تاریخ سند: 3 دی 1342
موضوع : محمد علی کشاورز
متن سند:
شماره : 300 ـ 815/ ن
به قرار اطلاع اخیرا در اثر وساطت حسنعلی منصور دبیر کل حزب ایران
نوین محمد علی کشاورز صدر1 عضو شورای مرکزی جبهه ملی2 با مقامات
عالیه کشور نزدیک شده و حتی گفته می شود که شرفیاب نیز گردیده است.
در پاره ای از محافل چنین تلقی شده که منظور از این اقدام نزدیک ساختن جبهه
ملی به مقامات عالیه و
استفاده از این جبهه در
مقابله با دکتر علی امینی3
نخست وزیر سابق می باشد
که اخیرا با سیاستهای
خارجی ارتباط زیادی پیدا
کرده است.
علت این که منصور واسطه
اینکار شده ظاهرا آنست که
کشاورز صدر هنگام
نخست وزیری علی منصور
(پدر حسنعلی منصور)
معاون نخست وزیر بوده و
علی منصور موقع عزیمت به
محل مأموریت جدید خود
به عنوان سفیر کبیر ایران در
دفتر اروپایی ملل متحد کشاورز صدر را به حسنعلی منصور سپرده است.
به پرونده حسن علی منصور ضمیمه و بایگانی شود.
2 /11
اصل در پرونده حزب ایران نوین
توضیحات سند:
1ـ سید محمد علی کشاورز
صدر فرزند سید محمد حسین
ملقب به بهارالملک در سال
1288 ش در شهر خمین چشم به
جهان گشود.
تحصیلات خود را
در دبستان قدسیه و دبیرستان
ادیب به اتمام رسانید و فنون
ادب و علوم فقه و قضا را نزد
مدرسین مختلفی فرا گرفت.
از
سال 1312 ش وارد عدلیه
گردید و بعدا به ریاست
دادگاههای بخش اصفهان
منصوب شد.
در دوره پانزدهم و
شانزدهم به عنوان نماینده مردم
خرم آباد وارد شورای ملی شد.
او از نخستین کسانی بود که به
خاطر مبارزه برای ملی شدن
صنعت نفت به صف یاران
مصدق پیوست و با زندان و
تبعید روبرو شد.
در روز 28
مرداد 1332 در اصفهان
استاندار بود که در برابر
کودتاگران ایستاد ولی دستگیر و
به زندان تهران انتقال یافت.
پس از آزادی، تا پایان عمر
هرگز شغل دولتی نپذیرفت و
زندگی را از راه وکالت
دادگستری گذراند.
در سال 1339 که حمایت
سیاسی جبهه ملی تجدید گردید،
در راه گسترش آن کوشید و
سرانجام همراه دیگر رهبران
جبهه ملی به زندان رفت.
او در زمینه های حقوق ادبیات،
مسایل اجتماعی و سیاسی
تألیفاتی دارد که می توان از
عقاب کمازان یا کریمخان زند از
رابعه تا پروین، مکتب سعدی،
در قلمرو سعدی، آئین مددیه
کیفری و قانون دیوان کیفر نام
برد.
وی همچنین از جمله
نامزدهای مجلس چهارم سنا بود
که پس از مدتی در اعتراض به
فرمایشی بودن انتخابات
انصراف داد.
سرانجام سید محمد علی کشاورز
صدر در نیمه شب 25 تیر 1353
به دنبال یک حمله قلبی فوت کرد
و حکومت پهلوی از درج خبر
مرگ او و بر پایی مجلس ختم
جلوگیری کرد.
2 ـ به دنبال صدور فرمان
انتخابات دوره شانزدهم مجلس
شورای ملی از سوی شاه،
دولتمردان و درباریان به تکاپو
افتادند تا با بهره گیری از نفوذ و
قدرت خویش با وارد ساختن
آراء غیرحقیقی و مخدوش به
صندوقها، به نمایندگی مجلس
برسند و از حضور مخالفین
حاکمیت به مجلس جلوگیری
نمایند.
به دنبال افزایش اعمال
نظرها و داخل شدن آراء
غیرواقع، عده ای به همراه دکتر
محمد مصدق برای ابراز مخالفت
خویش با نحوه برگزاری
انتخابات نزد شاه رفتند تا با کمک
او جلوی این روند ناسالم را
بگیرند.
تعدادی از این جمعیت به
عنوان نماینده انتخاب شده و در
22 مهر 1328 برای انجام
مذاکره داخل کاخ مرمر شده و به
صورت تحصن خواستار آزادی
واقعی انتخابات شدند.
پس از 3
روز این عده که در رأس آنان
مصدق بود.
از تحصن خارج و
عنوان کردند که تشکلی به نام
جبهه ملی را پی نهاده اند.
سیدحسین فاطمی، اللهیار صالح،
عبدالقدیر آزاد، مظفر بقایی،
حسین مکی و سیدعلی شایگان
از جمله اعضای اصلی این تشکل
بودند، که به تدریج برخی از آن
جدا شده و دست به انشعاب
زدند.
این تشکل، تجمعی بود از افراد
نامتجانس با هدف های متفاوت
که ستون اصلی و برپادارنده آن
فقط نفوذ شخصی دکتر مصدق
بود.
نقطه اوج فعالیت جبهه ملی
زمانی بود که رزم آرا به تیر
طهماسبی از فدائیان اسلام به قتل
رسید و به دنبال نخست وزیری
کوتاه مدت حسین علاء، مصدق
در اردیبهشت ماه 1330 ش به
نخست وزیری برگزیده شد.
این
دوران فراز فعالیت و حیات جبهه
تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه
داشت تا اینکه مصدق از اریکه
قدرت به زیر کشیده شد و برخی
اعضای جبهه ملی دستگیر،
تیرباران، تبعید و یا محبوس
شدند.
اسناد جبهه ملی در مجموعه ای با
عنوان، جبهه ملی به روایت اسناد
ساواک، در سال 1379 توسط
مرکز بررسی اسناد تاریخی به
چاپ رسیده است.
3ـ علی امینی از سرشناس ترین
چهره های تاریخ سلطنت
محمدرضا پهلوی است که نام او
به ویژه با دوران پر هیاهوی 5 /1
ساله صدارتش و آغاز رفرمهای
آمریکایی در ساختار اقتصادی و
فرهنگی ایران در دهه 1340 گره
خورده است.
پدر امینی،
محسن خان امین الدوله، پسر
میرزا علی خان امین الدوله ـ
صدراعظم قاجار (1314ـ1316
ق)، بود.
علی امینی در سال
1284 ش در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه
رشدیه و تحصیلات متوسطه را
در «دارالفنون» به پایان رسانید
و در سال 1305 برای ادامه
تحصیل به فرانسه رفت.
امینی
پس از اخذ لیسانس حقوق از
دانشگاه گرونوبل، در سال
1310 دکترای اقتصاد را از
دانشگاه پاریس دریافت داشت و
در بازگشت به ایران توسط
داور، وزیر دادگستری وقت، به
استخدام وزارت دادگستری
درآمد.
او در سال 1312 با بتول
وثوق، دختر وثوق الدوله (برادر
احمد قوام)، ازدواج کرد.
حاصل
این ازدواج یک پسر به نام ایرج
است.
در سال 1314، که داور
وزیر دارایی شد، امینی را نیز با
خود به وزارت دارائی برد.
او
پس از 6 ماه معاون اداره انحصار
تریاک گردید که ریاست آن با
اللهیار صالح بود.
در این سالها
امینی در وزارت دارائی به
مشاغلی چون ریاست گمرک و
مدیرکلی اقتصاد و غیره رسید.
با
سقوط دیکتاتوری رضا شاه،
احمد قوام در سال 1321 به
نخست وزیری رسید و امینی 37
ساله را به معاونت خود برگزید.
در سال 1325 که آمریکا در چار
چوب «دکترین ترومن» وام 250
میلیون دلاری خود را به ایران
پرداخت کرد تا براساس آن
سازمان برنامه 7 ساله عمرانی
تشکیل شود، امینی ـ رئیس
بانک صنعتی ـ را مطمئن ترین
فرد برای اجرای این طرح
تشخیص داد.
بدین ترتیب،
سازمان برنامه به ریاست عالیه
عبدالرضا پهلوی و مدیریت
مستقیم علی امینی تأسیس شد.
امینی در مجلس پانزدهم به کمک
قوام نماینده تهران شد، در سال
1329 در کابینه علی منصور
وزیر اقتصاد ملی گردید و در
سال 1330 در کابینه اول مصدق
نیز مجددا در رأس وزارتخانه
فوق قرار گرفت.
در زندگینامه
سیاسی علی امینی آلوده ترین
برگی که او را برای همیشه بد نام
ساخت و مهر وابستگی به غرب
را بر پیشانی اش حک نمود، نقش
وی در انعقاد قرارداد نفت با
کنسرسیوم معروف به قرارداد
امینی ـ پیچ، است.
شاید بتوان
گفت که اگر این بدنامی وجود
نداشت، امینی بعدها، در دهه
1340 می توانست بازیگر
موفق تری از آب درآید.
با
پیروزی کودتای انگلیسی ـ
آمریکایی و صهیونیستی 28
مرداد 1332، در دولت سپهبد
فضل اللّه زاهدی، علی امینی به
عنوان کاندید آمریکا بر مسند
وزارت دارائی قرار گرفت.
او در
این سمت حسّاس وظیفه داشت
که اهداف کودتا را تحقّق بخشد و
منافع کمپانیهای معظم نفتی
رقیب را، که اکنون هر یک بر
ویرانه های امپراتوری «شرکت
نفت انگلیس و ایران» چنگ
انداخته و حصه خود را
می طلبیدند، تأمین کند.
در تاریخ
20 /3 /1334 شاه موفق شد
امینی را از پست کلیدی وزارت
دارائی دور کند و او را در
موقعیت نازلتری، در رأس
وزارت دادگستری، قرار دهد.
دکتر علی امینی در تاریخ 17
اردیبهشت 1340 به قدرت
رسید.
دوران 5 /1 ساله صدارت
امینی از پرهیاهوترین مقاطع
تاریخ ایران است.
او در این
دوران به اقدامات نمایشی
فراوانی دست زد، که شاید
جنجالی ترین آن بازداشت کوتاه
مدت عده ای از «رجال» پهلوی
به جرم فساد مالی باشد.
صدارت
امینی دیری نپایید و محمدرضا
پهلوی با وساطت اسداللّه علم و
«دوستان» بریتانیایی و
صهیونیست خود موفق شد
موافقت کندی را با عزل امینی
جلب کند.
در نتیجه مقامات
آمریکایی به امینی دستور دادند
که استعفا دهد و وی در 27 تیرماه
1341 داوطلبانه از قدرت کناره
گرفت.
سقوط دولت امینی، هر
چند پایان اوج زندگی سیاسی
اوست، معهذا نقش وی در
دیپلماسی آمریکا به پایان نرسید
و امینی تا سال 1347 به حیاتی
بی رمق ادامه داد.
در این سالها
امینی به عنوان یک چهره ذخیره
و یک آلترناتیو برای شرایط
اضطراری و محلل و به عنوان
محوری برای حفظ نیروهای
سیاسی «ملی گرا» و لیبرال در
مدار سیاست خارجی آمریکا
محفوظ ماند.
این نقش امینی با سقوط دولت
«دمکرات» لیندون جانسون و
صعود ریچارد نیکسون در آبان
1347 به پایان رسید و از آن پس
امینی چهره ای «مرده» و
«فراموش شده» تلقی گردید.
طی
این سالها نقش امینی به عنوان
یک مهره ذخیره در دیپلماسی
آمریکا برای شاه کاملاً شناخته
شده بود و لذا او تا سال 1350 با
دلهره و وسواس کم نظیری
زندگی سیاسی و خصوصی امینی
را زیر ذره بین ساواک قرار داد.
در پرونده قطور امینی
دستورالعملها و طرحهای
عملیاتی متعددی موجود است که
طبق دستور مؤکد شاه برای کنترل
کامل امینی و کشف ارتباطات
وی با مأمورین ویژه آمریکا اجرا
می گردید و «گوش»های ساواک
به خصوصی ترین زوایای زندگی
امینی رسوخ داشتند و تلفن وی
تا اوایل سال 1350 به طور دائم
کنترل و ضبط می شد.
با صعود
مجدد «دمکرات»ها به ریاست
جمهوری آمریکا در آبان 1355
و آغاز «فضای باز سیاسی»
کارتر، امینی 70 ساله کوشید تا
دگربار خود را وارد صحنه
سیاست کند.
او در اوایل سال
1356 وارد تهران شد و به گفته
فردوست در ماههای اوج گیری
انقلاب به مشاور دائمی
محمدرضا پهلوی بدل گردید.
این بار شاه مغرور و کینه توز
حاضر بود که دولت و حتی
سلطنت خود را به این رقیب
دیرین بسپرد.
ولی امینی
زیرک تر از آن بود که پایان راه را
نبیند و لذا از پذیرش کاخی که
پایه های آن در حال فرو ریختن
بود خودداری کرد.
او تنها به
ارائه تجربیات خود بسنده نمود،
ولی این تجارب که در کوران
شعبده بازیها و افسونگریهای
سیاسی اندوخته شده بود، در
برابر امواج توفنده اصیل ترین و
مردمی ترین انقلاب تاریخ
کاربُردی نداشت.
امینی پیر،
خردمندتر از بختیار سودا زده
بود.
او به فرانسه بازگشت تا در
آخرین سالهای عمر در محفل
«رجالی» که اکنون به تاریخ تعلق
داشتند سرگرمی مطبوعی برای
خود تدارک بیند و از خرمن
هدایای سرویسهای توطئه گر
غرب خوشه ای بچیند...
منبع:
کتاب
کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 77