تاریخ سند: 1 آذر 1357
محترماً به عرض مبارک میرساند به طوری که استحضار دارید فدوی از بدو تأسیس ساواک، فدوی خدمتگزار بوده
متن سند:
تاریخ: [1 /9 /1357]
تیمسار ریاست معظم ساواک خراسان
گزارش
محترماً به عرض مبارک میرساند به طوری که استحضار دارید فدوی از بدو تأسیس ساواک، فدوی خدمتگزار بوده و به واسطه ناتوانی مدت شش سال است از این خدمت مقدس محروم شدم و حالیه در این وضع ناگوار پیش آمده، وظیفه وجدانی خود میدانم که اعلام نمایم در صورتی که از دست بنده کاری ساخته است با کمال میل و رغبت حاضرم جان ناقابل خودم را فدای میهن عزیز و پدر تاجدارم شاهنشاه آریامهر نمایم. ضمناً به عرض مبارک میرساند که در وهله اول بنده اقوامی دارم که اینها تمام میدانند که من چکاره بوده از جمله عباس علی جنگ آزما و پسرش هادی جنگ آزما که از طرفداران پروپا قرص آیتالله خمینی میباشد که برای بنده تعریف نموده که در منزل آیتالله شیرازی صورتی تهیه نموده که عدهای را تعیین نمودهاند که به ترتیب ترور نمایند؛ چون این قوم و خویش بنده طرفدار خمینی میباشد و از طرفی آدرس محل سکونت سه نفر از رفقای ساواکی بنده را به نام آقای هادی پیوندی و آقای حسین ظهوریان و آقای حبیب خانی را به خوبی میداند، من خواستم به عرض برسانم که از لحاظ اطلاع و گوشزد به نامبردگان که اطلاع داشته باشند در صورتی که مواجه با این دو نفر شدند از جان و محل سکونت خود شدیداً مراقبت نموده و ساواک را در جریان امر قرار دهند. ضمناً به طوری که از حرفهای او استنباط نمودم، نوعی تهدید برای خودم و سه نفر نامبرده بالا میباشد که امکان خطر جدی برای آنها وجود دارد.
به طوری که شنیدم مقداری اسلحه از قبیل مسلسل 60 تیر و انواع اسلحه کمری از طریق افغانستان خریداری نمودهاند و منتظر فرصت میباشند که از پاسگاههای ژاندارمری شروع نموده و آنها را خلع سلاح نمایند؛ به طوری که روز قبل برای عروسی به قریه زشک1 رفته بودم عدهای از فامیل زواشکیانیها هم در آنجا بودند که همگی طرفدار خمینی میباشند، صحبت از وضع سیاسی مملکت پیش آمد و این عدهای که از شهر آمده بودند به طرفداری از خمینی و برعلیه شاه حرفهائی میزدند که در نتیجه یک نفر به نام ذوالفقار که نام خانوادگی آن[را] نمیداند[دانم] بلند شد و شروع کرد نسبت به خمینی فحاشی نمود و همچنین به طرفداری از شاهنشاه و ارتش و با داد بلند فریاد زد که هر کس طرفدار خمینی میباشد اگر راست میگوید از خانه بیرون آید و هیچکس در مقابل او عکسالعمل نشان نداد. میخواستم به عرض برسانم که حتی مدیر مدرسه زشک بچهها را تحریک به شکستن شیشههای بانک صادرات و مدرسه زشک مینموده که شخصی به نام حبیب قنبر رفته و به مدیر مدرسه تذکر داده که چنانچه یک شیشه چه از بانک یا مدرسه شکسته شود همین جا و زیر همان شیشه دفن خواهی شد. اکثر اهالی زشک منتظر اشاره از طرف دولت میباشند، البته اکثر زشکیها این وضع را دارند. ضمناً شاندیز و ابرده خیلی خرابکاری نمودهاند. کدخدای زشک هم نشسته بود که حاجی رمضان اشکیانی یک تیکه کاشی از جیب خود درآورده به عنوان تحریک مردم که امروز حرم حضرت رضا را به گلوله بستهاند و این کاشی را من به عنوان نمونه برداشتهام و کسانی که میشود روی آنها حساب نمود در زشک عبارتند از حاجی عبدالله قنبر و حبیب قنبر و ذوالفقار و میرزامحمد بخشینژاد و حسین اکابری که اینها اطرافیان زیادی دارند و از هر لحاظ نترس میباشند و به طوری که صحبت میشد قرار است که تا اول محرم حکم جهاد داده شد[شود] و اعلامیه از طرف آیتالله خوئی صادر شده که من به واسطه اینکه در کشور بیگانه میباشم نمیتوانم اقدامی بنمایم لذا دستوراتی به آیتالله خمینی و شریعتمداری داده است.
در خاتمه عرض میکنم که تمام این مردم عوام عقیده دارند که هرچه خرابکاری میشود به وسیله مأمورین ساواک انجام میگیرد زیرا میگویند که جلو چشم خودمان دیدیم که آمدند و بانکها را خراب کردند و آتش زده ولی مأمورین انتظامی کوچکترین دخالتی ننمودهاند.
در خاتمه به عرض مبارک میرساند که این جاننثار عرض میکنم که آماده همه طور جانفشانی در راه میهن و پدر تاجدارم هستم.
ارادتمند و خاک پای پدر تاجدار
حاجی عبدالله ...
محترماً به استحضار میرساند. 1 /9 /57
امنیت داخلی . اسامی مخالفین در دفتری یادداشت و به ژاندارمری جهت تحقیق و مراقبت اعلام گردد. اسامی موافقین با نشانی آنان در دفتری ثبت که از وجود آنان استفاده گردد. کارمندانی که نام آنان در گزارش آمده چنانچه امکان دارند منازلشان را برای مدتی تعویض نمایند. 1 /9
1. در دفتر مظنونین ثبت شد. 2. به آقای فتوت اعلام شد. 3. قبلاً در مورد... به ژاندارمری منعکس شده است.
آقای ابوالقاسمی 9 /10 /57
توضیحات سند:
1. روستای زشک، در امتداد جنوب شرقی رشته کوه بینالود و در سرچشمه دره شاندیز و حدوداً در فاصله 20 کیلومتری از شهر مشهد واقع است. جمعیت این روستا در سرشماری سال 1395ش، 1836 نفر اعلام شده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 17 صفحه 370