تاریخ سند: 21 بهمن 1341
موضوع: جلسه دفتر سپهبد کیا
متن سند:
شماره: 4476/ 312 تاریخ: 21 /11 /1341
موضوع: جلسه دفتر سپهبد کیا
ساعت هشت و نیم صبح (شنبه 20 /11 /41) هلاکو رامبد1 و امید سالار2 وکلای سابق مجلس شورای ملی و چند نفر از مازندرانیها از جمله مهندس افراسیاب کیا، در دفتر کار سپهبد کیا حضور یافتهاند. ابتدا [راجع] به کودتای عراق صحبت و هلاکو رامبد و امید سالار خوشحالی میکردند که عارف3 با ناصر4 رفیق است و کودتا به ضرر شاه ما تمام خواهد شد.5 سپهبد کیا هم تأیید میکرد و میگفت این کودتا به نفع ناصر است و مسلماً برای منطقه خوزستان هم خطرات زیادی خواهد داشت، چون آنها مدتی است به خوزستان ما چشم دوختهاند و در این مورد مدتی بحث و مذاکره میکردند.
گیرندگان. سه نسخه در بخش 312. اداره سوم. اداره دوم
[در]پرونده انفرادی آقایان منعکس شود. 21 /11
اداره دوم به منظور اقدام. 22 /11
به پرونده تیمسار سپهبد بازنشسته علی شهرت کیا ضمیمه شود.
سه نسخه ماشین جهت ضمیمه نمودن روی پرونده انفرادی نامبردگان به بایگانی داده شد فعلاً اقدامی ندارد. 24 /11
توضیحات سند:
1. هلاکو رامبد، فرزند محمدحسین خان سالار اسعد تالشی در سال 1298 ش در هشتپر طوالش به دنیا آمد. تحصیلات خود را در مدرسه نظام تا درجه افسرى ادامه داد. وی از خاندان عمیدالسلطنه سردار اسعد طالش بود که پس از طى دوران تحصیل به فعالیتهاى کشاورزى و ملاکى روى آورد. نامبرده از متمولین و سرمایهداران منطقه بود و طبق گزارش ساواک در سالهاى 1331 و 1332 به لحاظ داشتن تمایلات چپى به تودهاىها کمک مالى مىکرد. وی مدتى نیز عضو جبهه ملى بود، اما پس از کودتاى 28 مرداد 1332 به سمت رژیم شاه آمد و جزء سرسپردگان رژیم پهلوى شد. رامبد رئیس دفتر هواپیمایى آلیتالیا و نماینده مجلس شوراى ملى بود و طبق گزارش بیوگرافى ساواک: «وى فردى متین و موقر و ظاهرساز بوده و نسبت به مقام و شهرت و زن علاقه بسیار شدید داشته و از اعضاى جمعیت فراماسونرى و در سیاست طرفدار غرب و رژیم شاهنشاهى» معرفى شده است. رامبد در طول مدت نمایندگىاش با سوءاستفاده از موقعیت خود به چپاول و کسب منافع مالى از راه زور و تحمیل فشار به مردم پرداخت. طبق گزارش ساواک شکایات و اعتراضات بسیارى از سوى مردم منطقه به ساواک استان ارسال شده که نمونههاى آن در پرونده وى موجود مىباشد. وی در سال 1386ش در شهر نانسی فرانسه از دنیا رفت. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
2. محمدرضا امیدسالار، در سال 1287ش در آباده به دنیا آمد. نماینده آباده در مجلس شورای ملی در دورههای هیجدهم و نوزدهم و بیستم.
3. عبدالسلام عارف در سال 1921م/ 1300 ش در بغداد به دنیا آمد. پدرش پارچه فروش بود و در شهر «الرمادی» زندگی میکرد. وی در سال 1938 پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی وارد دانشکده نظامی شد و در سال 1941 با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل گردید. هنگام شکست قیام رهاییبخش در 1941 مسئولیت حراست زندان اردوگاه الرشید را که ـ صدها تن از شرکتکنندگان قیام در آن محبوس بودند ـ عهدهدار گردید. سپس به عنوان افسر ارتش اطلاعات منصوب شد و تا سال 1934 در این سمت انجام وظیفه نمود. در جنگ 1948 فلسطین شرکت کرد. عارف فردی طائفهگرا و نژادپرست بود. شب قبل از انجام کودتای 14 ژوئیه 1958 به یکی از افسران آزاده تأکید کرده بود که بعد از پیروزی انقلاب بایستی سه طائفه کرد، شیعه و مسیحی از بین بروند. عبدالسلام عارف بسیار جسور و متهور بود. علاقه شدیدی به بحث و مجادله با دشمنان و مخالفین داشت. اولین اختلاف او با عبدالکریم قاسم قبل از انجام کودتای 14 ژوئیه پیدا شد، زیرا قاسم مخالف اعدام اعضای خانواده سلطنتی بود. اختلاف این دو بعد از پیروزی کودتا تقریباً شدت یافت. حتی روزی در صدد سوءقصد به جان وی برآمد. وی در تاریخ 13 آوریل 1966م/ 14 فروردین 1345 که مسئولیت ریاستجمهوری را عهدهدار بود، بر اثر سقوط هلیکوپتر کشته شد.
نگاهی به تاریخ سیاسی عراق، سرهنگ. الجمیلی، ترجمه محمدحسین زوار کعبه، صص 69 و70.
4. جمال عبدالناصر، رهبر پیشین مصر در 15 ژانویه 1918م/ 25 دی 1296 ش در اسکندریه مصر به دنیا آمد. او در قاهره از آکادمی علوم نظامی فارغالتحصیل شد و از 1942 که افسر ارتش مصر بود، با همکاری افسران همدورهای خود قصد سرنگونی حکومت ملک فاروق را داشت. وی معتقد بود که این اصلاحات در زمان حیات این رژیم قابل انجام نیست. او در جنگ 1948 اعراب علیه اسرائیل شرکت داشت و پس از شکست اعراب در جنگ، جنبش افسران آزاد را پیریزی کرد و ژنرال محمد نجیب به عنوان رهبر این جنبش برگزیده شد. جنگ 1948 اعراب و اسرائیل سبب بدبین شدن مردم نسبت به لیاقت ملک فاروق شد و این امر پایههای حکومت فاروق در مصر را به شدت متزلزل ساخت. در ژوئیه 1952 جنبش افسران آزاد در یک کودتا به حکومت فاروق خاتمه داد. رهبری این کودتا به عهدهی ژنرال محمد نجیب و دستیار وی جمال عبدالناصر بود. فاروق به ناچار در 26 ژوئیه 1952 از مقام خود استعفا کرد و رهبران کودتا احمد فؤاد ـ پسر خردسال فاروق ـ را به عنوان فاروق دوم به سلطنت رساندند، اما در 18 ژوئن 1953 در مصر اعلام جمهوری شد و فاروق و خانوادهاش تبعید شدند. اولین رئیسجمهور مصر ژنرال محمد نجیب بود که در سال 1954 توسط سرهنگ جمال عبدالناصر برکنار شد. ناصر که معتقد به انترناسیونالیسم عربی و اتحاد میان آن کشورها بود، تا زمان مرگش یعنی تقریباً 16 سال رئیس جمهور مصر باقی ماند. وی سیاست جدایی از کشورهای غربی و نزدیکی به بلوک شرق خصوصاً شوروی سابق را در پیش گرفت و اقدام به خرید اسلحه از این کشور کرد. شوروی سابق نیز وی را در تأمین اسلحه و سایر نیازها و همچنین ساختن سد عظیم آسوان بر رود نیل که غربیها از احداث آن خودداری کرده بودند کمک نمود و این همکاری تا زمان به قدرت رسیدن سادات ادامه داشت. ناصر در ژوئیه 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد و یک سازمان مصری را برای ادارهی آن تأسیس کرد. به دنبال این عمل، دولت اسرائیل همراه با قوای انگلیس و فرانسه در اکتبر 1956 به خاک مصر در شبه جزیرهی سینا حمله بردند تا خلیج عقبه را روی کشتیهای اسرائیلی باز کنند. این جنگ سرانجام با تهدید شوروی سابق به دخالت نظامی در مارس 1957 پایان پذیرفت، اما در این سال جمال عبدالناصر تمام داراییهای دولتهای غربی در مصر را ملی اعلام کرد و کانال سوئز نیز در آوریل همان سال بازگشایی شد. در 1958 سه کشور مصر، سوریه و یمن تحت عنوان جمهوری متحدهی عرب با یکدیگر متحد شدند و در یک همهپرسی جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری آن برگزیده شد. این اتحاد دیری نپایید و بر اثر بروز اختلافاتی در 1961 از هم گسیخت و سه کشور از یکدیگر جدا شدند. جمال عبدالناصر در 1967 ـ 1962دهها هزار تن از نیروهایش را برای کمک به جمهوریخواهان یمن به آن سرزمین اعزام داشت و این امر باعث بروز اختلافاتی با عربستان سعودی شد. ناصر در سومین جنگ اعراب و اسرائیل یعنی نبرد ژوئن 1967 که با حملهی غافلگیرانه هواپیماهای اسرائیلی به فرودگاههای قاهره و دمشق آغاز شد، صحرای سینا، تمام طول شرقی کانال سوئز و تعداد زیادی از هواپیماهای خود را از دست داد. جمال عبدالناصر سرانجام در 28 سپتامبر 1970م/ 6 مهر ماه 1349 در سن 52 سالگی بر اثر سکتهی قلبی درگذشت. بعضی از مفسران سیاسی مرگ ناصر را ناشی از یک توطئه میدانند؛ توطئهای که قصد داشت سادات معاون ناصر را که به لزوم دوستی با غرب و صهیونیستها معتقد بود، به قدرت برساند. از خطاهای ناصر، تکیه بر پانعربیسم (که خود یک انحراف بود) و دیگری دستگیری و اعدام بسیاری از رهبران اخوانالمسلمین بود که باعث تضعیف اسلام در مصر شد.
5. عبدالسلام عارف در تاریخ 19 بهمن ماه سال 1341ش در عراق کودتا کرد و عبدالکریم قاسم را به قتل رساند و سه روز بعد، در تاریخ 22 /11 /1341ش، دولت ایران، رژیم تازه عراق را به رسمیت شناخت.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 45