تاریخ سند: 14 فروردین 1347
موضوع: دکتر امینی نخستوزیر اسبق
متن سند:
نخستوزیری
به: ریاست ساواک شمالشرق شماره گزارش: 2656 /20/ﻫ /4
از: ﻫ 4 تاریخ گزارش: 14 /1 /47
موضوع: دکتر امینی نخستوزیر اسبق
در اواسط اسفندماه سال ۴۶ تعدادی اعلامیه ماشین شده بدون ذکر نام ناشر تحت عنوان جنایتکاری ملت ایران تحمیل گردیده به وسیله پست به آدرس برخی از افراد سرشناس و دوستان دکتر علی امینی ارسال گردیده است.
مفاد این اعلامیه پس از اشاره به احضار اخیر نامبرده به دادگستری بیان مطالبی له مشارالیه و علیه دولت میباشد.*
با ایفاد یک نسخه فتوکپی از اعلامیه مذکور و پاکت مربوطه خواهشمند است دستور فرمائید به وسائل ممکنه نسبت به شناسائی تهیه کننده و ناشرین اعلامیه مزبور اقدامات مقتضی معمول و نتیجه را اعلام نمایند.
رئیس اداره امنیت داخلی ساواک تهران - عمید
توضیحات سند:
* متن اعلامیه به شرح ذیل است:
جنایتکاری به ملت ایران تحمیل گردید.
امواجی به ناگاه به هوا خاست و حکایت از نارضایتهائی میکرد. وزیر فرهنگ وقت بر گوش پیرمرد فرهنگدوستی در صحن وزارت فرهنگ سیلی نواخت و با صدای آن تیری به هوا خاست و آموزگار ناکامی که برای تحصیل قوت لایموت زن و فرزند خود به دنبال نیازمندان دیگر به در خانه ملت رفته بود تا مژدهای برای خانواده نگران خود ببرد نعش او را تحویل خانواده بینوای او دادند. شاهنشاه محبوب ناراحت شد. فرمان فرد خدمتگذاری جدید را امر به صدور فرمودند و به او مأموریت توأم با اخبار و اقتدار تام و تمام دادند. او هم به اتکای فرمان شاهانه - اراده ملوکانه به خدمتگذاری مشغول شده در آغاز کار - مأمور جدید دید. کانون فساد در چند جاست پس مجلسین را بست و فرصتی داد که بقول زمامداران بعدی (نمایندگان واقعی از هر طبقه به مجلس راه یابند و جای منتقدین و سردمداران قدیمی و قشریون را بگیرند. اینکه بد نبود. برای جبران کمبود موجودی خزانه که صورت تهدیدآمیز به خود گرفته بود به دوایر دولتی توصیه کرد ولخرجی نکنند و به مردم هم توصیه نمود صرفهجویی کنند، در خلال این احوال چند مأمور خاطی را هم گرفت.
امروز او را تحت تعقیب قرار میدهند و میگویند خارجیان و استعمارگرانی که همیشه بر ممالکی چون ما نظر داشتهاند برای زمامداری او فشار آوردند و او را تحمیل به عمل کردند آیا اهانتی از این بالاتر به مقدسات ما میشود؟ از آغاز دوران سلطنت شاهنشاه فقید تا به امروز مملکت ما رنگی دیگر به خود گرفته و استقلال واقعی و باطنی به دست آورده که در آن جانی برای این نوع مزخرفات و مهملات نیست. فرمان دکتر امینی هم مانند فرمان همه نخستوزیران به امضای شاهنشاه عزیز و محبوب مزین است. چطور به خود اجازه میدهند چنین توهینی را به ملت ایران بکنند و راه را برای ادای یک چنین ترههات برای دولتی که بعداً میآید باز کنند؟ معنی خدمتگذاری صادقانه این است؟ زهی افتخار برای شما و ننگ برای ما، دولتی دکتر امینی را برای تعقیب چند مأمور خطاکار قابل تعقیب میداند که خود شهردار پایتخت را ۴ سال در حبس نگاه داشت و بعد حکم تبرئه او را به دستش داد یعنی سند محکومیت دولت را به دست او سپرد دولت دکتر امینی را خائن میداند که چرا رشوهخواران را گرفت که کوس رسوائی و رشوه خواری و دزدی دستگاهش را امروز در بالای هر بام مینوازند و در کنار خبر تعقیب دکتر امینی به علت همین (ناخدمتی) در روزنامهها می نویسد (۶۰۰۰۰۰۰ ریال رئیس تربیت بدنی از بیتالمال مردم بالا کشیده و چندین صد هزار تومان کتابهای فروش نرفته را به حساب برده) دولتی ورشکستگی را به دکتر امینی نسبت میدهد که خود برای افراط و تفریطهای دستگاه خویش آنچنان عوارضی را وضع کرده که نمیداند به چه شکل به مردم بگوید و بعد آن را وصول کند، مگر نمیشد جلوی این همه هزینههای بیهوده را میگرفتند و چنین عوارضی وضع نمیکردند؟ مگر امکان نداشت که جنابان وزیران در کاخهای نو - در روی فرشهای نو - زیر لوسترهای گرانبها تنشینند و مردم را ناگزیر نکنند عوارض هزینههای لوکس آقایان را بپردازند. معنای خدمت به شاهنشاه این است؟ وای بر شما خدا عاقبت همه را به خیر کند. میگویند که امینی را برای سوء سیاستش باید تعقیب کرد یا قبول داریم، اما این فرد قابل تعقیب او نیست ما میدانیم که شما هستید، مگر وزیر دارائی منصور نبودید مگر نفت و بنزین را در آغاز زمستان دو برابر نکردید؟ اگر صحیح بود چرا ملغی گردید و اگر غلط بود چرا نباید تعقیب شوید. سوء سیاست این است و غیر از این هم نیست مگر سیاست مشق خط است که وقتی غلط کردید آن را پاره کنید و از سر بگیرید؟
مگر دولت آقای علم و بعد دولت شما به کرات نگفتند که ما دنباله مبارزه با فساد و مبارزه با گرانی را میگیریم و اصلاحات ارضی را به ثمر میرسانیم. اینها که باعث افتخار دولتهای شما شد روش سیاست دکتر امینی بود اگر او باید تعقیب شود شما هم به دنبال او باید باشید به آموزگار میگوئید اگر در مدرسه تنبیه بدنی کردید قابل تعقیب کنید و آن وقت همان آموزگار را در جلوی چشم همان بچهها در خیابان میزنید؟
وای به حال شما
خوشا به حال نخستوزیری که بعد از شما خواهد آمد زیرا برنامه کار او معلوم است. اگر از حالا به فکر بستن جامهدانها نباشید.
در خاتمه شما باید یادآوری کرد که مملکت ما احتیاج به آرامش دارد. ما برنامههائی را به اراده شاهنشاه به حال عمل گذاردهایم که جز در سایه آرامش به نحوه دیگری توفیق در بهرهبرداری از آنها را نخواهیم داشت بزرگترین خیانت در ایجاد تشنج است. چه عجله دارید چرا صبر نمیکنید شاهنشاه مراجعت کند. شما که مثل لرزانک هستید و از سایه خود هراس دارید لااقل صبر کنید ضامن استقلال - مظهر حاکمیت ما به سلامت برگردد تا اگر اشتباهی کرده باشید تصمیم لازم را بگیرند.
عجله شما در ایجاد بلوا ما را به خیال انداخته و نگران ساخته.
پیش از این تلاش نکنید دود آن به چشم خودتان خواهد رفت، بگذارید مردم آرام زندگی کنند و دعاگو باشند.
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 482