صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : ورود آقای فلسفی واعظ تهرانی به شیراز پیرو 10340/ ه ـ 5/7/49

تاریخ سند: 11 مهر 1349


موضوع : ورود آقای فلسفی واعظ تهرانی به شیراز پیرو 10340/ ه ـ 5/7/49


متن سند:

به : 316 از : 7 ه شماره : 10556/ ه ساعت 7 صبح روز جمعه 10 مهرماه دستجات مختلف بازاری و کسبه و سایر دستجات مذهبی فرهنگی و دانش آموزان و دانشجویان و چند نفری از واعظین و علما برای استقبال1 از آقای فلسفی واعظ تهرانی بمحوطه فرودگاه شیراز آمدند علاوه از این عده چند نفری بالغ بر 200 نفر جوان دوچرخه سوار و حدود 100 نفر موتور سیکلت سوار باصطلاح جلو داران این جمعیت بودند.
در چمن فرودگاه حدود 100 صندلی گذاشته بودند در وسط آقای مجدالدین محلاتی نشسته بود و اطراف او آقایان ساجدی، خادمی، انصاری، آیت اللهی و چند نفر دیگر از علما و معممین قرار گرفته بودند.
بعد از فرود آمدن هواپیما و آمدن آقای فلسفی به کف محوطه آقایان محلاتی و سایر واعظین به استقبال شتافتند و مردم صلوات می فرستادند و او را با سلام و صلوات به محوطه چمن بردند (دکتر ولیان وزیر اصلاحات ارضی که با آن هواپیما وارد شیراز شد با تعجب بمردم می نگریست و کسی او را نمی شناخت صمد فراروئی گفت حالا او تعجب می کند و می فهمد که هنوز مردم زنده هستند فقط استقبال ها منحصر به دختر شایسته و سایر تشریفات نیست.) آنگاه حاج خادمی واعظ از طرف جامعه علماء و مردم شیراز خیر مقدم گفت و سپس او را سوار اتومبیل کرده روانه شهر شدند دوچرخه سواران جلو و چند پرچم سبز حمل می کردند و موتور سیکلت سوارها به دنبال و بعد از چند اتومبیل اتومبیلی حامل آقایان فلسفی و مجدالدین محلاتی بود و حدود 200 اتومبیل سواری و چند تاکسی بار و حدود 200 نفر کسبه بازاری دانشجو فرهنگی دانش آموز و اداری و غیره باستقبال آمده بودند.
گردانندگان اصلی این استقبال آقایان مجدالدین محلاتی، حاج خادمی واعظ، مصباحی، حاج خلیل حق نگهدار، ساجدی، انصاری، حاج حسین ولدان، حاج حسین نجات و چند نفر از خشک مقدسهای بازاری بودند.
بعضی از مستقبلین می گفتند باید از نیروی این جمعیت برای رفاه عمومی و اصلاح امور اداری بر کناری صدری استاندار و تیمسار پهلوان ریاست فاسد شهربانی استفاه شود.
چند نفری می گفتند باید دولت بداند جشن هنر و استقبال زن روز یا دختر شایسته که به زور مردم را بدان جا می کشاند اجباریست اما این استقبال از روی ایمان است و حقیقی.
آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی به فرودگاه نیامده بود از فرودگاه آقای فلسفی را به خانه شهری آقای محلاتی بردند.
نظریه یکشنبه: اظهارات شنبه مورد تایید است.
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه 7 ه : نظر چهارشنبه مورد تایید است مقرر فرمایند چنانچه نظراتی درباره آقای فلسفی وجود دارد تلگرافی ابلاغ نمایند.
آقای مجتبوی تحت هدف باشد ضمنا در گزارش روزانه درج شود.
16 /7 در گزارش روزانه درج گردید.
16 /7

توضیحات سند:

1ـ آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی از آقای فلسفی برای دهه اول شعبان که مصادف با مهرماه بوده است جهت سفر به شیراز و سخنرانی دعوت به عمل می آورد و مردم شیراز در فرودگاه استقبال بی نظیری از او نموده که در اسناد نیز منعکس است.
آقای فلسفی می گوید: «شب اولی که منبر رفتم، دیدم شبستان و حیاط و راهروی مسجد را فرش کرده اند.
برای بعضی از کارمندان ارشد اداری هم صندلی گذاشته بودند.
به قدری هجوم جمعیت زیاد بود که همان شب اول ظرفیّت مجلس نتوانست مردم را بپذیرد.
به همین جهت به فکر افتادند قطعه زمین بزرگی را که در کنار بزرگترین خیابان شیراز ـ گویا خیابان زند بود ـ به عنوان محل مجلس منظور دارند.
فردا صبح اول وقت عده ای را فرستادند که بروند و مجلس را در آنجا آماده کنند.
فرش بردند، سیم کشی کردند، بلند گو بردند، منبر گذاشتند و خلاصه خیلی زحمت کشیدند.
بعد هم به وسیله بلندگو در شهر اعلام کردند که منبر فلانی امشب در قطعه زمین اول خیابان مثلاً زند بر قرار است.
شب اول که آنجا منبر رفتم آن زمین بزرگ از جمعیت پر شد و حتی مقداری از خیابان هم اشغال شده بود.
یک شب در مسجد و دو شب در آن زمین منبر رفتم.
آقایان به فکر افتادند جای دیگری نزدیک آنجا درست کنند و مردم را بپذیرند.
بعد از ظهر روز سوم که منبر رفتم، رئیس ساواک آمد و آهسته به آقا مجدالدین فرزند آیت اله محلاتی مطالبی گفت.
ایشان آمد و گفت این آقا می گوید از تهران به من دستور داده اند که همین امروز عصر در اولین فرصت باید فلانی را از شیراز خارج کنید و بتهران بفرستید! آقای فلسفی می گوید که با تلاش زیاد موفق شدیم با مقامات بالای ساواک تلفنی صحبت کنم تا بلکه بتوانم آنان را به لغو تصمیمشان وادار نمائیم که بی نتیجه ماند چرا که معلوم شد این تصمیم از ناحیه شخص شاه گرفته شده است.
چون شاه گفته بود «فلانی را تهران بیاورید» نزدیک غروب بود که گفتگوی تلفنی من انجام شد.
مغرب که شد، بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء سوار اتومبیل ساواک شدیم و از خیابانی که مجلس سخنرانی برگزار می شد، عبور کردیم.
واقعا برای من دیدن آن همه جمعیت بهت آور بود.
زیرا به اندازه سه ربع ساعت به وقت آغاز سخنرانی مانده بود و هنوز هم تمام مستمعین نیامده بودند.
چون باید نماز جماعت مسجدها تمام می شد.
اگر مردم می دانستند که دارند مرا به تهران می برند، قطعا در همان جا بلوای بزرگی بر پا می شد.
این حرکت ساواک موجب خشم مردم و علمای شیراز را فراهم آورد و لذا طی نامه ها و پیامهای مختلف مراتب ناخشنودی خود را به مقامات روحانی و مملکتی وقت ابراز داشتند.
(ر.ک: خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفیف مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 308 و یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، ص 337.

منبع:

کتاب آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 32


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.