تاریخ سند: 18 آبان 1347
موضوع :سخنرانی فخرالدین حجازی در حسینیه ارشاد
متن سند:
به : 20 ه 3
از : 20 / ه ش شماره : 2026 / ه ش
در ساعت 2115 آقای حجازی وارد حسینیه ارشاد شد و برنامه سخنرانی
خود را با حرارت و عصبانیت خاص شروع نمود ناطق اظهار داشت آقایان
استدعا دارم صحبت نکند و به گفتار من توجه نمایند چون مطالبی دارم که در
پایان سخنرانی ابراز می دارم سپس به مناسبت میلاد مسعود حضرت ولی عصر
صحبت کرد و دلائل زیادی که روی کاغذ یادداشت کرده بود از بزرگان و فلاسفه
و بزرگان مذاهب خارجی عنوان نموده و اظهار داشت کلیه ملل دنیا منتظر یک
مصلح واقعی و یک زمامدار حقیقی با قدرت هستند اسلام هم که مکمل تمام
ادیان و مرفه ترین ادیان است مخصوصا شیعیان منتظر وجود مقدس مصلح کبیر و
قائد اعظم امام دوازده هم هستند و دلائل و اخبار زیادی پیرامون ظهور امام زمان
بیان داشت.
ناطق ضمن سخنان خود که خیلی با حرارت صحبت می کرد شدیدا
به سیاست امریکا حمله کرد و از سازمان ملل متحد انتقاد زیاد نمود و به
زمامداران فعلی دنیا حمله کرد ولی نامی از کسی نبرد.
ناطق ناگهان اظهار داشت
خانم ها آقایان طبقه جوانان عزیز متأسفانه این آخرین دیدار من با شما و آخرین
سخنرانی من در این حسینیه است و من دیگر برای همیشه سخنرانی نخواهم کرد
و اضافه نمود استدعا می کنم توجه فرماید من مدت دو سال است به تریبون این
حسینیه خدمت
می کنم و خدا را شاهد می گیرم که نظرم جز خدا نبوده و شکر می کنم عده ای از
جوانان در اثر تبلیغات من به راه راست هدایت شدند ولی دیگر صبرم تمام شد و
طاقت تحمل این همه رنج و فشار و تهمت را ندارم من نزد آیت الله میلانی در
مشهد و آیت الله قمی که اکنون در کرج است و سایر علمای مشهد تحصیل کردم و
سخنرانی نمودم و در مدرسه علمیه مشهد تحصیل نمودم و تمام علمای مشهد مرا
تأیید کردند آقایان علمای نجف آقای حکیم1،حضرت آیت الله خمینی، آیت الله
خوئی، آیت الله شاهرودی همگی مرا تأیید کردند و به من با همین لباس اجازه
دادند در بین مردم باشم و احکام خدا و حقایق را بگویم و مردم را هدایت کنم
حتی حضرت آیت الله خوئی به من اجازه دادند که صورت و ریشم را بتراشم کلیه
علمای قم و تهران مرا تائید کردند که مدرک زنده دارم و تمام وعاظ و خطبا و
روحانیون تهران مرا می شناسند و مرا تائید کردند دیگر به جان آمدم دیگر طاقت
ندارم این همه رنج و شکنجه را تحمل کنم چه قدر به من اهانت شده و تا چه
اندازه به من تهمت زدند خسته شدم من امشب از همه شماها دوستان و جوانان
خداحافظی می کنم دیگر مرا در این حسینیه نخواهید دید از طرف هیئت مدیره
حسینیه فقط دو نفر با سخنرانی من موافق هستند یکی حاج همایون که تمام
ثروت خود را وقف ساختمان این حسینیه رسانده و از ایشان متشکرم و نفر دوم
را نام نبرد سپس به سخنان خود پایان داد مردم دور او را گرفتند و عده ای نیز
اطراف بعضی از اعضای هیئت مدیره حسینیه را گرفتند و مرتب به هیئت مدیره
بدگویی می کردند عده ای شعار می دادند دیگر درب حسینیه را قفل کنید و گل
بگیرید عده ای در
سالن به هیئت مدیره فحش می دادند.
نظریه رهبر عملیات ـ با توجه به اظهارات فخرالدین حجازی چون مشارالیه در سخنرانی های خود جانب
احتیاط را رعایت نمی نمود هیئت مدیره حسینیه ارشاد منبعد به او اجازه سخنرانی در حسینیه نخواهد داد
و این عمل آنان قابل توجه و تقدیر است.
تجریش
536
20 /8 /47
توضیحات سند:
1ـ مرحوم آیت الله حکیم برای
اداره مرجعیت خود نظم و
سازمان خاصی ایجاد کرده بود
در هر قسمت مسؤول معینی
انتخاب نموده بود و از طرف
مطلع در اداره این تشکیلات
کمک می گرفت به همین دلیل
تشکیلات او با نظم خاص و
آبرومندی اداره می شد و این
امر در نوع خود بی سابقه بود از
مرحوم آیت الله حکیم فرزندان
برومند عالم و لایقی باقی مانده
است.
آنان در دوران زعامت
پدر بزرگوار خود از معاونت و
یاری او دریغ ننموده و پس از
رحلت آن بزرگوار اغلب آنان به
دست دژخیمان نظام عفلقی
عراق به فیض شهادت آمدند و
خاندان حکیم یکی از کانونهای
مقاومت و شهادت در عراق
محسوب می گردد.
این عالم بزرگوار پس از عمری
تلاش و کوشش در راه اسلام و
قرآن سرانجام در27 ربیع الاول
1390(ه.
ق) به ملکوت اعلی
پیوست مدفن آن مرحوم در
نجف در مقبره مخصوص جنب
کتابخانه خود ایشان می باشد
(عقیقی بخشایشی فقهای نامدار
شیعه و دیدار با ابرار زندگی
آیت الله حکیم)
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 141