تاریخ سند: 25 آبان 1346
موضوع: منزل دکتر امینی
متن سند:
به: ۳۲۱ شماره: 24579 /20 ﻫ 4
از: 20ﻫ 4 تاریخ: 25 /8 /46
موضوع: منزل دکتر امینی
ساعت 45 /7 صبح روز چهارشنبه 24 /8 /46 در منزل دکتر علی امینی عدهای در حدود ۱۲ نفر از جمله خلیقی از دارائی، صاحب اختیاری از دارائی، مأمور جشنهای دو هزار و پانصد ساله، حاجی محمود کرمانی، رنجبر و پسرش، سرمست، شیخی جوان به نام وائلی محضردار از دار و دسته آیتالله مهدوی و از طلابهای مسجد سپهسالار سید معممی به نام شریفی اهل الشت و نشاء، سروش - منصوریان از غله و نان حضور داشتند بحث در مورد سلامتی طبقه زحمتکشان و ناسلامتی طبقه اشراف شد. دکتر امینی اظهار داشت بنده برنامهای دارم صبح که هوا تاریک است به طوری که کسی مرا نشناسد در خیابانهای پرجمعیت سری میزنم درب دکانهای حلیمپزی و کلهپزی وقتی مشاهده میکنم مردم با خوشرویی غذا میخوردند یا اینکه با یک ارادت خاصی داخل مسجد برای نماز خواندن میشوند لذت میبرم چون این طبقه مردمند که خادم و زحمتکشان مملکت هستند ولی آنها که جزو طبقه اشرافند ساعت ۹ از خواب برمیخیزند پشت میز هم خیانت میکنند تاریخ نشان داده هر فسادی بوده زیر سر رجال مملکت بوده است.
شیخ وائلی گفت آقای دکتر علماء را فراموش کردید آنها هم در خرابی و فراهم کردن فساد سهیم هستند اضافه کرد که من در تمام میهمانیهای سفارتخانهها شرکت میکنم در یک میهمانی دیدم امام جمعه1 در مقابل سفیر ژاپن استکان مشروب در دست داشت جلو رفتم سلام کردم گفت تو در اینجا چکار داری آقای دکتر امینی اینها کار دین را خراب کردند و اضافه کرد سید جعفر خوانساری دو ملیون ساختمان و مستقلات دارد از کجا آورده است دکتر امینی گفت بنده در زمان نخستوزیری خود دو موضوع مهم با اعلیحضرت مفصل صحبت کردم یکی موضوع علما بود عرض کردم مقداری پول بدون جهت آخوندها میگیرند به جای حقشناسی فحش و ناسزا میدهند بنابراین باید دید عالم کیست و هدفش چیست عالمی اگر حاضر شد با دولت همصدا بشود یعنی مانند رادیوی دولتی بلندگوی دولت باشد به او کمک بشود آن هم به طوری که هر ساعت دولت خواست جلوی کمک را بگیرد بتواند اگر آخوندی جمعیتی داشت در بین مردم محبوب بود کلانتری محل برایش احترام قائل شود در صورت امکان به او کمک مالی بشود نه هر کس عمامهاش بزرگ بود در کارها مداخله کند پول مفت بگیرد و در کارهای دولت شیطنت کند.
دیگر اینکه دانشگاهها را باید روی سیاست با رضایت بچهها اداره کرد زیرا به طور کلی شاگردان دانشگاه تودهای و مصدقی هستند و به این سادگی نمیشود آنها را به راه راست هدایت کرد دکتر امینی اضافه کرد گفت رفتم اصفهان شاگردان مشغول زنده باد بودند همه را به سالن سخنرانی دعوت کردم گفتم شما آنچه از مصدق میخواهید از من بخواهید من در کابینه مصدق شغلهای مهم داشتم اکنون من مصدق شما بفرمایید اشکال کار شما چیست فوری برطرف کنم هورا کشیدند و قائله خوابید و ما هم هیچ کاری نکردیم پس باید با بچهها به زبان بچگانه صحبت نمود بعد اشاره به وزارتخانههای جدیدالتأسیس کرد گفت باید قبل از تشکیل این وزارتخانهها قدری فکر کرد تا هم کار پیش برود و هم جلوی افراط و تفریط گرفته شود مثلاً شرکت تعاونی و مصرف، اطلاحات ارضی کارهای عمرانی، امور کشاورزی، امور موقوفات اینها همه باید در یک وزارتخانه اداره بشوند زیرا با هم بستگی دارند در غیر این صورت وزرا اختلاف پیدا میکنند و در کار هم یا کارشکنی میکنند و یا حسن نیت به خرج نمیدهند امینی اضافه کرد که وزرا به خاطر اینکه در وزارتخانه کاری انجام ندهد وزیر نمیشوند آنها برای اینکه وزیر باشند و پشت میز جلوس کنند قبول میفرمایند چند صباحی وقت مردم پول مملکت را به هدر میدهند بعد با آبروریزی کنار میروند.
نظریه منبع:
درباره شیخی به نام وائلی محضردار، این شیخ اگر مأمور است نباید بگوید من در تمام سفارتخانهها و میهمانیها حاضر میشوم در ثانی بنده ایمان دارم امام جمعه در این قبیل میهمانیها نمیرود و اگر هم مأموری دید امام جمعه مشروب میخورد نباید در محلی اسرار را فاش کند... دستگاهی که محرمانه کار میکند وقتی ما امام جمعه را رسوا کنیم به آبروی شاه لطمه وارد کردهایم زیرا تنها شخصیت روحانی که با شاهنشاه ارتباط مستقیم دارد امام جمعه تهران است. ش
توضیحات سند:
١- سید حسن امامی
سید حسین امامی فرزند ابوالقاسم بود پدرش امام جمعه تهران و از خانواده سلطنتی ناجار بود. سید حسن پس از اتمام تحصیلات سمت استادی دانشگاه را پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۳ پدرش از دنیا رفت و سید حسن ملبس به لباس روحانیت گردید و پس از فوت پدر امام جمعه تهران شد. او به دور از جنجالهای سیاسی به امور مذهبی پرداخت اما به دلیل حمایتش از شاه اکثر روحانیون حرف او را خریدار نبودند.
دکتر امامی با سالار سنندجی نماینده کردستان پسر خاله بود.
دکتر امامی پس از رسمیت یافتن دوره هفدهم مجلس و بعد از یک مبارزه شدید پنهانی به ریاست مجلس انتخاب شد.
حسین ملکی آن موقع با مصدق روابطش حسنه بود و دکتر مصدق مایل بود که دکتر معظمی با دکتر شایگان رئیس مجلس باشند چون دین پشتیبان امام جمعه تهران قوی هستند. درصدد برآمدند که مرحوم آیتالله کاشانی را نامزد ریاست مجلس نمایند ولی آیتالله کاشانی زیر بار نرفت در نتیجه سید حسن امامی به ریاست مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
دکتر مصدق بعد از رسمیت یافتن مجلس و استعفای خود را نوشت و تقاضا نمود وزارت جنگ به عهده وی باشد چون مجلس موافقت نکرد. او هم استعفا کرد و این استعفا از طرف علاء به مجلس اعلام و تقاضای رأی تمایل نسبت به زمامدار آینده به عمل آمد. مجلس تشکیل جلسه داد و رأی به نخستوزیری قوامالسلطنه داد.
فراکسیون نهضت ملی به ریاست مهندس رضوی که تنی چند عضو داشت، این رأی را قانونی ندانسته و مبارزه آغاز شد. مرحوم آیتالله کاشانی و سایر زعمای مجلس علیه کابینه قوام قیام کردند از روز ۲۶ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که حکومت قوام ساقط شد. تهران و ایران یک پارچه تشنج و آتش و خون بود تا اینکه در صبح ۳۰ در تهران بلوا آن قدر بالا گرفت که عده زیادی مقتول گردیدند. در آن دوره که سید حسن امامی ریاست مجلس را به عهده داشت به اتفاق مهندس رضوی که نایب رئیس مجلس بود روانه کاخ سعدآباد شدند که با محمدرضا شاه ملاقات کنند در دروازه شمیران مورد حمله واقع و مردم شیشه خودرو او را خرد کردند. امام جمعه تهران ناچار به مجلس برگشت و از آن جا تلفنی با شاه تماس گرفت و از شاه خواست تیراندازی به روی مردم بیدفاع قطع گردد. سه روز بعد قوام مستعفی و مجدداً دکتر مصدق به نخستوزیری رسید.
دکتر سید حسن امامی امام جمعه تهران که در این ماجرا نقش مؤثری داشت ناچار دو سه روز بعد از زمامداری دکتر مصدق به عنوان معالجه به سویس رفت و از همان جا هم استعفای خود را تقدیم داشت.
دکتر امامی در اروپا بود تا اینکه در فروردین ۱۳۳۲ به عتبات رفت و از تهران دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق به آنجا رفت و پسرعمه و پسردایی با هم به ایران برگشتند. دکتر امامی بعد از ورود به ایران همچنان به امور تدریس پرداخت تا اینکه در دوره دوم مجلس سنا به سناتوری انتخاب شد امام جمعه تهران در کابینه رزمآرا در مسجد شاه مورد حمله نبیالله اکبری قرار گرفت و با چاقو مضروب و یا قطع شدن عصب یک دست او فلج گردید.
سید حسن امامی از فراماسونرهای سرشناس ایران بود «ارنست وان هگ» استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه که به منظور شرکت در مراسم تأسیس و تشکیل لژ بزرگ ایران در اسفند ماه سال ۱۳۴۷ به ایران آمده بود. پس از مراجعت به کشور خویش ضمن تسلیم گزارشی به لژ بزرگ ملی فرانسه اعلام نمود: «پس از انجام تشریفات تقدیس لژ بزرگ ایران برادر بسیار محترم ورنورو مر تأسیس لژ بزرگ ایران را اعلام و پس از آن برادران بسیار محترم دکتر سعید مالک، محمد ساعد. عباس هویدا و دکتر حسن امامی به سمت بزرگ استادان پیشین لژ بزرگ ایران انتخاب شدند.»
١- زندگی سیاسی رزمآرا، جعفر مهدینیا ص ۱۰۰
۲- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ص ۳۹۴
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 369