تاریخ سند: 23 خرداد 1346
مقاله مجله فردوسی : کدام قهرمان تاریخی را می پسندید؟
متن سند:
یک سردار بی نظیر یک سیاستمدار شجاع او هرگز نمی خندید و در غیرت و
مردی از سخت ترین مردم بود مرتضی راوندی
در میان چهره های سیاسی ایران ابومسلم خراسانی چون علیه مظالم
ستمگریهای اعراب قد علم کرده و مقدمات استقلال و آزادی ایرانیان را فراهم
ساخته است مقام و موقعیت ممتازی دارد.
پس از شکست حکومت
ساسانیان و استقرار حکومت
اعراب ایرانیان آرزومند و
امیدوار بودند که اصول
حریت و مساوات و برادری
اسلامی در میان مسلمانان
برقرار گردد و اختلافات
شدید طبقاتی و ملی و نژادی
یکسره فراموش شود و شاید
به این امید در میدان های
جنگ چنانکه باید مقاومت و
پایداری نکردند ولی با
گذشت زمان و روی کارآمدن
دولت اموی ایرانیان دیدند که
اصول ساده خلافت به
پادشاهی مبدل گردید و
فرمانروایان ستمکار عرب بساط دین را برچیده و خود را فرمانروای مطلق ملل غیر
عرب می دانند در نتیجه این رفتار ظالمانه اندک اندک ایرانیان و دیگر ملل مغلوب از
راههای مختلف تیشه به ریشه حکومت اموی زدند.
عده ای با ایجاد سازمانهای مخفی دعاۀ و مبلغینی به نقاط مختلف مخصوصا
خراسان گسیل داشتند و با اختفا و آرامش بسیار مردم را از حقیقت اسلام و روش
عادلانه امام خود «محمدبن علی» که پیشوایی نهضت مخالف را قبول کرده بود آگاه
ساختند و پس از سالها سعی و تلاش به سوریه نزد پیشوای خود آمدند و به او خبر
دادند که در خراسان نهالی کاشته اند که دیر یا زود بارور خواهد شد علاوه براین مساعی و کوشش های
رنگارنگ شعوبیه که به دلایل عقلی و مذهبی با حکومت و فرمانروایی ظالمانه اعراب مخالف بودند و مظالم به
بیدادگری بیست ساله حجاج و خونریزیهای قتیبه و مهلب و اولاد او در عراق و خراسان و سیستان و جرجان
زمینه افکار عمومی را برای قیام علیه حکومت جابرانه بنی امیه فراهم کرد نصربن سیار نماینده ی خلیفه که
شاهد و ناظر رشد روز افزون جنبشهای مخالف بود مکرر به (مروان) خلیفه وقت اعلام خطر کرد و او را از
عواقب شوم بیدادگری بر حذر داشت ولی اندرزهای او مؤثر نیفتاد.
ابومسلم در سال 130 در قریه یی نزدیک مرو پرچم سیاه عباسی را برافراشت و مردم را به جنگ با حکومت
جابرانه ی اعراب فرا خواند در نبردی که بین ابومسلم و سپاه نصر در گرفت ابومسلم و یارانش پیروز شدند و
نصر سیار و اعراب به سختی شکست خوردند ـ یاران ابومسلم که به مسوده یا سیه جامگان معروف بودند با
ایمانی راسخ به پیشروی ادامه دادند به حکایت منابع تاریخی همین که صدای موفقیت ابومسلم به گوش مردم
رسید از هرات، پوشنج، مرو، طالقان، نیشابور، سرخس، بلخ، چغانیان، طخارستان و دیگر بلاد اطراف عده یی
به کمک او شتافتند که جمعی از آنها سوار و عده ای دیگر پیاده بودند و چماقی نیمه سیاه در دست داشتند که
می گفتند «کافر کوب» است.
ابومسلم با سپاهی که بدینسان آماده کرده بود و به یکصد هزار تن می رسید منطقه نفوذ خود را وسعت بخشید
و در مدت کوتاهی کوفه بدست طرفداران بنی عباس افتاد پس از سقوط دمشق پایتخت خلفای اموی مروان
پس از مدتی سرگردانی دستگیر شد و به قتل رسید در مکه و مدینه و دیگر بلاد اسلامی هر جا که خاندان ستمگر
اموی را یافتند قتل عام کردند با اینکه با شکست خاندان اموی و روی کار آمدن عباسیان آرزوی حقیقی مردم
یعنی استقلال ایران چنانکه می خواستند عملی نگردید ولی بطور کلی پایه حکومت اعراب متزلزل شد و نفوذ
معنوی ایرانیان در دستگاه حکومت جدید رو به فزونی نهاد.
خلفای عباسی برای دوام حکومت و فرمانروایی خود ناگزیر از وزرا و کارشناسان ایرانی استمداد جستند و
ایرانیان با صفا و صمیمیت در راه پیشرفت کار عباسیان کوشیدند ولی خاندان بنی عباس با ایرانیان از راه غدر و
مکر درآمدند سفاح، ابوسلمه را محبوس و مقتول کرد و منصور با فریب و ریا ابومسلم
را به کوفه دعوت کرد و در سال 137 وی را کشت.
ابومسلم از شخصیتها و سرداران نامی ایران بود در کتاب و فیات الاعیان خصوصیات اخلاقی و ظاهری او
چنین توصیف شده است.
«ابومسلم مردی بود کوتاه قد، گندم گون، شیرین سخن، گشاده روی با چشمان فراخ
به زبان فارسی و تازی فصیح آشنای، شعر، بسیار می دانست، در کارها دانا بود جز به وقت نمی خندید و روی
ترش نمی کرد اگر وی را پیشرفتی بزرگ روی می داد شاد نمی گشت و چون دشواری پیش می آمد غمگین
نمی شد.
و بیش از سالی یک بار با زنان نزدیک نمی شد و در غیرت و مردی از سخت ترین مردم بود «نوئد که»
در وصف این سردار نامی می گوید، «او مهارت در ایجاد انقلاب و بی پروائی در انتخاب و تمایل را با قوت در
روشن بینی یک سردار، یک سیاستمدار و حتی یک سلطان در وجود خود هماهنگ ساخته بود.
»
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک صفحه 285