صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

طبق گزارش مأمورین ویژه و خلاصه گزارش خبری رکن 2 لشکر 6 خراسان و شهربانی‌های خراسان، آقای قمی در ساعت 20 روز 30/5/43 در منزل خود به منبر رفته

تاریخ سند: 9 شهریور 1343


طبق گزارش مأمورین ویژه و خلاصه گزارش خبری رکن 2 لشکر 6 خراسان و شهربانی‌های خراسان، آقای قمی در ساعت 20 روز 30/5/43 در منزل خود به منبر رفته


متن سند:

از: ساواک خراسان تاریخ:9 /6 /1343
به: اداره کل سوم شماره: 8443 /9ﻫ
پیرو 8376 /9ﻫ ـ 2 /5 /43

طبق گزارش مأمورین ویژه و خلاصه گزارش خبری رکن 2 لشکر 6 خراسان و شهربانی‌های خراسان، آقای قمی در ساعت 20 روز 30 /5 /43 در منزل خود به منبر رفته و پس از تلاوت چند آیه از قرآن و تفسیر آن اظهار داشته به علت پیش‌آمدی که از چندی پیش در کشور عراق شده و مرام اشتراکی پیدا نموده‌اند، من تلگرافی به عراق زدم و نصیحت کردم که دست از این مرام‌ها بردارید. هرچه بخواهید در اسلام است. همین ایران خودمان بیایید و دو سال برنامه قرآن را عمل کنید و ببینید به ترقیات و پیشرفت می‌رسید یا نه؟1
ای زمامداران! شما که پیشرفت را در شنا کردن زنان و دختران در کنار دریاچه‌ها و رودخانه‌ها و شب‌نشینی‌ها می‌دانید، بیایید برنامه اسلامی را اجرا کنید، آن‌وقت ببینید که فرهنگ، اقتصادیات، علم و دانش و اخلاقتان پیشرفت می‌کند یا خیر؟ این کار را نمی‌کنند ولی عده‌ای را که از دین و احکام قرآن پشتیبانی می‌کنند آن‌ها را ارتجاع سیاه می‌نامند. ای تف بر این گفتار باد! اگر کسی از دین و دیانت حرف بزند باید در زندان‌ها شکنجه و اذیت و آزار ببیند. شب چهارشنبه گذشته مصادف بود با پنجاهمین سالی که از طرف شوروی به صحن مطهر توپ بسته شد، چقدر مردم بی‌گناه را در آن روز کشتند و اسیر کردند2. اما دیدید که دست انتقام پس از مدتی روسیه با آن عظمت را نیست و نابود کرد. اما چه کنم؟ من از بیگانگان هرگز ننالم، که با من هرچه کرد آن آشنا کرد. درست 30 سال پیش روز دهم ماه در زمان شاه سابق می‌خواستند حجاب زنان3 را بردارند. پدر بزرگوارم قیام کرد و ما شبانه به تهران رفتیم، در آنجا ما را محصور کردند و از آنجا به عراق فرستادند. مسلمین برای پشتیبانی به صحن نو جمع شدند. من نمی‌دانم ولی می‌گویند حتی به قبر مطهر هم گلوله زدند. روز دوازدهم همان ماه که مردم در مسجد اجتماع کرده بودند، شبانه درب مسجد را بستند و از طرف لشکریان خودمان مردم را به گلوله و مسلسل بستند و خدا می‌داند چقدر از مردم بی‌گناه را کشتند و یا زنده‌زنده به گور کردند. اما دیدید دست انتقام چه کرد و چه خواهد کرد؟
مراتب جهت استحضار و صدور هرگونه اوامر لازم به عرض رسید.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان ـ سرتیپ بهرامی

ط ـ ب/ 190 ـ مذهبی
کمیته روحانیون ـ 13 /6 /43

توضیحات سند:

1. اداره کل سوم در تاریخ 17 /6 /43 طی نامه شمارۀ 24010 /321 در ارتباط با این تلگراف آورده است که: «طبق اطلاع نامبرده بالا [قمی] طی تلگرافی که به مقامات عراقی مخابره نموده، از وضع فعلی کشور و رفتار دولت نسبت به روحانیون شیعه انتقاد و اظهار داشته این روش تمایل دولت را به رژیم اشتراکی می‌رساند. همچنین اضافه نموده که علیه دولت اسرائیل باید دو دولت ایران و عراق با یکدیگر متحد شوند.» و در ادامه از ساواک خراسان می‌خواهد «دستور فرمایید در این مورد تحقیقات لازم معمول و نتیجه را به این اداره کل اعلام نمایند.»
2. به توپ بستن حرم مطهر رضوی: پس از تشکیل ژاندارمری مخصوص خزانه‌داری کل ایران توسط مورگان شوستر امریکایی، دولت روسیه که این اقدام را مخالفت مطامع خود در ایران می‌دانست، طی اولتیماتومی به دولت ایران، خواستار اخراج شوستر از ایران و نیز استخدام اتباع خارجی با اجازۀ دولت‌های روس و انگلیس شد. در پی ردّ این اولتیماتوم دخالت‌آمیز توسط مجلس شورای ملی، قوای روسی مستقر در تبریز وارد قزوین شدند. ازطرفی دیگر، از آنجا که مشهد یکی از مراکز ملیون بود، تعداد گاردهای کنسولگری روس در ‌۱۳۲۷ق. به بیش از ۷۵ قزاق افزایش یافت و پس از مدتی به بهانه وجود اغتشاش‌های تازه، صد قزاق دیگر به مشهد اعزام شدند. در ژوئیه ۱۹۱۱ میلادی مشهد درگیر مسئله بازگشت محمدعلی شاه قاجار که از سلطنت‌ خلع و به روسیه تبعید شده بود، گردید؛ لذا پرنس دبی جا ژنرال کنسول روس در خراسان تقاضای اعزام نیروهای بیشتری را به آن شهر کرد. در ژانویه ۱۹۱۲ دو گردان از تفنگداران ترکستان و چهار ستون از قزاق‌ها و واحدهای توپخانه به بهانه مقابله با شورش‌های قوچان و مشهد، به این شهرها اعزام شدند.
قوای روس نیز به بهانۀ این که جان اتباع آن‌ها در خطر است، به شهر مقدس مشهد وارد شدند و سپس برای تهدید دولت ایران و نیز بی‌احترامی به عقاید و احساسات مذهبی مردم، در 10 فروردین 1291ش. حرم مطهر امام رضا (ع) را به توپ بستند و با خلق جنایتی دیگر، مردم متحصن در صحن و حریم مبارک آن حضرت را به خاک و خون کشیدند به‌طوری‌که شمار کشته‌ها به بیش از دویست نفر رسید. در اثر شلیک توپ، سر درها و گلدسته‌های حرم رضوی تخریب شد و خسارات فراوانی به آنان وارد آمد. همچنین خزانۀ حرم مطهر را به بانک روس منتقل کرده و اشیای قیمتی آن را به غارت بردند. پس از مدتی، مقداری از اموال غارت شده را برگردانده ولی متولی حرم را با تهدید به مرگ، وادار کردند تا تصدیق کند که تمام خزانه را تحویل گرفته است. (جلالی، غلامرضا، 1377، تقویم تاریخ خراسان (از مشروطیت تا انقلاب)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 24)
3. کشف حجاب: یکی از سیاست‌های فرهنگی استعمار انگلیس علیه اسلام توسط رضاشاه تغییر لباس بود که بعد از تثبیت قدرت او به مرور و در طول چند سال دنبال شد. قانون اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی در داخل کشور به تاریخ ۱۰ دی‌ماه ۱۳۰۷ش. در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد. براساس این مصوبه، به جز برخی از روحانیان، کلیه اتباع ذکور ایران مکلف هستند که «ملبّس به لباس متحدالشکل بشوند». در ادامۀ این مصوبه تصریح شده است که متخلفان از اجرای این قانون به جزای نقدی محکوم می‌شوند و اجرای آن از فروردین ۱۳۰۸ آغاز خواهد شد. در راستای اجرایی کردن این قانون در بین روحانیون، رژیم پوشیدن لباس روحانیت را مشروط به گذراندن امتحان کرد. برگزاری امتحان از طلاب، آن‌ها را با مشکلاتی روبه‌رو کرد چراکه این امتحان باید از سوی نهادهای حکومتی انجام می‌گرفت و روحانیون و طلاب با این کار موافقتی نداشتند. سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۳۱۳ش. آثاری بر نگرش او درباره میزان عقب‌ماندگی ایرانیان نسبت به ترک‌ها داشت و او را نسبت به اجرای کشف حجاب مصمم کرد. اگرچه اگر این سفر هم نمی‌بود، او باید سیاست‌های استعمار را به اجرا درمی‌آورد و در حقیقت این سفر بهانه‌ای برای این کار شد. او پس از سفر به مستشارالدوله صادق، سفیر کبیر ایران در ترکیه، گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم.»
پس از آن، اقدامات مختلفی از سوی دولت به منظور آماده ساختن افکار عمومی برای کشف حجاب، انجام گرفت؛ ازجمله این اقدامات، می‌توان به برگزاری جشن‌ها و مجالس سخنرانی متعدد در این زمینه در تهران و دیگر شهر‌ها و نیز تأسیس کانون بانوان در اردیبهشت ۱۳۱۴ تحت نظارت وزارت معارف با وزارت علی‌اصغر حکمت و به ریاست شمس پهلوی، اشاره کرد. در تعقیب این سیاست، به وزارت معارف دستور داده شد که در مدارس کشور مجالس جشن و سرور و خطابه با روی باز و بدون حجاب برگزار شود و نیز تصمیم گرفته شد مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان اداره گردد. در نشریات نیز مقالاتی در انتقاد از حجاب به چاپ رسید.
در تیرماه ۱۳۱۴ و به دنبال تصویب قانون اجباری شدن استعمال کلاه شاپو به جای کلاه پهلوی، روحانیان مشهد در منزل آیت‌الله سید یونس اردبیلی جلسه‎ای برگزار کردند تا علیه سیاست‌های رضاشاه اعتراض کنند. آیت‌الله حاج آقا حسین قمی، پدر آیت‌الله سید حسن قمی، برای گفت و گوی مستقیم با رضاشاه انتخاب و به تهران اعزام شد، اما پس از ورود به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم (س) محصور و ممنوع‌الملاقات شد. به دنبال این حادثه روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملکرد رژیم فراخواندند. عوامل رژیم نیز این حرکت را به سختی سرکوب کردند و تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد را دستگیر کردند.
پس از سرکوب قیام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد، فرمان کشف حجاب به صورت رسمی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ صادر شد. در این روز، جشنی از طرف علی‌اصغر حکمت که خود نقش فعال و مؤثری در این ماجرا داشت، در دانشسرای مقدماتی و در حضور رضاشاه برپا شد. در این جشن همسر و دختران شاه و جمعی از همسران وزیران و وکیلان بدون حجاب شرکت داشتند. شاه طی نطقی همه زنان را به عدم استفاده از حجاب تشویق نمود و اعلام کرد که «تاکنون نیمی از جمعیت کشور به حساب نمی‌آمدند؛ زیرا در پرده به سر می‌بردند... نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست و زن روحاً و اخلاقاً می‌بایست عفیف باشد.»
از این تاریخ به بعد، استفاده از چادر یا هر سرپوشی، به جز کلاه‌‌های اروپایی، ممنوع اعلام شد؛ زنان محجبه حق ورود به خیابان‌ها یا استفاده از وسایط نقلیه را نداشتند؛ کسبه نیز مجاز به فروش اجناس به زنان با حجاب نبودند. آن‌هایی که جرئت می‌کردند در مقابل این بی‌قانونی خشونت‌بار ایستادگی کنند، با حمله و بی‌حرمتی مأموران شهربانی مواجه می‎شدند.
اعمال کشف حجاب در شهرهای مذهبی با مشکلات بیشتری همراه بود. در شهر قم بانوان معلم تهدید به استعفا کردند. همچنین بسیاری از اهالی شهر، حتی پیش از ۱۷ دی که «روز آزادی زن و کشف حجاب» نام گرفت، به دلیل انتشار خبر برداشتن حجاب از رفتن دختران خود به مدرسه ممانعت به عمل می‌آوردند. اعلاناتی نیز از طرف مردم علیه حجاب‌زدایی بر دیوارهای شهر نصب شده بود.
پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰، گروهی از زنان که از فشار حکومت پدرش سخت به ستوه آمده بودند در مخالفت با کشف حجاب، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند و مأموران حکومتی هم به‌رغم وجود قانون کشف حجاب، چندان که باید با آنان مقابله نمی‌کردند. در مهرماه همان سال آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی طی نامه‌ای به نخست‌وزیر وقت، محمدعلی فروغی و بعدها علی سهیلی، خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد. در سال ۱۳۲۳ نیز آیت‌الله سیدحسین طباطبایی قمی از مراجع وقت، نامه‌ای به شاه جدید نوشت و از او خواست کشف حجاب اجباری را الغا کند. سرانجام با مخالفت علما و مقاومت مردم، قانون کشف حجاب لغو گردید.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 04 صفحه 300


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.