گزارش
متن سند:
گزارش
روز گذشته ساعت 4 تا 5 جناب آقاى نخست وزیر با آقاى خسروانى ملاقات و در مورد تهیه گزارش و برنامه کنگره حزب مذاکره و در کلیات با هم توافق داشتهاند قرار است شوراى مرکزى حزب براى تهیه برنامه کنگره در بیست و یکم آبان ماه در تبریز تشکیل شود از ساعت 5 به بعد آقاى کلالى در دفتر آقاى خسروانى حضور یافته ابتدا از اینکه آقاى خسروانى به حوزه و ساختمانهاى حزب سرکشى کردهاند شدیداً گله نمودهاند که رفتن شما به ساختمان و تاسیسات نوعى بازرسى است و پایه مدیریت را سست مىکند البته ابتدا گله به صورت پرخاش بوده است و گفتهاند که اگر اینطورست من از همین حالا استعفا مىدهم. آقاى خسروانى ایشان را تسکین دادهاند و از ایشان پرسیدهاند چرا آمار هزینهها و پرداختهاى خود را به دفتر مطالعه و بررسى نمىدهید آقاى کلالى پاسخ دادهاند که اینها محرمانه است آقاى خسروانى گفتهاند ولو این که هزینههاى حزب محرمانه باشد که نباید باشد و حزب تنها محلى است که هزینه محرمانه ندارد ولى چون من مأمور رسیدگى هستم و خودم هم در گذشته دبیر کل بودهام براى من محرمانه نیست.
به هر صورت یک ساعتى راجع به ارزش خدمات خود آقاى کلالى صحبت کرده بودند ولى در پایان گفتهاند که خودم هم خستهام و مایل به ادامه خدمت و مسئولیت نیستم.
(در مذاکره جناب نخست وزیر و آقاى خسروانى ذکرى هم از دبیر کل آینده شده است که در آن مطالعه شود. و پیش از همه از آقاى دکتر سعید نایب رئیس مجلس و قائممقام فعلى حزب نام بردهاند و آقاى خسروانى هم نسبت به دکتر سعید نظر موافق دارد و معتقد است که گر چه ممکن است ایدهآل نباشد ولى در حال حاضر بهتر از او نیست)
افراد حزب هم به خصوص طبقه روشنفکر و اشخاص کناره گرفته بیش از همه به نامبرده اعتقاد دارند.
(از اشخاصى نظیر آقاى دکتر الموتى و آقاى معینى وزیر کار هم نامبرده شد که به دلائل متعدد نامبردگان واجد صلاحیت نیستند و وجهه لازم را ندارند)
مراتب اطلاعاً به استحضار مىرسد. دکتر
آقاى غلامعلى پور
1ـ موضوع تشکیل شوراى مرکزى حزب در 21 آبان ماه در تبریز به ساواک نیز منعکس تا در جریان امر واقع... به موقع گزارش نمایند.
2ـ از ساواک تهران خواسته شده تا با توجه بوجود پارهاى شایعات در زمینه وجود اختلاف در بین مقامات..... حزب ایران نوین دامغان تغییر دبیر کل این حزب تحقیقات لازم معمول و از منابع ذى نفوذ مورد اطمینان گزارشات لازم و جامع اخذ گردد. 7 /8
منبع:
کتاب
مصطفی الموتینیا به روایت اسناد ساواک صفحه 321