تاریخ سند: آبان 1357
موضوع: دکتر على امینى
متن سند:
گزارش خبر
به: 312 شماره گزارش: 26526 /20 ﻫ 12
از: 20 ﻫ 12 تاریخ گزارش: 7 /8 /57
موضوع: دکتر على امینى
1ـ مورخه 4 /8 /57 گلشائیان با امینى تماس حاصل و پس از احوالپرسى به شوخى به امینى گفت خدا لعنت کند آقا من یک هفته است که ناخوشم و امینى در جواب گفت من هم حال ندارم و گلشائیان افزود آقایان نخستوزیران که اعتصاب کرده بودند.
جنابعالى که اعتصاب کردید، آموزگار که اعتصاب کرده بود و حتى نصراله هم مریض بود (منظور نصراله انتظام) و بنده هم ناچاراً رفتم (سلام چهارم آبان) و افزود آقا من امروز یک شرحى نوشتم و به عقیده دوست من (کاسمى)1 مىگفت اگر پارسال این نطق را کرده بودى الان تو معبد بودى و گفت بنده تملق و مملق را گذاشتهام کنار و خیلى صاف و پوست کنده همه چیز را گفتم و سپس از یکدیگر خداحافظى نمودند.
2ـ دکتر معینزاده با امینى تماس و اظهار داشت آقا شما نرفتید؟ مثل اینکه از نخستوزیران سابق هم هیچ کس نرفته و هویدا هم نبوده بعد امینى گفت هویدا را دعوت نکرده بودند (روز چهارم آبان) و معینزاده اظهار داشت گلشائیان به عنوان رئیس صحبت کرده و افزود شاهین چه گفت؟ امینى جواب داد حرفهاى معمولى و اطلاعاتى نداشت و معینزاده بیان داشت اینها مىخواهند با جبهه ملى کنار بیایند و نظرشان اینست که من استنباط کردم و امینى گفت اگر بشود ضررى ندارد ولى شاهین زیاد امیدوار نبود و معینزاده گفت آنها (جبهه ملى) هم نمىتوانند کنار بیایند چون خمینى گفته شما مىخواهید بروید کنار بروید دنبال ما نیائید و آزاد هستید و اشاره کرد مسأله پیچیدهاى شده و افزود به بینم با فریدون مىتوانم با اردشیر صحبت کنم و شنیدهام که شما رفتهاید آن بالا (منظور شرفیابى به حضور شاهنشاه) امینى گفت خیر و بىخود مىگویند ولى احتمال مىرود و هنوز خبرى نیست و بعد به معینزاده گفت اگر نخستوزیر هم نشویم به هر حال کارى خواهیم کرد* (منظور دخالت در برنامههاى دولت).
3ـ شخصى به نام دکتر پورنکى با امینى تماس گرفت و ضمن احوالپرسى بامینى گفت نصراله (نصراله انتظام) حالش خوب نیست و من خیلى نگران او هستم و افزود نصراله خانه و زندگیش را به خواهرش منتقل کرده؟ امینى اظهار بىاطلاعى کرد پورنکى گفت در غیر این صورت همه ثروتش را دولت مىبرد و اگر اتفاقى براى نصراله بیافتد چون اولاد و کسى را ندارد همه از دست مىرود چارهاى نیست مگر اینکه به خواهرش منتقل یا اینکه به على غفارى بفروشد و از آن طریق به خواهرش منتقل مىشود باید به یک کسى که ارثبر نباشد بفروشد و قرار شد به نصراله انتظام تفهیم نمایند که تصمیمى درباره ثروتش بگیرد و به نحو مقتضى به خواهرش منتقل نماید.
4ـ پزشکپور از دفترش با امینى تماس حاصل و ضمن احوالپرسى گرم پزشکپور اظهار داشت از اینکه تلفن نکردم منتظر تلفن حضرتعالى بودم و امینى گفت خیلى مشتاق زیارتتان هستم و قرار شد ساعت 00 /7 جمعه (5 /8 /57) پزشکپور به منزل امینى برود.
ضمناً افرادی که با امینى قرار ملاقات گذاشتند عبارتند از: دکتر نیامى (معاون اصل 4 سابق)، مخبر روزنامه ناسیونالیست،2 شیخالاسلام، دکتر تقى رضوى و منتظر از مسافرت خارج آمده است.)
نظریه یکشنبه: مفاد گزارش خبر مورد تأیید است.
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه تأیید مىگردد
نظریه چهارشنبه: در مرخصى مىباشد. ضمناً نسخه اول گزارش خبر به حضور تیمسار ریاست ساواک تقدیم گردیده است.
توضیحات سند:
1ـ نصرتا.. کاسمى:
متولد 1289، متأهل و صاحب یک فرزند است. در رشتههاى پزشکى و ادبى دکترى دارد. خدمت مطبوعات را از سال 1306 با نوشتن مقاله براى مجلات ارمغان مهر و وحید آغاز کرده و سپس به انتشار مجلات «درمان»، مجله رسمى دانشکده پزشکى و مجله انجمن پزشکان مبادرت نموده است. زبانهاى فرانسه و عربى مىداند و به دریافت نشانهاى مختلف از جمله نشان درجه اول همایون با حمایل نائل آمده است. تألیفات متعددى در زمینههاى پزشکى و اجتماعى دارد که از آن جمله است کتاب «علمالغدر و بیمارىهاى ناشى از آن» «آنچه باید یک جوان بداند» «راه خوشبختى» و «مهر مادر» به آمریکا، پاکستان، لبنان، سوریه و غالب کشورهاى اروپائى سفر کرده است.
رک: چهره مطبوعات معاصر
* در سندى دیگر در مورد قضیه پیشنهاد نخستوزیرى این چنین آمده است:
به: 312 از: 20 ﻫ 12
موضوع: اظهارات ودودى پیشکار دکتر على امینى
آقاى ودودى پیشکار دکتر على امینى ساعت 00 /10 روز 4 /8 /57 ضمن گفتگوى خصوصى اظهار داشته است دکتر على امینى پست نخستوزیرى را قبول نکرده است زیرا ایشان خواستهائى دارد و اختیاراتى مىخواهد که در هیچ زمان حاضر نخواهد شد به او بدهند.
نظریه سهشنبه: شنبه در اظهارات خود صادق بوده و در گفتگوى مزبور شرکت داشته است.
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه مورد تأیید است.
2ـ روزنامه ناسیونالیست:
ناشر: هیأت تحریریه
با امتیاز: ایران ما
محل انتشار: تهران
فاصله انتشار: هفتگى
ر.ک: فهرست روزنامههاى موجود از کتابخانه ملى ایران، جلد 2
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 529