شرح صدر تاکتیکی
متن سند:
شرح صدر تاکتیکی
نگرش تاکتیکی به مفاهیم دینی و اخلاقی و به خدمت گرفتن این مفاهیم در راستای عوامفریبی و جذب نیرو از گروههای اسلامی و انقلابی دیگر شاخصههای بارز این جریان فکری است که بیشک ریشه در امتزاج مبانی فرهنگ اسلامی با مبانی غربی و تلاش برای عملی ساختن مؤلفههای غیر دینی و سیاسی در قالب دین دارد. مهدی هاشمی که در نهان با تیغ برخورد و نگرشی خطی دوستان را از مخالفان جدا میساخت، با نگرش تاکتیکی به برخی مفاهیم اخلاقی و دینی چون سعهصدر و به خدمت گرفتن آن تا حدودی بر خودمحوریها و استبداد به رأیهای خویش سرپوش نهاد و نه تنها خصلت رذیله برخورد خطی را از ذهن و اندیشه همفکران و همراهان خود میزدود، بلکه در برخوردهای عمومی خود را فردی انتقادپذیر و صبور جلوه میداد. وی درخصوص این نگرش اذعان میدارد:
«... حالت تاکتیکی و جنبی برای شرح صدر قایل بودم. یعنی میگفتم آن جایگاههای اصلی و اساسی در یک انسآنهمان ضوابط و پارامترهایی است که بر اساسش یا دوست انتخاب بکند یا یک مقولهای انتخاب میکند و یک خط مشی را تعیین میکند. آنجا باید انسان پایبند باشد به اصول خودش و یک ذره هم کوتاه نیاید ولی خوب به طور تاکتیکی و جنبیمی گفتم اسلام مثلاً شرح صدر را تعیین کرده برای اینکه مجالس برای رشد اندیشهها هم باشد. به طور کلی این بود که در نطقهای علمی هم حالا ممکن است در سخنرانی من به طور بارز یک نکتهای به چشم نخورد، اما معتقد بودم به اینکه به هر صورت به صورت جنبی و تاکتیکی هم که باشد شرح صدر را مثلاً اعمال بکنیم در برخوردهای عمومی...»1
موضعگیریها و عملکرد افراد و اشخاصی که مهدی هاشمی در اعترافات خویش از آنها به عنوانهمفکران، همراهان و شاگردان خود نام برده است به خوبی نگرش تاکتیکی این افراد به مفاهیم اخلاقی و دینی و به خدمت گرفتن این مفاهیم به عنوان ابزاری در نیل به قدرت را آشکار میسازد.
به خدمت گرفتن ابزارها و شیوههای غیراخلاقی و عوامفریبانه و نگرشهای تاکتیکی به مفاهیم دینی و بهرهگیری از آنان در کنشها و واکنشهای سیاسی، اجتماعی گرچه توانست در مقطعی خاص فضا را چنان مهآلود سازد که تشخیص اسلام ناب با شبه اسلام ناب را برای نسل جوان آرمانگرا مشکل سازد، اما با گذشت زمان و بروز فکری این جریان که - در جلد نخست بدان اشاره شد . این طیف را به مرز عدم دستیابی به کنه اسلام و عدم اعتدال و توازن در بینشها سوق داد و به نقطه آشفتگی فکری کشاند و همچنین بروز زمینههای غیراخلاقی این طیف در جامعه، پرده از تزویر عملکردها و شعارهای دروغین و عوامفریب این جریان برداشته شد و ماهیت اصلی این جریان برای عامه مردم آشکار شد.
مهدی هاشمی درخصوص بریدن مردم از او و طیف او به خاطر عملکردهای متناقض با شعارها و بروز خصلتهای غیراخلاقی در جامعه و در صحنههای سیاسی میگوید:
«من خودم شخصاً میگویم در بین یک جمعیتی یک مقدار نفوذ و قدرت داشتم غیر از یک سری برو بچههایی که جذب این تفکر ما بودند و میپذیرفتند این مسایل را. یک سری نیروهای مردمی آزاد که بلاشرطند. من حس میکردم که دیگر حرفم اثر ندارد البته آن زمان این اثر را کمتر حس میکردم حالا که مثلاً عکسالعملهای آنها را با مسایل اجتماعی بررسی میکنم که فرض کن یکی از علل و عواملش این بود که آن حالت معنویتی که مردم در من نوعی به عنوان یک فرد روحانی انتظار داشتند در عمل من پیدا نبود و فرض کن موقع انتخابات دیدند که ما چنان سانسوری در انتخابات عرضه میکردیم که فرض کن میخواهند بروند مجلس یا در مسایل دیگر، سپاه و کذا یک حالت استبداد و خطی برخورد کردن را مردم از ما میدیدند آن وقت اینجا آن نیروهای خطی در داخل جامعه خوششان میآمد. جذب هم میشوند منتهی یک اکثریت عظیمی از خانوادهها و مردم که مسئله خطی برای آنها مطرح نیست. مسئله انقلاب، اینها هی یواش یواش فاصله میگیرند.»2
گرچه در گذر زمان، برخورد خطی، نگرش تاکتیکی به مفاهیم اخلاقی و دینی، توجیه وسیله در راستای دستیابی به هدف و ... با همه زشتیها یکی پس از دیگری از پس پرده تزویر خود را نمایان ساخت، اما تبلیغ و ترویج این مؤلفههای غیراخلاقی در محافل و مجالس گوناگون و در بین اقشار مختلف مردم خسارتهای جبرانناپذیری را بر انقلاب و حتی مکتب تشیع وارد ساخت و قربانیان بیشماری را از خود برجای نهاد که از این میان میتوان به طلاب جوان و قربانیان برخورهای خطی این گروه اشاره کرد که در رهگذر سیر مطالعات و پیگیری مسایل سیاسی شکار شعارهای جذاب مهدی هاشمی چون دفاع از خط امام و محرومین شدند. شعاری که در تمام سخنرانیها و نوشتارهای وی خود را به نحوی به نمایش میگذارد. مهدی هاشمی در تحلیلی نسبت به عواقب وخیم حرکت خود در مطلقاندیشی، تندروی، غرور، تأکید بیش از حد بر علم سیاست در بین طلاب که در راستای حفظ موجودیت خود و خط فکریاش صورت میپذیرفت از بنبستی حکایت میکند که در طلاب جوان در ماندن و رفتن از حوزه خود را به ظهور میرساند.
«در بعضی از طلبههای جوان احساس میشد رشد سیاسی و گرایش به مسایل بیشتر از تعبد و معنویت است و یا اینکه پس از مدتی دچار نوسان، در ماندن و رفتن میشدند.»3
توضیحات سند:
1. کالبد شکافی انحراف، نوار ۶.
2. کالبد شکافی انحراف، نوار ۱۰.
3. پرونده مهدی هاشمی، ج ۱، صص ۵۴ - ۵۳.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 181