکه انتخابات تابستانی دوره بیستم پیش آمد و اعضا حزب مردم رشت شدید
ایستادگی نمودند که آقای جفرودی از رشت و گیلان به عنوان کاندیدای حزب
مردم معرفی نشود و در نتیجه حزب مردم برای دوره بیستم ایشان را کاندیدا کرد
و این امر موجب شد که از آن تاریخ آقای مهندس جفرودی خیلی زیرکانه با
آقای علم به مخالفت برخیزد و این موضوع تا امروز ادامه دارد.
البته در انتخابات زمستانی دوره بیستم که آقای علم از دبیر کلی حزب مردم
کنارگیری نموده بودند با کمک آقای پروفسور یحیی عدل که به تازگی دبیر کل
حزب شده بودند آقای مهندس جفرودی از رشت کاندیدا و وکیل شد ولی در
دوره 21 که کاندیداها از طریق کنگره آزاد زنان و آزاد مردان معرفی شدند و
جناب آقای علم نخست وزیر بودند آقای جفرودی به عنوان کاندیدا معرفی
نشدند تا اینکه در دوره 22
(سال 1346) با مساعدت و
حمایت آقای پروفسور
عدل ایشان به عنوان سناتور
انتصابی تهران به سنا راه
یافت و بلافاصله از [طرف]
آقای پروفسور عدل به
سمت معاون اجرایی دبیر
کل حزب انتخاب گردید و
در همان روز آقای رامبد به
سمت معاون سیاسی دبیر
کل حزب معرفی شد.
وقتی
آقای دکتر کنی دبیر کل
حزب مردم شد.
آقای
جفرودی همکاری خود را
با حزب قطع کرد و تا روزی
که دکتر کنی در حزب مردم بود هیچگونه فعالیت و همکاری با حزب نداشت و به
محض اینکه آقای دکتر کنی از حزب یعنی از دبیر کلی حزب مردم کناره گیری
کرد آقای جفرودی به حزب آمد و تمام کارهای حزبی به دستور آقای پروفسور
عدل زیر نظر وی قرار گرفت ولی در ظاهر مقام و مسئولیتی در حزب به جز
عضویت دفتر سیاسی ندارد.
آقای مهندس جفرودی دارای عیب مشخص به
شرح زیر است :
الف ـ خیلی زود عصبانی می شود و بارها دیده می شود بر سر یک مطلب بسیار
جزیی داد و فریاد زیاد به راه انداخته است.
ب ـ آدم سر نگهداری نیست کما اینکه وقتی آقای دکتر کنی به سمت دبیر کلی
حزب انتخاب شد و فقط 37 نفر در انتخابات مجلس شورای ملی از حزب مردم
توفیق یافتند آقای جفرودی هر کسی را می دید اظهار می داشت من صورت
مجلس و توافق نامه رسمی به امضا مقامات دولتی و حزب اکثریت در اختیار
دارم که بر اساس آنها سهمیه حزب مردم خیلی بیش از اینها بوده اگر من بودم
وضع حزب به این مرحله نمی رسید که حقوق حقه افراد حزبی آن هم به این
صورت پایمال گردد.
یا در
انتخابات شهری وقتی
سهمیه احزاب مشخص شد
آقای جفرودی دستور داد
سهمیه ها به شعب حزب
تلگرافی اطلاع داده شود و
نتیجه آن روز آن همه سر و
صدا در حزب گردید.
(موضوع سهمیه را هم آقای
جفرودی سر زبانها
انداخت.)
ج ـ به امور مادی بیشتر
می اندیشد و دلیل آن
کارهای پیمانکاری و
ریاست وی بر سندیکای
مقاطعه کاران است که در
حزب برای ایشان نقطه ضعفی شده و سابقه نشان می دهد که فعالیت های سیاسی وی
همواره برای توفیق و موقعیت مادی و کارهای شخصی پیمانکاری او بوده است.
ضمنا آقای جفرودی محاسنی هم به شرح زیر دارد :
الف ـ آدم با سوادی است که خوب می نویسد و خوب نظر است خود را توجیه
می کند ولی سخنور نیست.
ب ـ در امر تحزب مردی است تشکیلاتی و مطلع و صاحب نظر.
ج ـ با اینکه بیشتر وقت خود را صرف امور سندیکایی و پیشرفت کار شرکت
پیمانکاری خود می نماید ولی باز هم قدرت کار فراوان دارد و در واقع آدم پر
کاری است.
د ـ رفیق باز است که البته این رفیق بازی در امر تحزب نباید زیاد اعمال گردد
زیرا ادامه آن تمام ضوابط حزبی را دگرگون می کند.
آقای مهندس جفرودی در
حزب مردم خیلی مورد محبت و حمایت آقای پروفسور عدل می باشد و رئیس
کل حزب بیش از همه علاقه دارد که ایشان را به سمت دبیر کل حزب انتخاب
نماید ولی اکثریت اعضا فراکسیون پارلمانی حزب و در باطن ارادتمندان جناب
آقای علم با وی نظر مساعد
ندارند و اکثریت افراد حزبی
با وی نیستند و اعتقاد دارند
که آقای جفرودی برای
شخص خود آدم بسیار مفید
و ارزنده است نه برای حزب
و امر تحزب مگر اینکه در
وضع فعلی خود به کلی
تجدید نظر کند.
پس از
استعفای آقای کنی از سمت
دبیر کلی بیشتر کوشش
آقای جفرودی این بوده
است که با دولت و حزب
اکثریت نزدیک شود تا شاید
از این طریق بتواند به مقام
دبیر کلی حزب مردم برسد و
با وساطت و پا فشاری وی از مدت ها پیش بین آقای پروفسور عدل و دولت و
حزب اکثریت هماهنگی و نزدیکی زیادی بوجود آمده و حتی شایع است که
جناب آقای نخست وزیر هم برای دبیر کلی آقای مهندس کاظم جفرودی علاقه
نشان داده است و با کمک به نظر آقای پروفسور عدل به دبیر کلی آقای جفرودی
تمایل دارند و این مطلبی است که شدیدا از طرف فراکسیون حزب مردم مورد
ایراد قرار می گیرد و اینها اظهار عقیده می کنند که با چنین وضعی حزب مردم
دربست در اختیار حزب اکثریت است و با این ترتیب چه امیدی هست که گفته
شود حزب اقلیتی وجود دارد.
آقای مهندس جفرودی که شایع است اخیرا در
جمعیت فراماسیونها عضو شده با آقای مهندس شریف امامی1 رئیس مجلس
سنا دوستی نزدیک دارد و حتی در سال 1339 پس از کناره گیری آقای علم از
دبیر کلی حزب مردم و موقعی که آقای شریف امامی نخست وزیر بودند آقای
جفرودی که در آن موقع نماینده مجلس بود (دوره زمستانی 20 که بعدا منحل
شد) تلاش زیاد داشت که آقای مهندس شریف امامی به عضویت حزب مردم در
آید و چون در مجلس بیستم فراکسیون حزب ملیون هم وجود داشت و آقای
دکتر اقبال لیدر آن در
مجلس بودند فراکسیون 76
نفری حزب مردم به اتفاق
منفردین از دولت پشتیبانی
نمایند و حتی در آن موقع
شایع بود که این کار به
مرحله قطعیت رسیده و قرار
بود روزنامه کیهان نیز به
عنوان وابسته به حزب مردم
منعکس کننده نظرات دولت
باشد که مقارن با این
شایعات دولت آقای شریف
امامی رفت و مجلس بیستم
هم منحل گردید.
2ـ آقای رامبد
فارغ التحصیل دانشکده
افسری است و شایع است که از ارتش اخراج شده و بعضی می گویند خودش
استعفا داده است مدتها در آمریکا بوده و به زبان های انگلیسی و فرانسه تسلط
دارد از اعضا فراماسونری نیز هست.
از دوره 18 تا امروز نماینده مردم طالش در مجلس شورای ملی بوده و در ابتدای
تأسیس حزب مردم عضویت این حزب را پذیرفته اما تا آخر روز بیستم شناخته
شده نبود و از دوره 21 که سمت لیدری فراکسیون پارلمانی حزب مردم را پیدا
کرد با نطق هایی که در مجلس ایراد نمود برای افراد حزب در تهران و سایر
شهرستان ها شناخته شد.
می گویند از سهامداران شرکت هواپیمایی آلیتالیا
می باشد ولی به هر حال ریاست این شرکت در ایران با ایشان است.
آدمی است
تشریفاتی و منظم و با خوی و برداشت اشرافی که خوش لباس و در عین حال
مبادی آداب است با فراماسون های عضو حزب بسیار صمیمی و رفاقت عمیق
دارد و برای مالکان و خانهای سابق احترام خاص و فراوانی قائل است.
با اکثر
قریب به اتفاق مقامات برجسته دولتی و حزب اکثریت دوستی و آشنایی دارد.
اهل معاشرت و تشکیل مجالس مهمانی است که از شخصیت های مختلف
مملکتی و گاه نیز از اعضا
فراکسیون پارلمانی حزب
مردم در منزل پذیرایی
مجلل به عمل می آورد.
با مهندس جفرودی در
باطن مخالفت شدید دارد و
آقای پروفسور عدل را یک
مردم سیاسی نمی شناسد و
او را برای رهبری یک حزب
سیاسی شایسته نمی داند
ولی در ظاهر چنان با این
اشخاص برخورد دوستانه و
مؤدبانه دارد که اگر کسی
آنها را نشناسد تصور می کند
اینها سه یار ابدی و جدا
نشدنی هستند.
هلاکو رامبد به جز دوستان نزدیک و صمیمی و فراماسونها و خانهای سابق
نسبت به سایر افراد حزب در عین حال که برخورد بسیار مؤدبانه ای دارد ولی
اکثرا به این افراد دروغ زیاد می گوید و غالبا وعده هایی که می دهد بدان عمل
نمی کند اما در هر حال نسبت به اعضای فراکسیون پارلمانی حزب مردم در تمام
دورانی که سمت لیدری آنها را داشته عجیب تعصب نشان می دهد و با این همه در
بین اعضا حزب مردم خیلی بیش از آقای جفرودی طرفدار دارد.
در عین حال که به موضوع نزدیکی آقایان پروفسور عدل و مهندس جفرودی با
دولت و حزب اکثریت شدیدا ایراد می گیرد ولی در حزب شایع است که ایشان هم
علیرغم اظهاراتش در امور پارلمانی و حزبی از همانها الهام و دستور می گیرد.
به آقای علم علاقه و ارادت زیاد ابراز می دارد.
در حزب می گویند آن قدر رامبد
در اجرای دستورات دولت و حزب اکثریت رندی و زیرکی نشان می دهد که هم
رقبای حزب مردم را از خود راضی می کند و هم بر اعضا حزب منت می گذارد و
اظهار نظر می کنند نطق های وی چنان با صدای موزون و طنین خاص و با
حرارت ایراد می شود که اگر آدم به عمق آنها بی توجه باشد تصور می کند مهمترین
ایرادات و انتقادات کوبنده به
عمل آمده است ولی وقتی
متن همان بیانات به دقت
مطالعه شود ملاحظه شد که
چنین نیست و اینها همه
جملاتی پر از طنین نو توام با
فریاد بوده و در اصل هیچ.
ولی علیرغم این اظهار نظرها
آقای رامبد در فن سخنوری
ماهر و زبر دست است.
محاسن آقای رامبد به شرح
زیر است.
الف ـ با انضباط.
مؤدب.
خوش برخورد و بر اعصاب
خود تسلط دارد.
انضباط را
قطعا از خدمت در ارتش به
یادگار دارد.
ب ـ سخنور خوبی است و هر گاه نطقی ایراد نماید مستمع را جذب می کند و در
این فن مهارت یافته است.
ج ـ از نظر حزبی آدمی است تشکیلاتی که اگر بخواهد و اختیار داشته باشد و در
عین حال از دوستی های شخصی چشم بپوشد خوب می داند که چگونه باید از
مهره ها استفاده نماید.
د ـ هر حرفی را نزد هر کرسی نمی گوید و از این نظر بر آقای جفرودی مزیت دارد.
ضمنا نقاط ضعف آقای رامبد به شرح زیر است.
الف ـ به افراد پایین تر از خود دروغ زیاد می گوید.
ب ـ گروه فراماسون عضو حزب و مالکان و خان های سابق و دوستان شخصی را
بر افراد حزب ولو هر قدر فعالیت و صمیمت حزبی داشته باشند ترجیح می دهد.
ج ـ هنوز روشی اشرافی دارد و گرایش صمیمانه ای که لازمه رهبر صحیح در یک
حزب سیاسی است به گروههای پایین و زحمتکش حزب در او مشاهده نمی شود.
آقای رامبد در نهایت علاقه به دبیر کلی حزب دارد مخصوصا پس از استعفای
آقای دکتر کنی برای اینکه
مبادا آقای مهندس
جفرودی با حمایت آقای
پروفسور عدل به سمت دبیر
کل حزب مردم انتخاب شود
با تشکیل فراکسیون
پارلمانی حزب مردم آشکار
با کادر رهبری فعلی حزب
به مخالفت برخاست که این
مخالفت ها چه آشکار و چه
پنهان هنوز هم ادامه دارد
اصولاً مخالفت آقایان
جفرودی و رامبد با یکدیگر
هر دو اهل گیلان هستند از
سالها قبل در حزب مردم
مشهود است و یکی از
مهمترین موارد عدم پیشرفت حزب وجود همین اختلافات است.
ضمنا آقای
پروفسور عدل با اینکه در ظاهر برای آقای رامبد احترام زیاد قائل می شود ولی
در باطن به هیچ وجه راضی به دبیر کلی ایشان نیست.
تذکر این نکته نیز لازم به
نظر می رسد که آقایان رامبد و جفرودی به هرحال افرادی زیرک.
با هوش و
زرنگ هستند که اگر با هم عناد و کینه توزی نداشتند با معایبی که از آنها عرض
شد وجودشان برای حزب موثر و مفید بود کما اینکه در اواخر حکومت آقای
دکتر امینی که وضع حزب مردم نیز نظیر حزب ملیون متزلزل شده بود فقط حدود
28 نفر در حزب مردم باقی ماندند و چون هدف آنها احیای حزب مردم بود با
پشتکار و هماهنگی و اتحاد و همبستگی و فداکاری صمیمانه توانستند این
حزب را از 28 نفر مجددا به چنان وضعی برسانند که تا امروز با وجود اختلافاتی
که بعدها پیش آمد باز هم موجودیت داشته باشد.
در آن زمان عجیب بین این 28
نفر صمیمت و همکاری و همفکری وجود داشت و اصلاً از اختلاف بین آقایان
جفرودی و رامبد خبری وجود نداشت.
این افراد عبارت بودند از آقایان هلاکو
رامبد.
مهندس کاظم جفرودی.
دکتر ابراهیم مدرسی.
محسن موقر.
عبدالکریم
عمویی.
علامه وحیدی.
ناصرقلی فرهادپور.
رضا
قره گوزلو.
مهندس ناصر
بهبودی.
حسین یوسفی.
دکتر محمدحسین اسدی.
ملکشاه ظفر.
دکتر محمد
دفتری.
مجید بختیار
بختیاری ها.
دکتر حنیفه
رمضانی.
غلامرضا مجید.
سید محمود سجادی.
حسین شربیانی.
دکتر ملک
منصور اسفندیاری.
غلامحسین فخرطباطبایی.
صمد نامور.
اسداله مروتی.
دکتر سعید حکمت.
دکتر
مجتبی جعفری.
مصطفی
عامری.
حسین فدایی مهاجر و مهندس عبداله والا.
حتی وضع حزب در آن موقع به حدی بد بود و آینده آن نامعلوم که آقای
پروفسور عدل چندین بار اصرار به استعفا و انحلال حزب را داشت قول دادند
وضع حزب را به تدریج و با فداکاری بهبود خواهند بخشید و همین کار را هم با
اتحاد و فداکاری انجام دادند ولی متأسفانه از مدت ها پیش چون آقایان
جفرودی و رامبد هر دو با زرنگی و زیرکی و هوشیاری علیه یکدیگر مبارزه
دارند لطمه آن بیشتر متوجه حزب شده کما اینکه در این مدت قهر و آشتی آنان
وضع حزب چنین بوده است.
آقای مهدی سمیعی.
آقای مهدی سمیعی عضو حزب مردم نیستند و اخیرا در مطبوعات شایعه دبیر
کلی ایشان بر سر زبان ها افتاده است چون عضو حزب مردم نبوده اند اظهار نظر
درباره روحیه و اخلاق و سوابق ایشان مشکل است او سالها مدیر کل بانک ملی و
مدتی مدیر عامل سازمان برنامه و آخرین سمت ایشان نماینده اقتصادی ایران در
اروپا بوده است.
از خانواده های سمیعی
گیلان هستند و به طوری که
شایع است از طرف گروه
پارلمانی حزب مردم و
مخصوصا آقای محمد
فضائلی که از سالها پیش به
ایشان دوستی دارد سخت
حمایت می شود.
با این
ترتیب چنانچه آقای سمیعی
به عضویت حزب مردم در
آید و سپس دبیر کل حزب
مردم شوند اعضای
فراکسیون با وی همکاری
همه جانبه و صمیمانه ای
خواهند داشت و در عوض
با آقای مهندس جفرودی و
گروه طرفدار ایشان قدرت و موقعیت فعلی خود را در حزب از دست خواهند
داد.
همچنین در حزب شایع است که آقای پروفسور عدل با دبیر کلی آقای
سمیعی ابراز مخالفت نموده و گفته اند فعلاً نیازی به انتخاب دبیر کل نیست و این
شایعه اگر واقعیت داشته باشد حاکی از آنست که از طرف آقای جفرودی و
گردانندگان فعلی حزب تلاش پنهانی وسیعی برای جلوگیری از دبیر کلی آقای
سمیعی در جریان است.
از طرف دیگر عده از اعضای فراکسیون و از جمله آقای فضائلی سخت در جهت
دبیر کلی آقای سمیعی تبلیغ می کنند و حاصل تمام این مبارزات برای آنست که دو جناح رامبد و جفرودی
سعی دارند هر کدام برای در دست گرفتن اختیارات کامل حزب توفیق یابند.
آقای دکتر محمد مؤتمنی.
آقای مؤتمنی رئیس بنگاه حمایت مادران و نوزادان فارغ التحصیل رشته طب
می باشد که سابقا عضو حزب ملیون بوده و پس از متوقف شدن فعالیت این حزب از چند سال پیش وارد
حزب مردم شده است در زمان دبیر کلی آقای دکتر کنی مسئولیت یک حوزه حزبی را عهده دار بوده و در
جریان انتخابات مجلسین که حزب او را کاندیدا ننموده حوزه را با پیوستن عده ای دیگر از افراد ناکام در
انتخابات به صورت گروهی علیه کادر رهبری حزب متشکل کردند و این گروه روزهای سه شنبه هر هفته
ناهار را به طور جمعی با هم بودند و پس از استعفای آقای دکتر کنی از دبیر کلی حزب چون افراد این گروه
با آقای پروفسور عدل و مهندس جفرودی تماس هایی داشتند اکثر کارهای اجرایی حزب به دست آنها
افتاده و آقای دکتر مؤتمنی هم به مقام ریاست تشکیلات کل حزب منصوب گردید.
آقای دکتر مؤتمنی که با کمک افرادی نظیر پروفسور مخبر فرهمند دکتر ملک منصور اسفندیاری و اسداله
مروتی در صدد جلب نظر آقای پروفسور عدل برای ارتقاء به مقام دبیر کلی حزب مردم است من
حیث المجموع خوب آدمی است ولی متأسفانه در امور تشکیلاتی حزب و تحزب بصیرتی ندارد و اصولاً
طرز فکر و برداشت وی در امر حزب بسیار مبتدی است.
خیلی اداری فکر می کند و کم حوصله و عصبی
مزاج است و در ضمن خیلی جاه طلب است.
در امور حزبی کم کار و بی ابتکار است و با اینکه مدت ها است رئیس تشکیلات کل حزب می باشد هنوز از
وضع شعبات حزب و حتی چند حوزه حزبی در تهران دقیقا و عمیقا بی اطلاع باقی مانده و رؤسای شعب
حزب را نمی شناسد و حتی نتوانسته به دقت پی گیری نماید که چرا بعضی از مسئولان حزب پس از
استعفای آقای کنی از دبیر کلی حزب و در جریان انتخابات شهری از حزب کنار رفتند.
آقای دکتر مؤتمنی که صبح ها بیشتر وقت شان صرف رسیدگی به امور بنگاه حمایت مادران و نوزادان
می شود در روز بیش از مدت کمی (بعداز ظهرها) در حزب حاضر نمی شود عصرها بیشتر در مطب
شخصی خود هستند و به همین خاطر در مدت مسئولیت ایشان در تشکیلات حزب قدم مثبت و مؤثر و
مفیدی برداشته نشده و حتی مکاتبات سازمان تشکیلات نیز با تأخیر چند روز انجام می گیرد.
ایشان
ضمن اهل قلم و سخنوری نیستند با اینکه آقای دکتر مؤتمنی فعالیت زیاد برای احراز مقام دبیر کلی حزب
مردم دارند و در این مورد افرادی فوق الذکر به ایشان کمک می کنند و در نزد آقای پروفسور عدل از وی
حمایت می نمایند ولی اعضا فراکسیون و سایر اعضا حزب اکثرا در این باره عجیب بی اعتنا و بی تفاوت
هستند و دبیر کلی آقای دکتر مؤتمنی را خیلی سطحی و به عنوان یک شوخی و لغو تلقی می کنند.
5ـ توضیحی درباره آقای دکتر کنی دبیر کل سابق حزب مردم.
آقای دکتر کنی که در تاریخ 28 اردیبهشت 1350 رسما به سمت دبیر کلی حزب مردم انتخاب شد از اعضا
قدیمی حزب مردم هستند که در زمان دبیر کلی آقای علم در کمیسیون سیاسی حزب عضویت و
فعالیت داشت.
تحصیلات عالی خود را در رشته فیزیک.
حقوق و رشته قضایی و علوم سیاسی در تهران و
سویس و انگلستان ادامه داده و به اخذ درجه دکترا نائل آمده است.
به چند زبان زنده جهان از جمله
انگلیسی و فرانسه دارد و به ادبیات عرب آشنا است و سوابق اجتماعی روشنی دارد و تنها در حزب مردم
عضو بوده است.
نویسنده چیره دست و سخنوری توانا است.
کار اداری خود را از دادگستری آغاز کرد و در دولت آقای علم
برای اولین بار به ریاست کل دفتر نخست وزیری منصوب شد و در کابینه دوم آقای علم به مقام معاونت
نخست وزیر ارتقا یافت آنگاه به سمت سرپرست امور دانشگاه پهلوی در مرکز منصوب گردید و اینک
سالهاست سمت مدیر عاملی بنیاد فرهنگی والاحضرت ولایتعهد عظمی رضا پهلوی را عهده دار است
آقای دکتر کنی که در مکتب شاهدوستانه آقای علم تربیت و آموزش دیده دارای محاسنی است که آنها را
از آقای علم فرا گرفته است.
احساسات میهنی و ملی و شاهدوستانه وی بسیار شدید و غیر قابل انکار است.
وظیفه خود را در حزب
مردم خیلی جدی دنبال می کرد و معتقد بود حزب اقلیت باید چنان انجام وظیفه نماید که روز به روز اعتماد
مردم نسبت به آن فزونی یابد.
به افراد فعال حزب احترام می گذاشت و به دوستانش اعتماد فراوان داشت و
عده ای در حزب اعتقاد دارند که همین اعتمادهای دوستانه در حزب موجب شد که افرادی در لباس
دوستی مسائلی را به دست وی پیش بیاورند که به سود او و حزب و مصالح تحزب نبود.
دکتر کنی با سفرها و سخنرانی های متعدد نظر افراد حزب را به خود جلب کرد و توانست در شعب حزب
شور و شوقی به وجود آورد.
ایرادی که بر آقای دکتر کنی وارد است اینست که مشورت نمی کرد و در
سخنرانی هایش خیلی تندروی داشت ادامه این وضع به صورتی در آمد که ارادتمندان آقای علم از وی
آزرده خاطر شدند و چون او را هم از ارادتمندان نزدیک آقای علم می دانستند متوقع بودند در کارهایش با
آنها مشورت کند و گله مند بودند که چرا باید آقای دکتر کنی در بست در اختیار فراماسونهای حزب قرار
گرفته و نظرات این گروه به وسیله آقای رامبد به ایشان تحمیل بشود و میل داشتند به خاطر اینکه همه آقای
کنی را از نزدیکان آقای علم می دانستند در کارش موفق گردد.
ولی چون آقای کنی بی اعتنایی نشان
می داد زمینه ایجاد گروهی از بین این افراد علیه پیوستگی وی به گروه رامبد داشت تکوین می شد که ادامه
نیافت ولی با این همه آقای کنی در تصمیماتی که می گرفت با کسی مشورت نمی کرد و روزی که از طرف
آقایان رامبد و فضایلی و زهتاب فرد به ایشان پیشنهاد شده بود که انتشار روزنامه راه مردم را (برای به
ظاهر بهتر شدن) به یک گروه نویسنده حرفه ای متشکل از نبوی و مرزبان قرار بدهد و موافقت کرد این
نویسنده های حرفه ای نیز شدیدترین حملات و مطالب را علیه دولت و حزب اکثریت مطرح نمودند و
متاسفانه حزب مردم را به دنبال نظرات و امیال شخصی خود می کشیدند در واقع آقای کنی تحت تاثیر
دوستی و اعتمادی که به این افراد داشت این پیشنهاد را پذیرفت ولی بعدا پشیمان شد و روزنامه را از
اختیار این نویسنده های حرفه خارج کرد که به هر حال کار از کار گذشته بود و ارادتمندان آقای علم در
حزب سخت آزرده خاطر و ناراحت بودند که چرا آقای کنی از اول زیر بار چنین تحمیلی رفته بودند و
می گفتند اگر با آنها مشورت می کرد نمی گذاشتند که چنین نقطه ضعفی برای وی بوجود آورند اینها همه
بدان خاطر بود که آقای کنی در مسائل حزبی اهل مشورت نبود و اگر در فکر آن بود عقیده افراد حزبی این
بود که می بایستی با افرادی مشورت کند که واقع بین و خیرخواه او باشند و حتی در آن موقع شایع شده بود
که نظر آقای رامبد و دوستان وی این بوده است که با این زمینه سازی ها و با استفاده از تندروی های دکتر
کنی زمینه برکناری او را فراهم آورند و آقای رامبد جای او را بگیرد کما اینکه چنین شایعه ای هم بود که
آقای رامبد به طور پنهانی ولی زیرکانه یک گروه بزرگ را متشکل ساخته بود.
به هر حال اگر آقای دکتر کنی در امور کلی و مسائل ارشاد می شد و یا خودش قبول مشورت می کرد و
صرفا به دوستی ها اعتماد نمیکرد شاید می توانست بعد از آقای علم بهترین و شایسته ترین دبیر کلی باشد
و به مرور مردم را به تحزب دلبند نماید.
استعفای آقای دکتر کنی از دبیرکل حزب موجب شد که عده ای از
مسئولان کمیته های حزبی در نقاط مختلف با دلسردی و با وضع انتخابات انجمن های شهر و شهرستان از
حزب کناره گیری نمایند و اینها آنقدر به مبارزات آقای کنی معتقد شده بودند که می گفتند اگر آقای کنی
استعفا نمی کرد آنها در انتخابات شهری با فعالیت خود و ایستادگی دکتر کنی توفیقاتی بدست می آورند و
ضمنا اینها اظهار نظر می کردند که بازگشت حزب به وضع سابق دیگر برای آن قابل تحمل نیست و تا امروز
هم این کمیته ها روی حرف اولیه خود باقی مانده اند.
در حال حاضر در بین کاندیداهای دبیر کلی حزب
هیچکس به اندازه آقای کنی در بین افراد زمینه ندارد ولی همانطوری که قبلاً گفته شد آقای کنی برای اداره
حزب در صورتی که ارشاد می شد و یا شخصا پیرامون نظراتش به مشورت با افراد خیر می نشست و تمایل
به دسته خاصی در حزب نشان نمی داد و به دوستی ها در امور مهم سیاسی زیاد اعتماد و اعتقاد نمی بست و
ضمنا از تندروی ها که مصلحت احزاب ملی نیست می کاست بهترین فرد برای قرار گرفتن در منصب دبیر
کلی بود که هم یک انسان شاهدوست و میهن پرست بود و هم اینکه با حرارت و علاقه فراوان و
سخنرانی های پرشور کوشش داشت عنایات و مراحم بی حد و حصر شاهنشاه آریامهر را نسبت به فرد
فرد مردم ایران برای همگان توجیه نماید.
نظریه چهارشنبه.
شنبه از افراد قدیمی و بنیان گذار حزب مردم می باشد با توجه به خصوصیات خلقی و
مطالعاتی عمیق وی گزارش فوق با درصد قابل ملاحظه ای صحت داشته و از نظر شناسایی افراد فوق الذکر
و سوابق حزبی آنان و همچنین سیر تاریخی حزب مردم مفید و قابل بررسی می باشد.
توضیحات سند:
1ـ عطاءاللّه خسروانی فرزند
محمدهاشم (شهاب) در سال
1298 ه ش به دنیا آمد
پس از اتمام تحصیلات و اخذ
دیپلم متوسطه از کالج البرز
تهران در رشته های زبان و
حقوق در دانشسرای عالی و
دانشکده حقوق به تحصیل
پرداخت و سپس برای ادامه
تحصیلات عازم فرانسه شد و
در آنجا موفق به اخذ دانشنامه
در رشته علوم اجتماعی گردید.
(متولد 1298) از مهره های
قدیمی وابسته به بریتانیا و
دربار بود که در سال 1322 به
همراه برادرش (خسرو
خسروانی) نشریه افکار ایران
را منتشر می کرد.
خسروانی در
دولت منوچهر اقبال معاون وزیر
کار در امور پارلمانی شد و در
سال 1340 به همراه دوستان
قدیمی خود در دبیرستان
«ایرانشهر» (حسنعلی منصور،
جمشید آموزگار و...) در نقش
«نخبگان» آمریکایی ظاهر
گردید و در دولت های امینی و
علم و منصور وزارت کار را به
دست گرفت.
در پی ترور
منصور و همزمان با انتصاب امیر
عباس هویدا به صدارت، در
اسفند 1343 محمدرضا پهلوی،
خسروانی را به دبیر کلی «حزب
ایران نوین» گمارد و این امر، از
آغاز، نارضایی جواد منصور،
دکتر حسن زاهدی و دیگر
بنیانگذاران «کانون مترقی» را
برانگیخت.
خسروانی علاوه بر
دبیر کلی «حزب حاکم» در دولت
هویدا وزارت کار و سپس
وزارت کشور (1347) را به
عهده داشت.
خسروانی که طبق
ارزیابی ساواک، فردی
«عوامفریب و حرّاف» محسوب
می شد، تصور می کرد که به
سادگی خواهد توانست رقیب
بی صلاحیت خود را کنار زند و
به ریاست دولت برسد.
از این
رو وی در سال 1345 از طریق
برادرش خسرو خسروانی، سفیر
ایران در واشنگتن، به ایجاد
ارتباطاتی با برخی از مقامات
آمریکایی دست زد.
«تحقیقات
غیر محسوس» ...
تا سال 1348
ادامه یافت و شاه که اقدامات
جاه طلبانه خسروانی را
خطرناک تلقی می نمود.
در این
سال وی را از وزارت و دبیرکلی
حزب ایران نوین کشور برکنار
ساخت و بدینسان یکی از
فعال ترین رقبای هویدا برای
همیشه از صحنه سیاست خارج
شد.
با تشکیل کنگره ای به نام
کنگره آزاد زنان و آزاد مردان
که در دوره ریاست علم فراهم
گردید که ظاهرا محصول انقلاب
سفید شاهانه و جمعی از
نمایندگان کارگران و کشاورزان
و روشنفکران (که بیشتر اعضای
کانون مترقی حسنعلی منصور
بودند) و زنان بود، کاندیدهای
نمایندگی مجلس شورای ملی و
سنا را تعیین نمود.
ولی در واقع
کنگره فقط نمایشی برای تأیید و
تصویب صورت کاندیداهایی
بود که از طرف یک گروه پنج
نفری مرکب از احمد نفیسی
(شهردار تهران و رئیس کنگره)
حسنعلی منصور (رئیس کانون
مترقی) عطاء خسروانی (وزیر
کار) حسن زاهدی (رئیس بانک
کشاورزی) و نصرت اللّه معینیان
(وزیر مشاور و سرپرست
تبلیغات) تعیین شده بودند.
در اوایل حکومت هویدا،
عطاءاللّه خسروانی وزیر کار که
به دبیر کلی حزب ایران نوین
انتخاب شده بود از هویدا تمکین
نمی کرد و هویدا نه فقط بر
هیئت دولت، بلکه به حزب
اکثریت هم تسلط نداشت.
هویدا
سرانجام با تمهید مقدماتی
توانست موقعیت خسروانی را
در رهبری حزب متزلزل کند و
کاندیدای مورد نظر خود دکتر
منوچهر کلالی را به مقام دبیر
کلی حزب تعیین نماید.
(ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی ج 2 ص : 378، 379 ؛
طلوعی، محمود، بازیگران عصر
پهلوی، ص 472 و 519 و 486
؛ ج 2، ص 699 ؛ دلدم، اسکندر،
زندگی و خاطرات امیر عباس
هویدا، صص 107، 110، 203،
281).
2ـ نورالدین الموتی در سال
1382 شمسی در قزوین متولد
شد.
وی فارغ التحصیل کلاس
قضائی بود و در سال 1311 کار
دولتی را با سمت امین صلح
ناصح تبریز در دادگستری آغاز
کرد و سپس مشاغل زیر را به
عهده گرفت : کارمندی
علی البدل دادگاه شهرستان
تهران، دادیار دادسرای بدوی
انتظامی، رئیس شعبه هشت
دادگاه تهران، رئیس کل
دادگاههای تهران، معاون اول
دادسرای تهران، مستشار
دادگاههای استانهای اول و
دوم، بازرس قضائی اداره
نظارت، دادیار دادسرای
انتظامی قضات، رئیس کل امور
ورشکستگی، بازرس بازرسی
کل کشور، مستشار دیوان عالی
کشور و وزیر دادگستری در
کابینه علی امینی.
وی که برادر
میرعماد الموتی از متهمین به
عضویت در گروه 53 نفره در
زمان رضاخان بود، در سال
1316 دستگیر و زندانی شد و
پس از شهریور 1320 به دنبال
سقوط رضاخان و آزادی
گروه 53 نفره و تشکیل حزب
توده، به حزب پیوست و علاوه
بر عضویت در کمیته اجرائی
حزب به سمت دبیرکل و عضویت
کمیسیون نظارت و تفتیش
برگزیده شد.
پس از کنگره اول،
الموتی هر چند دبیر اول حزب
بود و حق امضاء داشت، ولی
رهبر حزب شناخته نمی شد.
وی
این وظیفه را به همراه دکتر
محمد بهرامی و ایرج اسکندری
انجام می داد.
در سال 1324 که
او شانس عضویت در کمیته
مرکزی را در سازماندهی جدید
از دست داده بود، از حزب خارج
شد.
وی پس از خروج از حزب
توسط علی امینی داماد میرزا
حسن خان وثوق الدوله به
عنوان قیم فرزندان کوچک
وثوق الدوله انتخاب گردید و از
این طریق به خاطر درصد معینی
که از اموال می گرفت، ثروت
قابل توجهی به دست آورد.
در
جریان کودتای سرلشگر ولی اللّه
قرنی که امینی به همکاری با او
متهم شده بود، از الموتی هم به
عنوان عضو هسته سیاسی نام
برده شده است.
نورالدین
الموتی در سال 1346
درگذشت.
ر.ک : خاطرات دکتر امینی،
صص 98ـ99.
1ـ جعفر شریف امامی فرزند
حاج محمدحسین نظام الاسلام،
در 27 خرداد 1291 ه ش در
تهران متولد شد.
پدر او، از
روحانیون تهران در دوران
متأخر قاجاریه بود که از
ناصرالدین شاه لقب
«معتمدالشریعه» و از
مظفرالدینشاه لقب «نظام
الاسلام» دریافت داشت.
جعفر
شریف امامی تحصیلات
متوسطه را در تهران به پایان
رسانید و برای ادامه تحصیل به
سوئد و آلمان رفت و در این
کشور آخرین مدرک تحصیلی
خود را در رشته برق کسب نمود.
او در ایران، در راه آهن دولتی
شاغل بود و به معاونت این
سازمان رسید.
در سال 1324 به
مدیرعاملی بنگاه آبیاری رسید.
در تیر و اسفند 1329 در دولت
رزم آرا به وزارت راه رسید،
جعفر شریف امامی در دولت
سپهبد فضل اللّه زاهدی مدیریت
عامل سازمان برنامه را به دست
گرفت و در سال 1333 به
سناتوری تهران انتخاب شد.
شریف امامی در دولت دکتر
منوچهر اقبال وزیر صنایع و
معادن شد و در شهریور
1339به نخست وزیری رسید.
دولت مستعجل شریف امامی
ثمره یک دوره تنشهای جدّی
در روابط ایران و آمریکا بود.
تشدید فعالیت جناحهای وابسته
به «حزب دمکرات» آمریکا در
ایران به اعتصاب معلمین و
شهادت دکتر ابوالحسن خانعلی
و سرانجام سقوط دولت شریف
امامی، در اردیبهشت 1340
انجامید.
او در سال 1342 مقام
ریاست مجلس سنا را به دست
گرفت و تا آستانه انقلاب
اسلامی ایران، به مدت 15
سال، در این سمت بود.
جعفر شریف امامی در مرداد
1346 به ریاست مجلس
مؤسسان سوم رسید که وظیفه
داشت نیابت سلطنت فرح پهلوی
را تسجیل کند.
با آغاز امواج
انقلاب اسلامی ایران،
محمدرضا پهلوی در یکی از
واپسین تلاشهای خود به
فراماسونری و استاد اعظم آن،
جعفر شریف امامی متوسل شد و
وی را در نقش دیرینش، به
عنوان محور تفاهم و «آشتی»
سیاستهای بیگانه مؤثر در ایران
به صدارت رسانید.
باید افزود
که برخلاف تصور شاه، هر چند
شریف امامی طی دوران
«شیخوخیت» خود، به عنوان
سمبل «آشتی» و «تفاهم»
کانونهای قدرت بیگانه
وجهه ای اندوخته بود و لذا
می توانست نمادی از «آشتی
بین المللی» به شمار رود، ولی
او هیچ گاه نتوانست در سطح
مردم به عنوان یک چهره «وجیه
الملّه» مطرح شود.
جعفر
شریف امامی در تاریخ
14 /8 /1357 از صدارت
استعفا داد و جای خود را به
دولت نظامی ارتشبد غلامرضا
ازهاری سپرد.
او ثروت زیادی در دوران
حیات خویش اندوخت و احمد
شیبانی از نزدیکانش به
فردوست اطلاع داده است که
هنگام خروج از ایران زمان
انقلاب 17 میلون دلار به حساب
خود در خارج ریخته بود.
شریف
امامی از مهره های واسط و
محلل به شمار می رفت که در
شرایط و بحرانی از او استفاده
می شد.
وی، از دوران جوانی
عضو تشکیلات ماسونی بود و
در تشکیلات ماسونی،
به استاد اعظمی رسید و از
چهره های وابسته به سیاست
غرب بود.
پس از پیروزی
انقلاب اسلامی، به انگلیس
پناهنده شد و در سال 1378، در
آمریکا درگذشت.
از کتاب ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، مؤسسه مطالعات و
پژوهشهای سیاسی، جلد دوم،
صص 399 تا 422
منبع:
کتاب
حزب مردم به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 242