تاریخ سند: 29 تیر 1342
موضوع: درباره شیخ طبسی
متن سند:
تاریخ:29 /4 /1342
موضوع: درباره شیخ طبسی
در ساعت 8 بعدازظهر 29 /4 /42 در منزل شیخ علیاکبر نوغانی واقع در بالا خیابان، کوچه مقابل باغ نادری جنب دبیرستان مهستی کاشی 55، مجلس روضهای منعقد بود و در ساعت 9:30 آقای طبسی منبر رفت. ابتدا درباره علم در جهان اسلام سخن گفت سپس درباره آزادی زنان اظهار داشت اگر زنی در منزل شوهرش طبق دستور قرآن به بچه خود یک مرتبه شیر بدهد پس از آن چنانچه باز شوهر وی به او بگوید بچه را شیر بده، در اینجا زن میتواند حقش را از مردش بگیرد. قرآن به شما آزادی در مقابل مرد را داده است و حال شما میخواهید در مملکت آزادی کسب نمایید؟ این آزادی را امام صادق (ع)1 و امام رضا[(ع)] از شما قبول نخواهد کرد، درباره شماها نفرین خواهند نمود. سپس افزود در زمان سلطان محمود غزنوی2 عدالت بهطوری حکمفرما بود که کسی نمیتوانست برخلاف، عملی انجام دهد. روزی سلطان مشغول صرف غذا بود، دید خیلی ناراحت است و نمیتواند غذا بخورد. به یکی از خادمین خود گفت مثل اینکه در خارج منزل کسی ناراحت است بروید تحقیق کنید. پس از مراجعت گفتند کسی نبود تا اینکه خود او رفت و در مسجدی که در پشت قصر او بود شخصی دست به دعا برداشته و میگوید خدایا تو شاهدی که سلطان در منزل خود میباشد در صورتی که یکی از افسران قشون او به ناموس من تعدی3 نموده و الآن در منزل من است. سلطان جریان را از او سؤال نمود و شبانه به منزل آن شخص رفت و آن افسر را با شمشیر کشت، و بعد گفت حمله به دانشگاه محلی که جوانان ما در آنجا درس میخوانند گناه بزرگی است. کسی حق ندارد به آنجا دستدرازی کند ولی ای جوانان درس بخوانید و نماز بهجا آورید و روزه را بگیرید. سپس اظهار داشت ظهر دیروز برای نماز به مسجد رفته بودم چند نفر جوان شیرازی نزد من آمده، میگفتند شما که منبر میروید درباره بهداشت شهر با مردم صحبت نمایید چون نظافت و بهداشت شهر مقدس مشهد خوب نیست و بعد گفت همانطور که در دوشنبه گذشته در منبر خود گفتم بنده فعلاً خیلی خونسرد صحبت میکنم و هیچ ناراحتی برای شما ایجاد نخواهم کرد و چون آقای آیتالله میلانی از مشهد و آیتالله شریعتمداری از قم4 به تهران رفتهاند تا با دولت مذاکره کنند و انشاءالله امیدواریم بهسلامت برگردند، آنوقت ما سخنان خود را شروع خواهیم5 کرد و در پایان برای استقلال مملکت و سلامتی علما دعا نمود و مجلس در ساعت 10:30 شب با ذکر مصیبت ختم گردید. جمعیت شرکتکننده بیش از 3000 نفر بود.
بخش 2 ـ 1 /5 /42
توضیحات سند:
1. اصل: (ص)
2. ابوالقاسم محمود بن سبکتکین، ملقب به سیفالدوله، یمینالدوله، امینالمله، غازی؛ و مشهور به سلطان محمود غزنوی، بزرگترین پادشاه سلسله غزنویان بود. او در سال ۳۶۰ق. در روز چهارشنبه سوم ذیالحجه متولد شد. بعد از مرگ پدرش سبکتکین، اسماعیل، برادر سلطان محمود، بنا به وصیت پدر در غزنین پادشاه شد و سلطان محمود در نیشابور به اداره خراسان اشتغال پیدا کرد ولی پس از مدتی به کمک عمو و برادر دیگرش، اسماعیل را از حکومت خلع کرد و همه تصرفات حکومت غزنویان را به دست گرفت. سلطان محمود که اولین فرمانروای مستقل و بزرگترین فرد خاندان غزنوی است به جنگاوری و بیباکی و کثرت فتوح و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً غزوات او در هند و غنائمی که ازآنجا آورده، مشهور و داستانها و افسانههای زیادی از وی موجود است. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان «سلطان» داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد، هرچند خلیفه فقط لقب امیر را برای او پذیرفته بود. وی شهر غزنه را به مرکز امپراتوری خود، که شامل افغانستان امروزی، شمال غرب هند و قسمتی از پاکستان امروزی میشد، تبدیل نمود. سلطان محمود در مذهب حنفی تعصب داشت و به علت تعصب شدید وی، گروه کثیری از اسماعیلیه در ماوراءالنهر و خراسان و ری کشته شدند و یاران مجدالدوله در شهرری به جرم معتزلی بودن، از دم شمشیر گذشتند و قسمت اعظم کتابخانۀ نفیس مجدالدوله طعمۀ آتش سلطان محمود شد. سرانجام در روز جمعه ۱۷ربیعالثانی سال ۴۲۱ق. در شهر غزنین، همان شهر که در آن پا به عرصه وجود گذاشته بود، در سن 61 سالگی، بعد از سیوشش سال حکومت، درگذشت و طبق وصیتش پسرش محمد جانشین وی شد.
3. اصل: تأدی
4. اصل: نجف
5. اصل: خواهم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 02 صفحه 348