صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : سخنرانی مهدوی کنی

تاریخ سند: 16 مهر 1354


موضوع : سخنرانی مهدوی کنی


متن سند:

شماره : 28769 /20 ه 12 ساعت 1330 روز یکشنبه 6 /7 /54 مطابق با 21 ماه مبارک رمضان در مسجد جلیلی شیخ محمدرضا مهدوی کنی بعد از نماز جماعت ظهر و عصر به منبر رفته و ضمن ذکر مسایل شرعی گفت باید به فهم و عمل کردن قرآن بیش از تجوید آن اهمیت داد وی افزود یکی از قراء که در مسابقات بین المللی هم برنده شده گفته است مراجع تقلید باید برای تجوید نزد نامبرده آموزش ببینند این حرف مزخرف است.
مهدوی گفت حجاج ابن یوسف هم برای گروهی مردم عده ای را برای استخراج و شمارش حروف تهجی قرآن سرگرم نمود بعد هم دستور داد قرآن های بزرگ چاپ کرده در مساجد بگذارند در حالی که عده کثیری از سادات بی گناه را می کشت.
پس از مهدوی شیخ 30 ساله ای که اهل شیراز است به منبر رفت او گفت یک نویسنده انگلیسی گفته است باید سعی شود مسلمین از روح قرآن بی خبر بمانند و فقط به خواندن آن مشغول باشند.
شناخته شدگان در این جلسه عبارت بودند از : اکبر و اصغر رخ صفت، سید رضا نیری1، محمدبسته نگار داماد طالقانی، واثقی2 نویسنده کتاب سید جمال الدین اسدآبادی3 که این شخص به نقاش زاده به طور آهسته اظهار داشت حسین نقاش (حسین کسمائی) آدم مشکوکی است و باید احتیاط کرد.
حاج محمد شفیق، اسماعیل کریم خانی، اخباری مدیر شرکت خوبساز، غلامعلی زنگنه و محمد پسر 17 ساله اش، مهدی عبدخدائی، سعید جاوید، اصغر عسگری، حسین خوشوقت، مهندس مقدم از دوستان مهندس بازرگان و مرتضایی که مرتبا آیه فضل اله المجاهدین را می خواند.
نظریه شنبه : نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : به صحت اظهارات شنبه اعتماد حاصل است.
نظریه سه شنبه : نظریه یکشنبه تایید می گردد.
نظریه چهارشنبه : نظریه سه شنبه مورد تایید است.
رهبر عملیات حکاک 12 /7 رئیس دایره 2 پورنیک رئیس بخش 12 ـ 13 /7 ارسال گردد 14 /6[7]

توضیحات سند:

1ـ سیدرضا نیّری در سال 1314 شمسی در شهرستان دماوند متولد شد.
پدرش کشاورز بود.
پس از تحصیلات متوسطه به کار آزاد در بازار پرداخت.
از سال 1341 با پیوستن به هیئتهای مؤتلفه اسلامی به مبارزه با رژیم پهلوی برخاست.
وی در جریان مبارزات سال 1342 و نیز حوادث سالهای 1357 و 1356 نقش فعالی ایفا کرد.
وی مسئولیت تدارکات ستاد استقبال از امام خمینی را بر عهده داشت.
بعد از انقلاب، از همان ابتدا تا کنون در کمیته امداد امام خمینی مشغول خدمت بوده است.
2ـ صدر واثقی مؤلف کتاب «سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی» می باشد، این کتاب پایان نامه تحصیلی نامبرده می باشد که به راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری تهیه گردید و سپس زیر نظر آن شهید تدوین شد.
اولین تاریخ انتشار آن در سال 1348 و توسط شرکت سهامی انتشار به انجام رسیده و چاپ دوم آن در سال 1355 صورت گرفته است.
کتاب یاد شده شامل سی و دو فصل است که از موضوع نام و نسب سیدجمال الدین اسدآبادی شروع شده و به نظریه برخی از شخصیت های بزرگ جهان درباره او به اتمام می رسد.
دارای 455 صفحه و حاوی 39 عکس از سید و افراد و شخصیت های دیگر است.
نویسنده در دیباچه کتاب چگونگی تهیه و تألیف و زحماتی که در این باره متحمل شده را این گونه نگاشته است: «کتابی که اکنون باعنوان سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی از نظر خوانندگان می گذرد، در اصل موضوع پایان نامه تحصیلی این جانب در رشته فلسفه از دانشکده الهیات و معارف اسلامی بود که در سال 1340 تحت عنوان شرح حال و آثار و افکار و فلسفه سید جمال الدین اسدآبادی به راهنمایی استاد فاضل و ارجمندم جناب آقای مرتضی مطهری انتخاب کردم.
آن گاه برای تهیه آن، حدود یک سال به تحقیق و مطالعه پرداختم، پس از آن شرح نسبتا جامعی در این زمینه فراهم گردید و از نظر معظم له گذشت، برآن شدم که در این باره بررسی بیشتری نمایم، تا شاید یک تحقیق نسبتا جامعی در شرح احوال و نموداری از افکار این مرد بزرگ تهیه گردد.
از آن جا که سیدجمال الدین بلاشک یکی از شخصیت های ارزنده و از چهره های درخشنده نیمه دوم قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری قمری است و از آنجا که تاریخ مردان مبارز و رهبران مجاهد خصوصا شیوه پیکارشان با ستمگران و پایداریشان در برابر شداید و ناملایمات مؤثر در راه و رسم پیکارجویان و مصلحان آینده است مناسب دیده شد که یک بررسی مستند مشروح تری غیر از آن چه که بود به عمل آید...
نگارنده برای تهیه این کتاب تا سر حد امکان از هیچ کوششی دریغ نورزیده ام و در ضمن بررسی هایم، در هر نسخه ای اعم از خطی و چاپی و یا مجله و نشریه ای که مطالبی در زمینه این کتاب وجود داشته گردآوری و یا استنساخ نموده ام...
«سی ام آذر ماه 1348 شمسی برابر با یازدهم شوال 1389 قمری» و حقیقتا با تلاش و مجاهدت نویسنده، کتاب جامعی از جهت بررسی زندگی و آرمانهای بلند این مرد بزرگ فراهم آمده است.
نقش بستن جملاتی عمیق، زیبا، متفکرانه و انقلابی از سیدجمال الدین در ابتدای کتاب مذکور بر پرمایگی آن افزوده است.
مثلاً کلام زیر که از روزنامه عروه الوثقی سید نگاشته شده و هنوز پس از گذشت بیش از صد سال از آن، تازه و نو می نماید: «مقصود ما از خائن تنها کسی نیست که کشورش را به نقد یا به بهای کم و زیاد به دشمن تسلیم کند (زیرا هر قیمتی که برای فروش دریافت شود ثمن بخس است) و باز هم خائن تنها کسی نیست که پای دشمنان را در زمین وطن باز کند، بلکه کسی که توانا باشد از نفوذ بیگانگان در کشور جلوگیری کند و یا به هر وسیله که شده ضربتی بر پیکر اجنبی وارد آورد، از این کار امتناع ورزد، در هر لباس که باشد و به هر صورتی جلوه کند او نیز خائن است.
» (ر ک: کتاب مذکور، تألیف صدر واثقی، انتشارات پیام، چاپ دوم سال 2535 (1355) صفحات 5 و 6) 3ـ سیدجمال الدین اسدآبادی در شعبان 1245 ه ق در روستای اسدآباد از توابع همدان به دنیا آمد.
خانه محل تولد او هنوز موجود است و عموزادگان و دیگر بستگان معاصر او، آنها که اکنون در اسدآباد به سر می برند، آنان را می شناسند.
مادر جمال الدین «سکینه بیگم» دختر میر شرف الدین حسینی قاضی است.
وی به دست پدرش از پرورش نیکویی برخوردار شد.
پدرش به فرهیختن او پرداخت و خود مبانی و مقدمات را به او آموخت.
از همان هنگام نشانه های نبوغ در او هویدا بود، از هوش سرشار و تیزبینی، ژرف نگری و کنجکاوی برخوردار بود، آنچه که از همان نخست نشانگر دستاوردهای واپسینش بودند.
وی حافظه ای شگفت انگیز داشت که از عوامل اصلی پیشرفتش بود.
سیدجمال در سال 1364 ه ق با پدرش به قزوین رفت آنها دو سال در قزوین ماندند و در آنجا باز پدرش او را آموزش داد و با اشتیاق فراوانی در کار آموزش او می کوشید در اوایل 1266 با پدرش به تهران رفت و به خانه حاکم اسدآباد در محله سنگلج وارد شدند آنگاه جمال الدین به خدمت علامه سیدصادق سنگلجی مشرف شد و از محضر او استفاده کرد و همو بود که لباس روحانیت را به سیدجمال الدین پوشاند و عمامه بر سرش نهاد.
سید جمال پس از چند ماه به عراق مهاجرت کرد.
در هنگام ورود به نجف از مرجع آن روز شیعیان، شیخ مرتضی انصاری دیدار کردند او چهار سال در نجف ماند و در آن مدت علوم اسلامی را آموخت و فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و هیئت را نزد استادان زبردست این علوم تلمذ کرد.
وی با هوش سرشار و حافظه نیرومندش توانست در همین مدت کم به پایه بزرگان این رشته ها برسد و نام آور شود و آن گاه که سید هنوز نوجوانی بیش نبود، در محافل علمی نجف درخشید.
سیدجمال الدین در سال 1270 ه ق به هند مسافرت کرد و سپس کشورهای جهان اسلام و اغلب کشورهای اروپای غربی را مورد بازدید قرار داد.
شاید بتوان گفت حضور وی در مصر مهم ترین دوره از حیات وی به شمار می آید زیرا استقبال گرم حلقه های روشنفکرانه از او باعث شد که سید جمال مدت بیشتری در مصر بماند، در آنجا اندیشه های جدید خود را منتشر کرد و شیخ محمد عبده را تحت تأثیر قرار داد و به خود جذب کرد و بسیار کوشید تا جوانان مصری را از خطرهای تسلط خارجی آگاه سازد.
ولی سرانجام عقاید مترقیانه مذهبی او، متکلمان محافظه کار و به ویژه دشمنان سیاسی او از جمله بریتانیا را رنجاند و نتیجتا در سال 1297 ه ق از مصر اخراج شد.
سید جمال بعدها با همکاری شیخ محمد عبده در پاریس مجله هفتگی «العروه الوثقی» را انتشار داد که هدف از آن شورانیدن مسلمانان بر ضد استثمار غربی بود.
در خلال این سفرها با بسیاری از اخلاق و فرهنگ و خوی ملت ها آشنا شد و با شمار فراوانی از پادشاهان و وزیران و بزرگان و امیران و مردان دانش و سیاست و...
هم سخن شده و به بحث و روشنگری آنان پرداخت در هر سرزمینی فرود آمد، انقلابی فکری پدید می آورد.
و حکام و صاحب منصبان و روحانیون وابسته به آنان تحمل شنیدن اندیشه های اصلاحگرایانه و وحدت آفرین وی را نمی داشتند.
علی رغم دعوت ناصرالدین شاه از وی و تقربی که به دربار پیدا می کند نهایتا در مقابله با اندیشه های وی مجبور می شود در سال 1309 ه ق وی را از ایران اخراج کند.
نامه سیدجمال الدین به میرزای شیرازی و تشویق و ترغیب ایشان به مخالفت و صدور فتوای تاریخی تحریم تنباکو از جمله اسناد پرارزش تاریخی است که نمایانگر اندیشه عمیق و جامع نگر این بیدارگر جهان اسلام می باشد.
سیدجمال الدین زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، ترکی، فرانسه، را خوب می دانست.
و در خلال این گشت و گذرها، آوازه گر دعوت اسلامی و بیدارکننده ملت ها به شمار می رفت.
در سال 1310 ه ق بنا به دعوت سلطان عبدالحمید به استانبول رفت و سلطان به ظاهر او را بزرگداشت و مقام والای داد.
سلطان در پی یکپارچگی کشورهای اسلامی، از اندیشه های درست و به جای سید بهره می برد تا آنکه در شوال سال 1314 ه ق به شهادت رسید و در همانجا، در گورستان ویژه دانشمندان و اولیا (شیخلر مزار لعنی) به خاک سپرده شد.
درباره علت مرگ سید اختلاف است.
گروهی می گویند او براثر زهری که در قهوه اش ریختند کشته شد و برخی می گویند در اثر سرطان فک درگذشت و این مرض ناشی از ماده ای سمی بود که در لبش تزریق شد که حالتی مانند سرطان را در او پدید آورد.
گروهی سلطان عبدالحمید را متهم می کنند که پزشک معالج خود را بر آن داشت که شاهرگش را بزند و گروهی هم گفته اند که او به مرگ طبیعی درگذشت.
(به نقل از طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی) جهت اطلاع از زوایای برجسته سیاسی، دینی و بیدارگری سیدجمال الدین اسدآبادی و اثرات فکری عمیقی که در جهان اسلام پدید آورد به کتابهای زیر مراجعه نمایید: 1ـ بیدارگران اقالیم قبله، محمدرضا حکیمی 2ـ جلد اول نشریه تاریخ و فرهنگ معاصر (ویژه سیدجمال الدین اسدآبادی)، به تاریخ مهر ماه 1370.
3ـ تاریخ نهضت های دینی ـ سیاسی معاصر، دکتر علی اصغر حلبی، تهران، 1374.
4ـ سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضت های اسلامی، صدر واثقی انتشارات پیام سال 1356.

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 519


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.