صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: مجلس روضه‌خوانی در مسجد جامع گرمخانه

تاریخ سند: 26 آذر 1347


موضوع: مجلس روضه‌خوانی در مسجد جامع گرمخانه


متن سند:

به: 316 شماره: 33678 /20 ﻫ 3 از: 20ه‍ 3 در ساعت 1245 روز 21 /9 /47 شیخ غلامحسین جعفری در حال ایستاده اظهار داشت اگر مطلب را نگویم نمی‌توانم.
من مسئولیت دینی دارم، کارهایی انجام می‌دهند که برخلاف است و اسم آن را گذارده‌اند تعالیم اسلامی، کارهای شما خلاف دین است چرا این اسم را می‌گذارید، نام تعالیم اسلام را از آن بردارید هر کاری که بخواهید می‌کنید ما کاری نداریم من خواهش می‌کنم از کسانی که مطلب مرا در خارج منعکس می‌کنند هر چه می‌گویم گزارش کنند تا برای آن‌هایی که می‌گویند ناراحتی نشود نه این که مطلب را تغییر دهند.
من می‌گویم دختران را به سربازی بردن خلاف تعالیم اسلام است دستگاه‌هایی که کارهای توهین‌آمیز می‌کنند خلاف تعالیم اسلام است چرا جلو آن‌ها را نمی‌گیرید.
اعلیحضرت شاه در سال 1325 در عید غدیر به ما فرمودند که ما بگوییم، ما هم می‌گوییم این مطلب مجله خواندنی‌ها هم نوشته است در کشوری که قانونش سعید است و پادشاه آن هم مسلمان است باید تمام وزرای آن هم مسلمان باشند.
در روز قتل؛ ملکه ایران با چادر زیارت حضرت معصومه رفت من بسیار خوشحال شدم این است معنای پادشاه مسلمان، زن شاه هم می‌گوید من مسلمانم اما شنیده‌ام عده‌ای تصمیم داشتند که اگر ملکه ایران بدون چادر به زیارت حضرت معصومه برود آن‌ها هم بدون چادر بروند ولی ملکه ایران با چادر رفت.
من در سال گذشته در عراق و سوریه بودم به من گفتند پادشاه شما با یهودی‌ها است و نسبت به اعلیحضرت پادشاه ما جسارت کردند من عصبانی شدم و جواب آن‌ها را دادم و گفتم تنها پادشاه مسلمان سلطان ما است و تو دهنی به آن‌ها که نسبت به شاه ما جسارت کردند زدم و دفاع کردم و دفاع هم می‌کنم1ما با کسی کاری نداریم ما می‌گوییم کارهای خلاف دین نکنند این کارها جزیی است که بخواهند جلو آن را بگیرند، آسان است مینی‌ژوپ‌پوش نباشند، جلو بی‌عفتی را بگیرند، جلوکارهای زشت و خلاف دین آن‌ها را بگیرند.
باید در کشور اسلامی حجاب باشد، عفت باشد.
من گفتم دستگاه ضبط صوت بیاورد و گفتار مرا ضبط کند تا اگر مرا خواستند، بگویم که چه گفته‌ام.
منعکس‌کنندگان هم مطالب مرا به گوش مقامات عالی کشور برسانند.
امید است که مطلب را تغییر ندهند.
افتخار ما دین ماست که در ایران تنها شیعه رسمیت دارد و دین اسلام دارد و سلطان مسلمان دارد.
ما می‌گوییم باید آن‌ها به تقاضاهای ما کمک کنند ما به کسی کاری نداریم و خلاف هم نمی‌گویم و در پایان برای نابودی یهودیان و کسانی که به آن‌ها کمک می‌کنند دعا کرد.
بعد از مشارالیه سید عبدالرسول حجازی شروع به صحبت نمود و چنین گفت: وقتی که لکه سیاه روی قوم و یا اجتماعی قرار گرفت امکان ندارد آن لکه سیاه برداشته شود ظهور حضرت رسول در بین قومی بود که در سیاهی و بی‌عفتی فرو رفته بودند اما این که می‌گویند اعراب دختران خود را زنده به گور می‌کردند از تعصب و حفظ مقدسات آن‌ها بوده نه از روی بی‌عفتی.
من با یکی از استادان دانشگاه تهران درباره علت کورتاژ صحبت کردم ایشان جواب داد در همین تهران دو میلیون و شش هزار کورتاژ انجام شده و علت این کار را بعضی‌ها گفتند چون فرزندان ما دختر است می‌ترسیم این هم دختر باشد یا به علت تعلیم و تربیت، این‌ها همه جنایت است باید جلو آن‌ها را گرفت.
خود مسلمانان در کشور اسلامی بی‌عفتی، بی‌عدالتی رواج می‌دهند و مردم اصلاً احساس ندارند اگر احساس داشتند تعطیل را از ما نمی‌گرفتند و در روز شهادت حضرت علی با نهایت وقاحت به کار خود ادامه دادیم.
در کشور اسلامی در روز شهادت حضرت علی بانک‌ها باز، ادارات باز و بازاری‌ها بازند.
من نمی‌دانم چه بگویم شاید مردم خودشان می‌خواهند والا آن قدر بی‌احساس نبودند گرچه به من تلفنی شده که حرف نزنم من هم حرفی ندارم اما از کسانی که مأمور هستند مطالب مرا می‌نویسند به عنوان سئوال می‌گویم که در کشور اسلامی دو نفر مرد با هم ازدواج کردند و در روزنامه‌ها هم نوشتند در مملکتی که قانون دارد چرا این کار شده است اگر روزنامه‌ها دروغ نوشته‌اند باید تعقیب شوند اگر راست است چرا آن‌ها را مجازات نمی‌کنند من از مأمورین حاضر در مجلس تقاضا می‌کنم مطلب را به عنوان سئوال تعقیب کنند چرا آبروی مملکت اسلامی را می‌برند نامبرده در پایان برای آزادی زندانیان دعا کرد و برای نابودی اسراییل دعا کرد.
اداره کل سوم 25 /9 /47 تهامی 24 /9

توضیحات سند:

1.
آقای عزت‌شاهی در خاطرات خود می‌گوید: در سال 1350 (سال 1346 صحیح است) ساواک وقتی دید نمی‌تواند جلو این آدم نترس و از جان گذشته را بگیرد، او را دستگیر و به عراق تبعید کرد.
در این دوره او سفری به شامات و دمشق رفت.
وقتی از تبعید برگشت باز دست از سخنان تند و نقادانه‌اش برنداشت.
روزی بر بالای منبر گفت: روزی در بازار دمشق، عرب‌ها با انگشت به یک‌دیگر نشانمان می‌دادند و می‌گفتند «اخ‌الیهود».
روزی من چهارپایه‌ای گرفتم و در وسط بازار رفتم بالای آن و گفتم: چرا به من می‌گویید «اخ‌‌الیهود» ؟ ما مسلمان هستیم و با هم برادریم.
آن‌ها گفتند: «نه! شما کافر حربی هستید!» پرسیدم: آخر برای چه؟! بعد دیدم که دارند به شاه فحش می‌دهند.
گفتند: درحالی که ما با اسرائیل در جنگیم شاه شما به این کشور نفت و پول می‌دهد و کمک می‌کند.
من در آن‌جا تقیه کردم و از شاه دفاع کردم؛ نه! اخبار شما اشتباه است و شما حق ندارید این حرف‌ها را پشت سر پادشاه ما بزنید، با این حال شاه ما هرچه هست برای خودمان است، مگر ما به شما می‌گوییم که رئیس جمهورتان کیست؟ این حرف‌ها را من برای آن‌ها گفتم، اما واقعیت چیز دیگری است، واقعاً‌ اگر کسی به دشمن درحال جنگ با مسلمانان کمک کند، حکم کافر حربی را دارد و کشتنش واجب است.
واقعاً من نمی‌دانم که آیا شاه به راستی به اسرائیل کمک می‌کند یا نه؟! اگر کمک می‌کند حکمش چنین است.
(خاطرات عزت‌شاهی، صفحه 39 و 40) آقای جعفری در خاطراتش در این‌باره می‌گوید: « ...
کشوری را که تعیین کردند عراق بود.
استخاره کردم که از کدام مرز بروم.
خسروی یا بصره؟ مرز بصره خوب آمد، لذا از مرز بصره رفتم.
در مرز به من گفتند: ورود شما به عراق ممنوع است! خیلی ناراحت شدم.
متوسل شدم به فرزند بزرگوار علی (ع) یار با وفای امام حسین (ع)، حضرت اباالفضل‌العباس(ع).
طولی نکشید که یکی از مأموران آن‌جا آمد پیش من و گفت: مشکل شما چیست؟ گفتم: رژیم ایران مرا اخراج کرده است، شما هم مرا راه نمی‌دهید،‌چه کنم؟ گفت: مسئله‌ای نیست.
ماشین آماده کرد و مرا فرستاد به بصره، بصره که آمدم، مسئول آن‌جا گفت: شما حق خروج از عراق را ندارید، ممنوع‌الخروج هستید! گفتم: اشکالی ندارد.
مرا تحت‌الحفظ روانه نجف کردند.
نجف که رسیدم، مرحوم آقای سیدمهدی حکیم که خیلی به من اظهار لطف می‌کرد، گفت: اینان اشتباه کرده‌اند، شما ممنوع‌الورود به عراق هستید، نه ممنوع‌الخروج از عراق.
گویا علت این تصمیم رژیم عراق تلگرافی بود که من یک وقتی به مرحوم آیت‌الله حکیم مخابره کرده بودم و محتوای آن برخورد داشت با سیاست‌های عراق ...
در هر صورت در مَدرَس یکی از مدارس سکنی گزیدم و برخی از بزرگان نجف از جمله امام رحمۀالله علیه به دیدنم آمدند.
مرحوم آقای مصطفی خمینی، خیلی به من اظهار لطف می‌کرد و آن چند روزی که دید و بازدید داشتم، ایشان پیش من می‌آمد و از میهمان‌ها پذیرایی می‌کرد.
آن مرحوم روزی از من خواست که با حضرت امام خصوصی ملاقات کنم، پذیرفتم و خدمت ایشان رفتم.
از ایشان خواستم مقداری با علمای ایران مدارا کند، چون خود امام خیلی قاطع و شجاع بود ولی همه که نمی‌توانستند آن‌گونه باشند.
تا وقتی که آن‌جا بودم، حضرت امام دوبار توسط مرحوم آقا مصطفی برای من پول فرستادند که یک‌بار آن را قبول نکردم.
گفتم: قصد توهین نیست، من برای ایشآن‌جان‌فشانی می‌کنم، نیاز ندارم.
بنده باید برای ایشان پول بیاورم.
حضرت امام وقتی که در ترکیه تبعید بودند، خیلی تلاش کردم و از بازاریان و تجار پول جمع کردم و برای آن حضرت فرستادم.
بالاخره اقامت من در نجف شش ماه طول کشید و به لطف خداوند بدون این که به مشکلی برخورد کنم به ایران برگشتم ...
» (یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله غلامحسین جعفری، صفحه سی و یک و سی دو مقدمه) * به : 316 ـ از : 20 ﻫ 3 شماره : 33713 /20ه‍ 3 ـ تاریخ : 27 /9 /47 موضوع : شیخ غلامحسین جعفری نامبرده بالا در ساعت 1230 روز 21 /9 /47 در مسجد جامع گرمخانه چنین اظهار داشت مأمورین این جا بیایند و حرف‌های مرا منعکس کنند ولی اضافه بر آنچه که می‌گویم چیزی ننویسند ضبط صوت بیاورند تا چنانچه گرفتاری برای ما پیش آمد معلوم باشد که ما چه گفته‌ایم به هر حال ما از این گرفتاری‌ها داریم و داشته‌ایم پارسال که در طی آن گرفتارهایی که داشتیم در عراق و سوریه بودیم با چند نفر از اهالی سوریه مصاحبه شد آن‌ها به من گفتند این شاه شما یهودی است من دفاع کردم و گفتم چنین نیست بعضی کارها می‌شود و شما می‌شنوید خلاف است و گفتم شاه در چند سال قبل خودش فرموده است علما اگر حرفی دارند بگویند ما هم اگر در کشور چیزی بشود می‌گوییم و شما مأمورین حرف‌های ما را طوری دیگر منعکس می‌کنید و الا این کشور پایتخت شیعه است چرا باید مطالب اسلام و شیعه گفته نشود به هر جهت ما حرف‌هایی داریم و از بعضی کارها که می‌شود انتقاد می‌کنیم و حتی‌المقدور جلو خلاف شرع را می‌گیریم.
چطور حرف نزنیم الان من شنیده‌ام طرز کشتن امام حسین را در تلویزیون به مردم نشان می‌دهند آیا این خلاف شرع نیست یا دخترهای مردم را به سربازخانه بردن احکام اسلام و دستور قرآن را زیر پا گذاشتن نیست‌؟ و از یهود حمایت می‌شود خلاف قانون قرآن نیست این کارها را می‌کنند بعد می‌گویند کارهای ما طبق دستور و تعالیم عالیه اسلام است کی این کارها طبق تعالیم اسلام است شما بدها را انجام می‌دهید بعد می‌گویید طبق تعالیم اسلام است دخترها را به سربازی بردن مطابق تعالیم اسلام است؟ ما این‌ها را می‌بینیم چطور حرف نزنیم و امر به معروف نکنیم علما حرف نزنند و امر به معروف نکنند؟ به هر حال بر همه لازم است جلو این کارها را بگیرید ما امر به معروف می‌کنیم و واجب می‌دانیم در هر جا و به هر قیمت باشد تا آن‌جا که بتوانیم می‌گوییم و نیز اضافه کرد ما وقتی باید تقیه کنیم که در میان سنی‌ها باشیم و خودمان را در خطر بدانیم آن وقت می‌توانیم تقیه کنیم که آن هم از فروعات مذهب شیعه است امام اجازه داده که تقیه کنیم مثلاً مانند سنی نماز بخوانیم نه این که به کلی احکام اسلام را زیر پا بگذاریم و دستورات قرآن را عمل نکنیم و به کفار اجازه داده شود در بین مسلمانان فعالیت نمایند ما هیچ نگوییم و تقیه کنیم تقیه در مقابل سنی نه در مقابل خودمان اگر این‌ها از خود ما نیستند پس چه هستند اگر شیعه هستند خوب تقیه لازم نیست اگر شیعه نیستند پس چه هستند اگر کافر هستند باید دفاع بکنیم غرض ما باید امر به معروف بکنیم زیرا این‌ها مسلمان و شیعه هستند ما در آن گرفتاری‌ها با چند نفر از اهل سوریه صحبت کردیم آن‌ها به من گفتند شاه ایران یهودی است و من دفاع کردم و گفتم چنین نیست ولی این‌ها هم نباید کاری بکنند که در کشورهای اسلامی بگویند چنین است و باید طوری باشند که اگر اهل یک مملکت اسلامی به ما چیزی گفتند و ما دفاع کردیم قول ما دروغ در نیاید.
مستقیماً ارسال شود.
تهامی 27 /9 * به: 316 ـ از : 20ه‍ 3 ـ شماره : 33709 /20 ﻫ ـ تاریخ : 27 /9 /47 موضوع : شیخ غلامحسین جعفری در ساعت 1230 روز 21 /9 /47 شیخ غلامحسین جعفری در مسجد جامع گرمخانه در حال ایستاده اظهار داشت: از این که شاه دستور دادند که رژه 21 آذر به روز 25 موکول شود متشکرم چون به عقیده ما احترام گذاشت و این را بدانند از این که این کارها را می‌کنند خیال نکنند ما انتقاد نمی‌کنیم اگر کار خلاف شرع بکنند ما اعتراض می‌کنیم و انتقاد می‌کنیم بعد اضافه نمود ملکه که به قم رفته بود با چادر رفتند باید همین طور باشد خانم شاه اگر بدون چادر می‌رفت معلوم بود که در قم دیگران چطور می‌رفتند ما از ملکه متشکریم.
بعد گفت ما گفتیم ضبط صوت بیاورند صدایم را ضبط کنند بعضی کارها را می‌کنند و می‌گویند طبق تعالیم عالیه اسلام است دختران را به سربازی بردن کجایش طبق تعالیم اسلام است ما می‌گوییم هر کاری که می‌کنند نگویند طبق تعالیم اسلام است من در دو سال قبل گفتم علما نزد شاه رفتند روز عید غدیر شاه گفت علما باید از کار ما اگر خلاف بود اعتراض کنند و روزنامه خواندنی‌ها در سال 25 نوشت ما به گفته شاه عمل می‌کنیم من در سال گذشته در کربلا بودم و دفاع کردم حتی به مخاطره افتادم و عرب‌ها می‌گفتند شاه شما یهودیست من دفاع کردم و گفتم شاه مسلمان است.
بعد درباره تقیه صحبت کرد و گفت در بعضی مواقع تقیه حرام است مثل این که بعضی از کارها را نسبت بدهند به تعالیم اسلام ما اگر انتقاد نکنیم نزد امام زمان مسئولیم هر کاری می‌کنند می‌گویند طبق تعالیم اسلام است و مأمورین آنچه من می‌گویم گزارش دهند و کم و زیاد نکنند در پایان برای مراجع تقلید و خمینی دعا کرد.
مستقیماً ارسال شود.
تهامی 27 /9

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 163



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.