تاریخ سند: 20 اسفند 1340
موضوع: اظهارات آقای ابراهیم علی کنی در یک صحبت خصوصی
متن سند:
شماره: 7584/ س ت تاریخ:20 /12 /1340
موضوع: اظهارات آقای ابراهیم علی کنی در یک صحبت خصوصی
در یک صحبت خصوصی آقای ابراهیم علی کنی که از فعالین سابق نیروی سوم میباشد و فعلاً به عنوان بازرس فرهنگ شهرری مشغول به کار میباشد، اظهار نموده که بین خلیل ملکی و جبهه ملی به طور کلی و اصولی اختلافات شدیدی حاصل شده و خلیل ملکی این عده رهبران جبهه ملی را متهم به ناپختگی کرده و ملکی معتقد است که حوادث دانشگاه مثل حوادث دوران فعالیت حزب توده (حادثه آخرین) بوده و برای اینکه موجودیت جبهه ملی را نشان دهند، به این اعتصاب و سر و صدا پرداختهاند که به تحریکات آنها تظاهراتی شد ولی در بین خود محصلین هم در مورد جبهه ملی و نهضت یک نوع سرخوردگی حاصل گردید. نامبرده افزود من معتقدم جبهه ملی در این مورد ارزیابی نکرد و هم آهنگ رشیدیان1 و غیره شد.
ابراهیم علی کنی معتقد بود که عدهای از رهبران جبهه ملی نظیر اللهیار صالح به طور کلی با این رویه مخالف بودهاند و دستور تظاهرات به وسیله دکتر صدیقی و دکتر مسعود حجازی2 داده شده بود و خود آنها هم دانستند3 که جریانات را به اینجاها خواهد کشید. وی میگفت به نظر خلیل ملکی باید دولت را در سر (پرتگاه) گیر انداخت والاّ در شرایطی که ادعای مبارزه با فساد و تقسیم مالکیت میکند، نمیتوان همه مردم را به دنبال تظاهرات کشانید و به علاوه جبهه ملی تاکنون برنامه و هدف معینی را برای خود انتخاب نکرده و به این دلیل است که در بررسی حوادث دانشگاه که در آخرین صفحه مجله علم و زندگی که آن هفته منتشر شد چاپ شده، مطالعه گردد نظریه جامع خلیل ملکی را در مورد جبهه ملی کشف میکند. خلیل ملکی در این صفحه به طور کلی عملیات جبهه ملی را به ناپختگی متهم میکند، ضمناً میگوید آن عدهای که معتقدند بدون برنامه و هدف میشود کاری کرد، سخت در اشتباهند. خلیل ملکی در آن مقاله میگوید وقتی به جبهه ملی میگویم هدفتان چیست؟ میگویند اگر حکومت را به دست گرفتیم آن وقت هدف و برنامه معلوم میشود. اما کیست که نداند که این یک اشتباه بزرگ است.4
نظریه اقدام مستقیم در این مورد باعث شناسایی مأمور نفوذی خواهد شد.
توضیحات سند:
1. اسدالله رشیدیان، فرزند حبیبالله در سال 1301 ش در تهران متولد شد. وی تا سال 1332 به امور بازرگانى و داد و ستد و وارد کردن پارچه و قماش از خارج به همراه برادرانش سیفالله و قدرتالله و نیز احداث و اداره سینما رکس و وارد کردن فیلم اشتغال داشت. در سال 1343 بانک اعتبارات تعاونى توزیع را در تهران تأسیس کرد و از 1355 شروع به احداث شهرک سازى در رشت و اصفهان کرد. پدر وى جزء خدمه سفارت انگلیس و به روایتى درشکهچى سفارت بوده است و اسدالله و برادرش سیفالله نیز بعد از وقایع شهریور 1320 با مقامات سفارت انگلیس در تهران تماس و ارتباط داشته و در زمان حکومت مصدق پس از قطع رابطه دولت ایران با انگلستان، از جمله عوامل دولت انگلیس و مجرى مقاصد سیاسى آنها در ایران بودند. اسدالله رشیدیان از سال 1332 علنا در امور سیاسى با تظاهر به طرفدارى از سیاست انگلستان در ایران فعالیت داشت و منزل او مرکز زد و بند و حل و فصل مسائل و امور سیاسى و هم چنین انتصابات مهم بود و حتى بعضى از وزراء کابینههاى وقت نیز رسماً و علناً به منزل او رفت و آمد و تردد داشتند از سال 1345 که تشکیل جلسات هفتگى در منزل رجال و شخصیتها موقوف شد، جلسات منزل رشیدیان نیز تعطیل گردید. ساواک وی را: «فردى شارلاتان و متظاهر، پشت همانداز و زد و بندچى، به سیگار و مشروب معتاد و به زن، قمار، مقام و دستهبندى و تحت نفوذ قرار دادن رجال علاقمند است...»
نقش برادران رشیدیان در کودتاى 28 مرداد 1332 مسئله ناشناخته و سر به مُهرى نبوده و در همان زمان نیز شهرت کافى داشت، بویژه اینکه خود آنان در سالهاى پس از کودتا نه تنها از طرح مسئله ابائى نداشتند. بلکه حتى با داستانسرائىهاى گزاف مىکوشیدند تا از آن در جهت سوداهاى مالى بى حد و حصر بهره جویند. طبق اسناد موجود، (گازیوروسکى ص 33) برادران رشیدیان در نوامبر 1951 / آبان 1330 توسط MI-6در اختیار «سیا» قرار گرفتند تا نقش مهمى را در عملیات انگلیسى ـ آمریکائى کودتا ایفا کنند.
اسناد موجود نشان مىدهد که دکتر مصدق از فعالیتهاى پسران حبیبالله رشیدیان آگاهى کامل داشته و مدارک کافى دال بر روابط آنها با سفارت انگلیس و همدستى با اشرف پهلوى در توطئه علیه دولت وى در اختیار داشت. مصدق به جاى برخورد قاطع، در مهر 1331 دستور بازداشت حبیب الله رشیدیان و پسرانش را به اداره آگاهى داد. و وزیر دادگسترى وى در گزارش آنان را به «داشتن روابط با سفارت انگلیس و دادن اطلاعات به مأمورین انگلیسى» متهم کرد.
پرونده امر مانند یک دعوى ساده به دادسراى استان تهران ارجاع شد. معهذا، در اسفند 1331 دستور آزادى رشیدیان صادر شد. بدین ترتیب، برادران رشیدیان با آزادى به توطئههاى خود ادامه دادند. و علاوه بر آن خانه اسداللّه رشیدیان (همسر اسداله رشیدیان دختر دریادار مرتضى دفترى، برادرزاده دکتر مصدق بود چنان «امن» تشخیص داده شد که فضلاللّه زاهدى مدتى در آن پنهان بود. رشیدیانها بعدها بازرگانان ثروتمند و سرمایهدارانى در سطح بینالمللى شدند. ویلاى آنها در منطقه کامرانیه در شمال تهران و بانک آنها نزدیک میدان فردوسى کانونى براى همکاریهاى روزولت و رشیدیان بود. گفته میشود اینان در فروش هواپیماهاى F-6ساخت گرومن نقش داشتهاند. حتى برادران لاوى که نمایندگى گرومن را به عهده داشتند، معترف شدند که 1 /3 میلیون دلار حق کمیسیون این شرکت بود که 48 /2 میلیون دلار از آنان به حساب خدمات بینالمللى تشکیلاتى که رشیدیانها سهام شرکت آن را داشتهاند، ریخته شده است.
ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (جلد دوم)، تهران: اطلاعات، 1374، صص 340 تا 351 . اسناد ساواک . پرونده انفرادى
2. مسعود حجازی در سال 1308در تهران به دنیا آمد. او که خواهرزاده تیمسار محمود افشارطوس و داماد جلیل بزرگمهر (وکیل مدافع مصدق) بود، فعالیت سیاسی را همزمان با آغاز تحصیل در رشته حقوق و با شرکت در تظاهرات 14 بهمن 1327 در اعتراض به قرارداد 1333 آغاز نمود. با تشکیل جبهه ملی به آن پیوست و در سال 1329، سازمان دانشجویان و جوانان مبارز وابسته به جبهه ملی را سازماندهی کرد. در سال 1330ش همراه با خلیل ملکی و مظفر بقائی از گردانندگان حزب زحمتکشان بود. در جریان اختلافات درون حزبی خلیل ملکی با مظفر بقائی، به همراه محمدعلی خنجی و غلامرضا تختی، حزب سوسیالیست را بنیاد نهاد و در نهضت مقاومت ملی حضور فعال داشت. در سال 1340ش با هدف تقویت جبهه ملی ، حزب سوسیالیست را منحل اعلام کرد و در سال 1342ش به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی درآمد، که این فعالیت تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. در جریان رودرروئی جبهه ملی با انقلاب اسلامی در سال 1360ش، او نیز دستگیر و مدتی زندانی شد. دکتر مسعود حجازی در سال 1383ش در تهران از دنیا رفت.
3. در اصل: نمیتوانستند.
4. در گزارش شماره 8027ط س ت- 27 /12 /40 نیز آمده است: «پس از واقعه دانشگاه (در روز اول بهمن) در کلاس کادر جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران. خلیل ملکی... در جواب یکی از افراد که از روش نیروی سوم انتقاد کرده بود اظهار داشت: مبارزه تنها این جار و جنجال نیست که یک عده دانشجو در دانشگاه دست به تظاهرات یا زد و خورد با پلیس بزنند، بلکه اگر جبهه ملی یک کمی عقل داشت میتوانست راه صحیحتری را پیش بگیرد، یعنی میتوانست که دانشجویان را به دهات و قصبات بفرستد و دهاتیان را با سواد کند و درباره مسائل سیاسی آنها را روشن نماید.» خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک . ص 121
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 353