موضوع: اظهارات ابوالفضل چینه کش
متن سند:
موضوع: اظهارات ابوالفضل چینه کش
ساعت 9:3 روز ۱/۴/۴۹ نامبرده بالا در دفتر دبیرستان امیر معزی به یکی از دبیران میگوید: بگذار چند کلمهای از جنایتهای حکومت ایران و شاهنشاهی آریامهر تعریف نمایم. اظهار مینمود: در هفته گذشته دو نفر از روحانیون خوشنام به دست جلادان سازمان امنیت کشته میشوند. یکی از آنها به نام مهدی شریعتمداری و دیگری پیشنمازی است به نام سعیدی. جرم آنان این بوده که خمینی را پیشوای عالم تشیع قبول داشتهاند. چینه کش دنباله سخن گفت: شکم سعیدی را پاره مینمایند و به خانوادهاش تلفنی اطلاع میدهند که بیایند جنازه مرده شان را ببرند و نامبرده ضمن ناسزا گفتن به پرویز نیکخواه۱، از وی انتقاد نموده، اظهار میداشت که کدام آدم کشی و خیانت و بیکاری و رشوه و غیره در این مملکت در اثر انقلاب سفید شاه یا انقلاب اداری آریامهر تغییر یافته است که نیکخواه خود فروش از آن صحبت میکند؟ در خاتمه چینه کش به مخاطب توصیه نمود نوشتههای تکنیک و ادبیات، اثر دکتر مصطفی رحیمی و ادبیات متعهد از منوچهر هزارخانی و سهند که مجموعهای است از نویسندگان تهیه و مطالعه نماید.
نظریه منبع: خبر فوق صحت داشته است.
نظریه رهبر عملیات: ۱۔ فوت مهدی شریعتمداری و سعیدی در هفته گذشته مورد تایید است. با توجه به پیشینه ابوالفضل چینه کش که گزارشاتی درباره وی قبلاً به ۳۱۲ ارسال گردیده است، بعید به نظر میرسد مطالب فوق را بیان نموده باشد.
نظریه ۲۰ه ۱: نظریه رهبر عملیات تایید میشود
نظریه ۲۰ ه: نظریه ۲۰ه 1 مورد تائید است. س
شریعتمداری نامی، در منزل مرده است و ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. و سید محمدرضا سعیدی نیز در زندان فوت شده است.
توضیحات سند:
١- پرویز نیکخواه عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان و کمونیست هوادار چین (مائوئیست) بود. وی در سال ۱۳۴۴ به اتهام دروغ و خلاف واقع همدستی با شهید رضا شمس آبادی مأمور ترور محمدرضا پهلوی، بازداشت شد و در دادگاه نظامی فرمایشی به ده سال زندان محکوم گردید. او در آغاز سال ۱۳۴۹ پس از دو سال زندان انفرادی در بروجرد، یکباره تغییر موضع داد و به قول خودش، دریافت که شاه انقلاب کرده است. از این رو ندامت نامهای به شاه نوشت و تقاضای عفو کرد و شاه نیز او را بخشید. پرویز نیکخواه، سپس به عنوان یکی از ایدئولوگهای رژیم در کنار قطبی و جعفریان (دو کمونیست سابق و اکنون مهرههای سر سپرده شاه) در رادیو و تلویزیون به نوشتن تفسیر و مقاله در توجیه اقدامات شاه پرداخت. او آنچنان خوش رقصی از خود نشان داد که محمدرضا از او تجلیل کرد و در مصاحبه با امیر طاهری سردبیر خود فروخته کیهان در سال ۵۶ از پرویز نیکخواه به عنوان «جوانکی که تفسیرهایش خوب است!» یاد نمود. نیکخواه پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر شد و دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست حجتالاسلام و المسلمین خلخالی او را به جرم خیانت به ملت ایران و اقدام در جهت تثبیت رژیم طاغوت به اعدام محکوم کرد. لازم به توضیح است که رضا شمس آبادی جوان روستایی و محرومی که در روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ قصد داشت محمدرضا را با شلیک گلولهای آتشین به جهنم بفرستد، فردی نبود که به طور کلی و اصولی با پرویز نیکخواه و دار و دسته مائوئیست او رابطه و ارتباطی داشته باشد. او سرباز وظیفه ساده و بی آلایشی بود که طعم تلخ فقر و محرومیت را سالها در کنار پدر رعیت و مادر قالی بافش در دهکده دور افتادهای در قلب کویر سوزان نمک، روستای شمس آباد (از توابع کاشان) چشیده بود و قلبی مالامال از خشم و کینه نسبت به عاملان دربدری و نداری و محرومیت خانواده فقیرش داشت و هنگامی که کاخ مرمر را با کبکبه و دبدبهاش، با کلبه خشت و گلی و سیاه شده از دود خانودهاش، مقایسه میکرد خونش به جوش میآمد. او زندگی شاهانه اما بی بند و بار و پر از فساد شاه و خاندانش را از نزدیک میدید و به یاد میآورد که مادر پیرش مجبور است برای تهیه کوزه آبی فاصله سه کیلومتری روستا تا چاهی را که اندکی آب شیرین در قلب کویر داشت با پای برهنه بپیماید... و چه بسا که او سر بی شام بر بالین نهاده و از اینکه دل پدر و مادر را به درد نیاورد سکوت کرده بود. رضا، با همه این عقدهها که بر دل داشت ماشه را کشید، اما پیش از آن که توفیق یابد به دست مزدوران شاه به شهادت رسید. با این اوصاف، رضا کسی نبود که فریب کسانی را بخورد که برای فرار از مرگ بر دست و پای طاغوت بوسه زدند و بر آستانش زانو زدند و همچون عجوزهها اشک ریختند. رضا، مسلمان بود و وابستگیاش به از خدا بریدگانی چون نیکخواه، منصوری و کامرانی یک دروغ شه ساخته بیش نبود.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 555