تاریخ سند: 10 فروردین 1357
متن سند:
[ تلگراف ]
موضوع :...
...
...
...
...
...
...
...
پیرو تلگراف شماره 181 /5 ـ 10 /1 /2537 مقام عالی را آگاه میسازم با اتخاذ تدابیر
و پیش بینی های قبلی و مذاکراتی که در مورد حفظ نظم و آرامش با روحانیون بعمل
آمد از ساعت 0930 الی 1200 روز 10 /1 /2537 مجلس ترحیم واقعه تبریز با
حضور حدود /500 نفر که اکثرا از طلاب مدارس علمیه حوزه های گرگان بودند در
مسجد گلشن این شهرستان برگزار و سه نفر از روحانیون بنامان سید محمد رئیسی
فرزند سید علی پیشنماز مسجد ابوالفضل العباس و سید کاظم نورمفیدی فرزند سید
مهدی پیشنماز مسجد میدان (مسجد آقا کوچک) و سید حبیب اله طاهری فرزند سید
کاظم پیشنماز مسجد آذربایجانیها و (سرپرست مدرسه علوم دینی محمدتقی خان در
گرگان) سخنرانی و ضمن گفتن مطالبی در مورد آیت اله خمینی و مراجع تقلید سخنان
تحریک آمیزی نظیر چرا به روزنامه ها اجازه داده میشود به روحانیت توهین نمایند
ولی اجازه پاسخ داده نمیشود ـ به دخترها اجازه داده میشود بدون حجاب بمدرسه
بروند ولی عده ای که میخواهند با حجاب باشند اجازه داده نمیشود ـ عده ای افراد
بیگناه را میشکند مسببین را بجای تنبیه ترفیع و درجه میدهند.
همچنین سخنان
تحریک آمیزی بر علیه دولت و مأمورین انتظامی ایراد کردند در ساعت 1200
جمعیت با فرستادن صلوات برای سلامتی مراجع تقلید بویژه آقای خمینی مسجد را
ترک و متفرق شدند.
در تمام مدت اکیپ های گشتی و مأمورین انتظامی از کلیه نقاط حوزه استحفاظی و
نقاط طبقه بندی شده و خیابانها مراقبت کامل بعمل آورده و شهربانی از هر حیث بر
اوضاع مسلط و انتظامات برقرار بوده مراتب جهت استحضار معروض ضمنا
سخنرانی روحانیون بر روی نوار ضبط در صورت لزوم اعلام تا ارسال گردد.
رئیس شهربانی گرگان ـ سرهنگ قهرمانی
گیرنده : ریاست شهربانی استان مازندران (اطلاعات) جهت استحضار.
بایگانی شود
توضیحات سند:
* امروز (10 /1 /57)
آقای قاسم کریمی،
هنرمندی که تلاشهای
زیادی در ساخت
تندیسهای رضاخان و
محمدرضا پهلوی صورت
داده بود مورد تهدید قرار
گرفت.
وی ساکن شهر
ساری بود.
شهربانی
مازندران در انعکاس این
تهدید نوشت : «ناشناس
تهدید نموده که یا مجسمه
رضا شاه را از میدان
شاهی، خودت با عده ای
پایین بیاور و یا ما خودت
را به قتل می رسانیم.
به
منظور بررسی و شناسایی
عامل و کنترل تلفن
مشارالیه اقدام گردیده
است.
24 ـ 10 /1 /2537»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 04 صفحه 135