تاریخ سند: 1 بهمن 1343
موضوع : ترور آقای منصور نخست وزیر
متن سند:
شماره : ...
/322
پیرو گزارش قبلی در مورد ترور آقای نخست وزیر که صبح روز جاری انجام
شد به استحضار می رساند.
1ـ آقای دکتر عاملی وزیر دادگستری شخصا در مجلس شورا حضور یافته و از
ملکشاهی دربان مجلس که درب اتومبیل آقای نخست وزیر را جهت پیاده شدن
باز کرده بازجوئیهائی به
عمل آورده است.
2ـ طبق اظهار مستخدمین
مجلس ضارب پس از
شلیک دو گلوله به طرف
نخست وزیر قصد فرار داشته
ولیکن سرباز مأمور نگهبانی
کتابخانه مجلس او را تعقیب
و دستگیر می سازد و در
همین موقع سایر مأمورین
انتظامی به کمک سرباز
مزبور می شتابند.
3ـ شایع است که ضارب
(محمد بخارائی)1 در این
جریان تنها نبوده و افراد
مشکوک دیگری نیز در
اطراف نامبرده بوده اند.
4ـ گفته می شود صرف نظر از درب میدان بهارستان افراد دیگری جلوی درب
مخصوص ورود و پارکینگ اتومبیلهای مجلس که همه روزه آقای نخست وزیر
از آن درب (ضلع شرقی مجلس شورا) وارد می شده جهت انجام عمل ترور آماده
بوده اند.
5ـ هم اکنون (ساعت 1230) آقای مهندس ریاضی رئیس مجلس دستور داده
یک دسته گل تهیه کنند و قصد دارد به ملاقات نخست وزیر در بیمارستان پارس
برود.
1 /11 /43
بخش 322
با نظر به اینکه دستور داده شد این اطلاعات فورا به اداره یکم منعکس شود.
یک نسخه به اداره یکم عملیات ارسال شد و در پرونده دولت آقای منصور 442 ـ و بایگانی شود.
ضمنا هر گونه اقدام لازم توسط اداره یکم انجام می گردد.
در پرونده حسنعلی منصور 100 ـ ن ـ م بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ محمد بخارایی فرزند علی
اکبر در سال 1323ه ش در
جنوب شهر تهران بدنیا آمد.
او
پس از پایان دوره مدرسه با
شهید رضا صفار هرندی دوست
صمیمی شد و در جلسات
حجه الاسلام والمسلمین حاج
شیخ علی اصغر هرندی با اسلام
و افکار روشنفکرانه در نهضت
امام آشنا گردید با آغاز نهضت
امام خمینی، شهید بخارائی و
شهید هرندی با شهید عراقی
آشنا شدند و عراقی آن ها را
برای جهاد مسلحانه شایسته
یافت و آنان را با شهید امانی
مرتبط ساخت شهید امانی
تحولی نو در روحیه آنها پدید
آورد و شرکت در دوره های
تمرین مسلحانه روابط آنها را
مستحکم کرد.
او در عملیات به
هلاکت رساندن حسنعلی منصور
نقش ویژه ای داشت و پس از
شلیک دو گلوله بطرف منصور،
از صحنه بیرون آمد ولی با
لغزیدن پای او روی یخ خیابان
در جلوی مسجد سپهسالار
سابق (مدرسه شهید مطهری
فعلی) به زمین افتاد و دستگیر
شد وی در کلانتری بهارستان به
نصیری معدوم با شجاعت و
صراحت پاسخ هایی داد که او
برآشفت و با عصای مارشالی به
دهان شهید بخارائی زد و آنرا
غرق خون کرد.
شهید بخارائی با
اینکه نوجوانی 20 ساله بود
ولی در بازجویی ها و بی دادگاه
شاه همه را از بلاغت و فصاحت
و شجاعت خود به تحسین
واداشت.
شهید بخارائی در
سحرگاه 26 خرداد 1344 همراه
سه شهید دیگر با نشاطی کامل و
با فریاد اللّه اکبر شهادت را پذیرا
شد.
ساواک در گزارشی وی را
چنین معرفی می کند :
محمد بخارایی فرزند علی اکبر
تحصیلدار فروشگاه آهن
نامبرده بالا یکی از عناصر
وابسته به جمعیت نهضت آزادی
بود که با برخی از سران محکوم
جمعیت از جمله آیت الله طالقانی
دارای تماس و مراوده نزدیک
بوده و در اغلب جلسات مربوط
به این جمعیت و نیز جلسات
متشکله مکتب توحید شرکت و
فعالیت داشته و با پاره ای از
سخنرانان و گویندگان مکتب
موصوف از جمله [شهید]
مطهری و آیتی در تماس مستقیم
بوده و بعلاوه در کار فروش
نشریات مربوط به جمعیت به
اصطلاح نهضت آزادی و
تألیفات سران جمعیت مزبور
فعالیتهای مؤثری داشته است.
مشارالیه که ضارب حسنعلی
منصور نخست وزیر وقت بوده
تاریخ 27 /12 /1343 به اتهام
سوءقصد به منظور به هم زدن
اساس حکومت، حمل اسلحه غیر
مجاز و قتل دستگیر و در تاریخ
20 /10 /1344 به اعدام
محکوم و حکم صادره وی به
مورد اجرا گذارده شده است.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
منبع:
کتاب
کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 148