تاریخ سند: 13 اسفند 1349
«وجاهت ملی»
متن سند:
میراث خواران نوشته پرویز نیکخواه
از گذشته نابسامان سیاسی شان که مملو از اشتباه و ندانم کاریست
خرمهره هایی ساخته اند و بر گردن آویخته اند.
میراث خواران «وجاهت ملی»
ردای همه چیز دانی به تن کرده اند و چون کاهنان عهد بوقی زیر لب اوراد
می خوانند.
میراث خواران
«وجاهت ملی» انگل های
اجتماعی جدیدی هستند که
با اتخاذ رویه یی منفی در
برخورد با مسایل جامعه
ایران منهیات ذهنی تازه یی
می خواهند بیافرینند.
از
اعمال مشخص سیاسی به
راحتی در می گذرند و فلسفه
بافی را مقدم می شمارند.
میراث خواران «وجاهت
ملی» از همه نقطه
ضعف هایی که در فرهنگ
گذشته ملت ما مانع از
پیشرفت و خلاقیت بوده
است تغذیه می کنند: نفی
حرکت، نفی امکان نوآوری، نفی راههای تازه اجتماعی و در غایت تقدیرگرایی،
میراث خواران «وجاهت ملی» که با «نه» گفتن شهره اند و این «نه» یک نفی
مکانیکی است شهید نمایانه در پی آنند تا بل که از حشو و زواید مسایل اجتماعی
صدقه یی برای کشکول خالی شان بجویند.
عبث! که اینسان، بی بهره از هرگونه
شناخت علمی از روند تکاملی جامعه ایران، ناآگاه بر روابط پیچیده اقتصادی در
عرصه مناسبات بین المللی و بی بهره از تفکر علمی، در چشم انداز زندگی سیاسی
جامعه ایران نقش خلاق نمی توانند ایفا کنند.
اما نقش ترمزکننده هر انگلی را در
هر حیطه زندگی می یابد دریافت میراث خواران «وجاهت ملی» که از شهیدنمایی لذت می برند، در مجموع
از خیل «شهدای سیاسی» تغذیه می کنند.
چرا که اینان پیش از آن که متفکر و اندیشمند باشند سینه زن و
تعزیه خوانند.
سالها زیر علم و کتل این و آن سینه زده اند.
سالها آیه های قلابی جادویی را به حلقوم تشنه
این ملت سرازیر کرده اند و وعده آب حیات داده اند.
و به هر قدم مثبتی که هر که خواست بردارد نه گفتند.
تکلیف آنان و موضع اجتماعیشان لازم است روشن شود.
اینان که امکان دارند تا در لباس شعر و نثر و
تعزیه خوانیشان را به عرش برسانند.
اینان که امکان دارند تا با نفی امکان تکامل در جامعه امیدهای واهی
و خر رنگ کن عرضه کنند، پس چرا نباید به مقابله با آنها برخاست و نقش این حامیان فرهنگ جزمی را که
روی دیگر سکه فرهنگ فئودالی است برملا ساخت.
میراث خواران «وجاهت ملی» به هنگام طرح
مسایل ارضی در ایران آن را نفی کردند، به هنگام تشکیل سپاهیان دانش و بهداشت نه تنها با پیشه کردن
مطربی و هزل خوانی نکوشیدند تا سپاهیان را هر چه مجهزتر و بهتر به روستاها بفرستند بل که با نشر
تفکرات یأس آلودشان در ذهن بعضی از جوانان منهیاتی برای کار خلاق آفریدند به جای آن که آنان را با
آرمان های ملی مجهز کنند کوشیدند تا به خراباتی گری بکشانند و رویگردانی از کاری خلاق را این چنین
تسکین دادند.
میراث خواران «وجاهت ملی» به هنگامی که بختیار دعوی امامت کرد در محافل
خصوصی شان فراموشکارانه او را «بهتر» لقب دادند.
زهازم! خوش آمدید آقای پاپادوک! خون بریز!
ملتی را، کشوری را فنا کن تا آنان بهتر و شرورانه تر زوزه بکشند.
به هنگام طرح مسأله قدرت ملی میراث
خواران «وجاهت ملی» صلح طلب می شوند و به یکباره ضرورت ارتش ملی ایران را نفی می کنند.
اما
اینک صرفنظر از همه مسایل گذشته اینان در چه جبهه یی می جنگند؟
پیروزی در جنگ نفت برای ملت ایران یک پیروزی ملی است و رهبر این نبرد تاریخی معلوم.
ارقام و آمار
همه به اینان ارائه شد.
پیروزی به دست آمده تحلیل شد.
مقداری که بر درآمد ملی ما و کشورهای همسایه
ما افزوده گشت روشن شد.
و این همه سرآغاز تضادها و کشاکش های جدیدی است.
وزیر اقتصاد آلمان
در مقابل منافع کمپانی های نفت می ایستد.
ژاپن برای رهاندن اقتصاد خود از زیر نفوذ غارتگرانه ی
کمپانی ها دست به تلاش تازه ای زده است و کشورهایی چون هند و پاکستان و کشورهای اروپای شرقی
در پی آنند که مستقلاً با کشورهایی چون ایران روابط مستقل نفتی داشته باشند.
حمل نفت ایران به
وسیله ی شاه لوله به دریای مدیترانه واسطه های حمل و نقل را تا حدی حذف خواهد کرد.
خب، آقایان
میراث خوار! نظر شما درباره این مسایل جدید چیست.
بلند بگویید تا لااقل اطرافیانتان بشنوند.
اگر این
پیروزی را نفی کنید آب به آسیاب کمپانی ها ریخته اید و برای تأیید آن هم دستپاچه نشوید.
زیرا تأیید شما
هم لازمست اساسی علمی داشته باشد.
اینک، به همراه ازدیاد درآمد نفتی ایران مسأله صنعتی کردن کشور و رشد همه جانبه جامعه ایران مطرح
است.
میراث خواران «وجاهت ملی» در این باره چه می گویند؟ چه راهی و چه طرح سازنده یی را ارائه
می دهند؟ نظرشان درباره فوریت انقلاب اداری چیست؟ درباره ارتقاء دمکراسی ریشه یی در جامعه ایران
کدامست؟ و برای توده ملت چه حرفی دارند؟ اگر آدمهای منصفی باشند که بعید به نظر می رسد می پذیرند
که از آن دخیل بندیهای تاریخی شان هرگز نتیجه یی عاید نشد و بهتر است ایران با دنبال کردن سیاست
مستقل ملی و با ساختمان اقتصاد مستقل ملی و حذف همه عوامل وابسته به منافع بیگانه برای نوسازی
جامعه بکوشند.
بهتر است هم چنان که امروز می کند، از حق حاکمیت خود بر منابع طبیعی، از تمامیت
ارضی و استقلال ملی خود دفاع کند و بهتر است به فرهنگی مترقی و پوینده مجهز باشد.
گمان نمی رود که
میراث خواران «وجاهت ملی» گوش شنوایی داشته باشند چرا که هرگز تجارب اخص اجتماعی را مبنایی
برای داوری قرار نمی دهند.
اما سخن ما به آنان اینست: روند کنونی روندی استقلال طلبانه و ملی است و
رهبری آن به عهده شاهنشاه.
از این روند و رهبری می باید مجدانه به دفاع برخاست و برای پیشبرد آن
همت کرد.
منبع:
کتاب
پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 409