صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : برگزاری مراسم در همایونشهر پیرو : 6067/10 ه 1 ـ 20/2/37

تاریخ سند: 26 اردیبهشت 1357


موضوع : برگزاری مراسم در همایونشهر پیرو : 6067/10 ه 1 ـ 20/2/37


متن سند:

به : 312 از : 10 ه شماره : 7179 /10 ه 1 در ساعت 1700 مورخه 19 /2 /37 چهلمین روز کشته شدگان حوادث جهرم ـ اهواز و یزد در مسجد ملاحیدر واقع در محله فروشان همایونشهر برپا گردیده، با وجودی که درب شبستان مسجد مذکور توسط خادم مسجد بسته شده بود، معهذا جمعیت انبوهی خادم مسجد را وادار به باز کردن شبستان مسجد نمودند (در این مورد دو نفر از اهالی فروشان ضمانت کردند چنانچه اتفاقی افتاد مسئولیت را به گردن خواهند گرفت) پس از این تعهد، درب شبستان باز شد و جمعیتی در حدود هزار نفر در شبستان و صحن مسجد اجتماع نمودند.
در ساعت 1730 پس از پایان سخنرانی مأمورین شهربانی و ژاندارمری به مسجد وارد و قصد متفرق کردن جمعیت را داشته ولی مردم مقاومت کردند و به دستور شهربانی درب مسجد به روی آنها بسته شد.
در این هنگام یک نفر جوانی که به نظر دانشجو می رسید، مأمور مراقب درب مسجد را بغل کرد و ضمن باز کردن درب مسجد فریاد برآورد: بیرون بروید.
مأمورین به داخل مسجد وارد شدند و چون مردم سنگ و آجر به پلیس پرتاب نمودند، تیراندازی هوائی شروع شد و عده زیادی از مردم که به بیرون از مسجد آمده بودند با پرتاب سنگ و آجر به طرف مأمورین و اتومبیل پلیس حمله ور شدند.
در این موقع تعداد 23 نفر دستگیر و بقیه مردم متفرق گردیدند.
نظریه شنبه : 1ـ تظاهرکنندگان بیشتر دانشجویانی بودند که از اصفهان به همایونشهر آمده بودند.
2ـ رهبر گروه حمله کننده، یک نفر از روحانیون آدریان همایونشهر به نام لطفی1 بود که توسط مأمورین شهربانی دستگیر گردید و بعد از قرائت قرآن توسط یکی از همین جوانان به دستور جمعیت، لطفی شروع به ایراد سخنرانی نمود و بعد از گفتن اولیه جمله بسم اللّه الرحمن الرحیم ...
...
...
مأمورین رسیدند و روحانی مورد بحث دستور حمله را به مأمورین صادر کرد2.
3ـ جمعیت تظاهرکننده تا ساعت 2130 درب مسجد اجتماع کرده بودند ولی سپس به تدریج متفرق گردیدند.
نظریه یکشنبه : ضمن تأیید مفاد خبر، در این حادثه تلفات جانی به کسی وارد نشده است.
ضمنا واعظ مذکور، شیخ احمد لطفی، طلبه مدرسه صدر بازار اصفهان می باشد.
1 /4 ج 9

توضیحات سند:

1ـ حجت الاسلام احمدرضا لطفی در سال 1329 ه.
ش در خمینی شهر متولد شد.
پس از طی تحصیلات ابتدائی وارد حوزه علمیه خمینی شهر شد و پس از سه سال وارد حوزه علمیه اصفهان شد و از محضر علما و مدرسین نظیر آیات اللّه خادمی، صادقی، صافی و لنکرانی بهره برد و سپس برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم شد و از محضر آیات عظام، محقق داماد، وجدانی، ستوده، مروی و دری نجف آبادی استفاده کرد.
وی قبل از انقلاب دو بار توسط نیروهای امنیتی در خمینی شهر و بوشهر دستگیر و به زندان افتاد.
حجت الاسلام لطفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ارگانهای اجرائی ـ فرهنگی مشغول خدمت بوده است.
2ـ حجت الاسلام احمد لطفی در تشریح این واقعه می گوید: ما با بچه های انقلابی تصمیم گرفتیم یک فاتحه ای برای چهلم شهدای یزد و سایر شهرها بگیریم، بر همین اساس مسجد ملا حیدرعلی فروشان را انتخاب کردیم.
درهای مسجد بسته بود ما هم رفتیم توی حیاط مسجد و مشغول قرآن خواندن شدیم خادم مسجد ناراحت نشد و گفت بروید بیرون.
به او اعتنایی نکردیم و مشغول قرآن خواندن بودیم که نیروهای شهربانی آمدند و اطراف مسجد را محاصره کردند ما که احساس خطر می کردیم قصد خارج نشدن از مسجد را داشتیم که به ما اجازه خروج نمی دادند و قصد داشتند ما را در مسجد نگه دارند تا نیروهای کمکی برایشان برسد.
من هم دیدم اگر بایستیم همه این بچه ها را دستگیر می کنند فشار را بر آنها زیاد کردیم و هجوم آوردیم و پاسبانها را بیرون کردیم بعد که پراکنده شدند بچه ها شروع کردند سنگ زدن به پاسبانها و بعضی فرار کردند و ما را دستگیر کردند و در شهربانی جمع کردند در همین هنگام در شهر شایعه شده بود که مرا کشته اند وقتی ما را در شهربانی جمع کردند حسابی از ما پذیرایی کردند، چه از از لحاظ فحاشی و چه از کتک.
بعد ما را بردند در زیرزمین شهربانی و یک نفر از ساواک آمد فحاشی کرد و دستور داد که ما را ببرند ساواک.
شب که شد یک نفر آمد اسامی ما را نوشت و بعد ما را هم بردند زندان دستگرد و 20 روزی هم زندان بودیم.
بعد انقلاب اوج گرفت و ما را با وثیقه سند آزاد کردند بعد از آزادی از زندان مجددا رفتم قم و از طرف آیت الله یزدی رفتیم طرفهای بوشهر برای تبلیغ در روستاها که وقتی منبر رفتیم بلافاصله پس از پایان منبر ما را دستگیر کردند و گفتند از نفت صحبت کرده اید.
بعد ما را بردند در یک پادگان و در آنجا هم بین جمعیت حسابی از ما پذیرایی کردند، بعد آمدند از ما بازجوئی کردند و تفنگ را گذاشتند روی سر ما و گفتند اگر وصیت دارید بکنید.
گفتم وصیت ندارم.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 2 صفحه 238

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.