تاریخ سند: 17 مهر 1349
موضوع : سیدمحمدحسن ابوترابی
متن سند:
شماره : 4107 /21
ساعت 2000 روز 14 /7 /49 سیدعباس ابوترابی پدر سیدمحمدحسین1و سید علی اکبر ابوترابی اظهار داشت که سیدمحمدحسن امروز به تهران رفت برای ویزای تذکره مقیمی که به نجف عزیمت نماید جهت انجام کارهای برادرش سیدعلی اکبر ابوترابی و خانهای که خریداری نموده است.
نظریه شنبه .
به طور یقین سید محمد حسن مطالب را برای خمینی مطرح میکند.
نظریه یکشنبه .
مفاد گزارش صحیح است و بعید نیست که نامبرده در عراق موضوع دستگیری برادرش2 را در ایران مطرح و از ناحیه سیدمصطفی خمینی3 تبلیغاتی برعلیه دستگاه در عراق بنماید.
نظریه سه شنبه .
مفاد گزارش صحیح و نظریه یکشنبه مورد تائید است.
نظریه 21 ﻫ .
نظری نیست.
رونوشت برابر با اصل و اصل در پرونده 161133 بایگانی است.
در پرونده سیدمحمدحسن ابوترابی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1.
حجتالاسلام سید محمد حسین ابوترابی در سال 1338 ﻫ ش به دنیا آمد.
پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی، به همراه اخوان خود به تهران آمد و ضمن ادامه تحصیلات کلاسیک به صورت شبانه، به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.
با اوجگیری انقلاب اسلامی، به همراه پدر و برادران در صحنههای مختلف، حضور فعال داشت و با پیروزی انقلاب، در کمیته شهرستان قزوین، به خدمت مشغول شد و در زمان غائله کردستان، در آن حضور یافت و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در عملیات دُب حردان و تپههای اللهاکبر که تحت فرماندهی حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی انجام شد، شرکت کرد و با اعلام شهادت برادر، به فعالیت در جبهههای جنگ ادامه داد.
آقای سید محمد حسین ابوترابی با ادامه تحصیلات از دانشگاه فردوسی مشهد، لیسانس زبان انگلیسی گرفت و سپس به حوزه علمیه قم بازگشت و به تحصیلات حوزوی خود ادامه داد.
2.
گزارش این دستگیری به شرح زیر تنظیم شده است: «روز جاری(14 /5 /1349) سیدعلی اکبر ابوترابی فرد از مرز خسروی به کشور وارد، در بازرسی از وسایل وی، در داخل جاسازی چمدان تعداد 1254 برگ اعلامیه به امضاء خمینی تحت عنوان پاسخ به محصلین علوم اسلامی به تاریخ جمادی الاول 1390 که ده برگ از اعلامیهها به امضاء عدهای از طلاب ایرانی نیز میباشد، کشف گردید...
» حجت الاسلام حاج سیدعلی اکبر ابوترابی به روایت اسناد ساواک .
ص 1
3.
آیت الله شهید سید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام خمینی (ره) در آذرماه 1309 شمسی (12 رجب 1349 هجری قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود.
در محیطی آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگی در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینی پرداخت.
دوره سطح را در محضر اساتیدی چون حائری، صدوقی، سلطانی و محمدجواد اصفهانی گذراند و در سن 21 سالگی مشغول فراگیری دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردی، امام خمینی و محقق داماد استفاده های علمی بسیاری نمود.
فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامداری چون علامه طباطبایی و آیت الله سید ابوالحسن قزوینی آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانی کسب کرد.
وی در حدود 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه حضرت امام تا زمان تبعید ایشان به ترکیه، پشت سرِ امام گام بر می داشت.
همزمان با دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفی نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت که در اثر حمله مأموران، فرزند خردسالش به شهادت رسید و خود توسط مأموران شهربانی قم دستگیر و روانه زندان قزل قلعه شد.
عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام به دست فراموشی سپرده شود؛ بنابراین وی را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند.
اما او پس از مشورت با استادان و فضلای حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد.
به همین دلیل سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک قم مجدداً او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید.
ایشان نیز در سال 1344 به همراه امام عازم نجف اشرف شد و مدت 13 سال در حوزه علمیه نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب اشتغال یافت و دست به تألیفات زیادی از جمله القواعد الحکمۀ، القواعد الاصولیۀ، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانی معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید زد که برخی از آنها ناتمام مانده است.
وی دستِ راست امام محسوب می شد و یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت؛ از این رو ساواک بر آن شد تا با به شهادت رساندن او، یک مخالف جدی را از سر راه رژیم بردارد و بدین ترتیب در اول آبان 1356 به طرز مرموزی وی را در نجف اشرف به شهادت رساند.
پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهای مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) به خاک سپردند.
پس از شهادت ایشان، جمعی از طلاب با چشمانی اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگی، در کمال صبر و آرامش فرمودند : «امانتی بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء».
ر.ک : شهید آیتالله سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
آیتالله سید عباس ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 34