تاریخ سند: 28 خرداد 1344
حضور محترم دوست ارجمند جناب آقای رجائی
متن سند:
ایران
تهران
نارمک. سمنگان. دبیرستان کمال
حضور محترم دوست ارجمند جناب آقای رجائی۱ دبیر محترم
بسمه تعالی
دوست عزیز 0328
بر شما و بر دوستان عزیز و گرامی دیگر. از خدای متعال در خواست میکنم که همه شما تندرست و شادکام و کامران باشید..
من به حمد الهی سالم و خدای بخشایشگر را بر این نعمت و نعمتهای دیگر که ارزانی فرموده سپاسگزارم. در این مدت مکرر خواستم خدمت شما و آقای صاحبالزمانی نامه بنویسم و توفیق نیافتهام. یاد شما دوستان با هدف و با صفا از خاطرم هرگز نمیرود و بسیار مشتاقم که از شما چندنفر یک حلقه فعال فرهنگی بر مبنای تعالیم فردی و اجتماعی اسلام و بر مبنای دین در متن زندگی نه در حاشیه آن یا ماورای آن، بوجود آید و هر چه زودتر آثار و اخبار آن را بشنوم.
[اشتیاق] برادران و خواهران مسلمان در اینجا برای لااقل شنیدن آنچه در جلسات درباره اسلام میگویم بحدی است که خود را سخت در مسئولیت مییابم. مخصوصاً طبقه تحصیلکرده و جوانان دانشجو، جلسههای مرتب شب جمعه که با برنامه قرائت قرآن، نیم ساعت، تفسیر آیات خوانده شده، نیم ساعت بحث اصول عقاید، نیم ساعت، بحث آزاد در مورد بحث اصول عقاید یک ساعت، انجام میگیرد به صورت یک کلاس اسلام شناسی فعال در آمده و دیشب احساس میشد که این دو اطاق من که رویهم ۴۰ متر مربع جا برای نشستن دارد برای ادامه کارمان کوچک است و عدهیی کنار ایستاده بودند. علاوه بر این زمینه مساعدی برای شروع طرحهای اصیل اسلامی وجود دارد و اگر خدا تأیید کند و من توفیق کافی پیدا کنم امید فراوان به آینده هست. به هر حال من در طبقه جوان تحصیلکرده آمادگی قابل تحسینی میبینم و شما برداران عزیز با اتخاذ یک روش اصولی و همکاری دسته جمعی میتوانید کمک شایستهیی به بهره برداری صحیح از این آمادگی بکنید. بنظر من اگر کوشش کنید واحد کمال را با هر درصدی که ممکن است در اختیار داشته باشید بسیار خوب است. اگر به راستی تشخیص میدهید که اجرای این طرح عملی نیست هر چه زودتر مقدمات ایجاد یک واحد دیگر را فراهم کنید. خدمت دوستان عزیز و ارجمند آقایان باهنر، صاحبالزمانی، فارسی، حاج ملا حاجی، عباسی، آذرنوش، مهندس هزاوه، خرسند و عموم دوستان دبیرستان کمال سلام مرا را ابلاغ فرمایید. نامه جوف را لطفاً خدمت جناب آقای مهندس برسانید.
والسلام علکیم و رحمه الله و برکاته
محمد حسینی بهشتی ۲۸/۳/۴۴
توضیحات سند:
۱- محمدعلی رجائی در سال ۱۳۱۲ در قزوین و در خانوادهای مذهبی متولد شد. در ۴ سالگی پدر را از دست داد بعد از گرفتن مدرک ششم ابتدایی به کار در بازار پرداخت. در ۱۴ سالگی قزوین را به قصد تهران ترک کرد، و در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شد. و چندی نیز در جنوب تهران از طریق دست فروشی امرار معاش نمود. و چون مصادف شد با حکومت سپهبد علی رزم آراء. نخست وزیر تصمیم گرفت دست فروشها را جمع آوری کند. ناچار به نیروی هوائی پیوست و در این دوران که هنگامه دولت مصدق بود او جذب شعار «همه کار و همه چیز برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از اسلام نیست.» فدائیان اسلام شد و با آنان همکاری نمود. و به کلاسها گذر قلی وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی راه یافته و در خدمت شهید حاج صادق امانی به فراگیری علوم اسلامی همت گماشت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ از نیروی هوایی تصیفه شد و چون همزمان موفق به اخذ دیپلم شده بود. لذا پس از مدتی معلمی در بیجار به دانشسرای عالی راه یافته و موفق به اخذ لیسانس شده و به دبیری روی میآورد آمار را با موفقیت پشت سر گذاشته و در این سالها با دکتر سحابی آشنا شد و در دبیرستان کمال به تدریس مشغول میشود. در اردیبهشت سال ۴۵ بازداشت و پس از ۵۰ روز زندان آزاد میشود. و در آذر سال ۵۳ نیز مجدداً دستگیر و تا آبان سال ۱۳۵۷ در زندان به سر بی قول خودش در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شد او در سال ۱۳۴۱ ازدواج کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی از وزارت آموزش پرورش تا نخست وزیری و ریاست جمهوری را پشت سر گذاشت و در یک انفجار تدارک دیده شده از سوی سازمان مجاهدین خلق به همراه نخست وزیر خود دکتر محمد جواد باهنر به شهادت رسیدند.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی صفحه 448

