تاریخ سند: 29 مهر 1357
موضوع: اظهارات حبیباله عسگراولادی
متن سند:
به: عرض میرسد تاریخ: 29 /7 /1357
از: 322
موضوع: اظهارات حبیباله عسگراولادی
نامبرده در یک مذاکره کاملاً خصوصی عنوان نمود که بروز اختلاف بین عدهای از مذهبیون و چپیها در تبریز و برگزاری دو تظاهرات جداگانه از طرف آنها مورد تائید قرار گرفته است. وی اظهار نظر نمود از آنجا که فدائیان خلق نقش خرابکارانه و اخلالگرانه را بازی کردهاند لذا اعمال آنها به نهضت مذهبیون لطمات جدی خواهد زد و افزود که گویا تظاهرات مذهبیون در تبریز بسیار با شکوهتر از تظاهرات کمونیستها بوده است.
شنونده که خود استاد دانشگاه و دارای اطلاعات زیادی در فعالیتهای سیاسی است اظهار کرد که هیچگونه اعتمادی به گروههای چپگرا نداشته و تصور میکند که زمان، زمان کمونیستها نیست و حتی با تجربهای که دارد رهبری امروز جبهه ملی با زمان گذشته یکی است و مسلماً هم سیاستهای سازشکارانه ادامه میدهد و حتی کوشش خواهد کرد که با کمی تعارف بالاخره به حکومت برسد و نظام سلطنت را حفظ کند و به شخص اول مملکت فرصت تازهای جهت تعرض دوباره به تمام تشکیلات آزادی خواهان را بدهد و به هرحال مایل به فعالیت در گروه خمینی است. استاد مورد بحث در دنباله صحبت اضافه نمود که اختلاف نظر بین چپگراها و مذهبیون مطلب تازهای در دانشگاه نیست و در دو سال گذشته با شدت و ضعفهای مختلف همواره وجود داشته و فقط در لحظات معینی این دو دسته تا حدودی متحد عمل کردهاند ولی اعلامیههای اخیر خمینی و عملکرد رهبران گروه طرفدار او باعث شده که اولاً دانشجویان مذهبی هرگونه همکاری را با کمونیستها و دیگر گروههای چپگرا در دانشگاه رد کنند و ثانیاً دانشجویان کمونیست، به مانند دیگر چپیهای کشور، از به قدرت رسیدن مذهبیون و رشد سازمانی آنها به وحشت افتاده و شروع به جدائی از آنها کردهاند و صد در صد در روزهای آینده گروهها و سازمانهای چپی و حتی کمونیستی چه علنی و چه مخفی اظهار وجود خواهند کرد و دیگر با مذهبیون همکاری نزدیک نخواهند داشت و این مسئله به خصوص به آن علت است که چپگراها فکر میکنند قدرت سازماندهی آنها باعث موفقیت تظاهرات وسیع قبل از برقراری حکومت نظامی شده و حتی معتقدند که اگر در روز 17 شهریور1 در بلوای میدان ژاله دخالت نکرده و مردم را آگاه و یا حتی رهبری نکرده بودند احتمال کشته شدن چندین برابر افراد میرفت، در حال حاضر این اختلاف در مورد باز شدن یا افتتاح نشدن کلاسها از روز شنبه 29 مهر بروز کرده و تقریباً در تمام دانشگاهها دو نوع اعلامیه پخش شده که یکی مخصوص مذهبیون است که نظریه تشکیل کلاسها از 29 مهر را دارد و این امر با جهتگیری خمینی در مورد بسته نشدن مراکز علمی و فرهنگی هم آهنگی دارد و دیگر اعلامیه دانشجویان چپی است که ادامه اعتصاب را با مطرح کردن پیشنهادات صنفی و سیاسی خود خواهان شدهاند و از آنجا که دانشجویان چپی، سازمان یافتهتر میباشند به نظر میرسد که امکان موفقیت چپیها در تعطیل نگهداشتن کلاسها زیاد باشد خصوص که کادر علمی نیز موافق تشکیل کلاسهای درس نمیباشد. البته این اختلاف نظر ممکن است به برخورد بین دو گروه منجر گردد.
سپس حبیبالله عسگراولادی در رابطه با فعالیتهای مذهبی عنوان نمود که شیخ[سید] محمد بهشتی (از ایادی خمینی) در هفته دو روز جهت تدریس به قم مسافرت میکند و قرار میشود ترتیب ملاقاتی با او داده شود.
حبیبالله عسگراولادی متعاقباً در مورد امکان تغییر دولت صحبت و گفت به نظر او فعلاً از نظر داخلی دو اتفاق ممکن است صورت گیرد یا دکتر امینی به همراهی جبهه ملی و بعضی عناصر مخالف دولت و موافق سلطنت مصدر کار میگردد و یا دولت نظامی تشکیل خواهد شد که در صورت دوم حتماً و بلافاصله از طرف خمینی دستور شروع جنگ مسلحانه صادر و کشور وارد یک دوره طولانی جنگهای چریکی وسیع خواهد شد و چون در ارتش نیز مانند دیگر قشرهای مملکت به خصوص طبقه کارمندان اداری نارضائی رفاهی و نارضائی سیاسی عمیق موجود است وضع کشور پیچیدهتر شده و مذهبیون با استفاده از جنگ مسلحانه در کنار سایر روشهای مبارزه حتماً به پیروزی خواهند رسید و اگر دولت امینی و دیگران به وجود آید از آنجا که خمینی نظر خود را در این مورد داده سازمان سیاسی مذهبیون طرفدار خمینی فوراً اعلام موجودیت کرده و کوشش در منزوی کردن دولت و جبهه ملی خواهد کرد و به وسیله تظاهرات وسیع و مبارزه سیاسی یا شاه را وادار به تسلیم و رفتن خواهد کرد و یا حداقل دولت را در مدت کوتاهی ساقط کرده و بیثباتی کشور را ادامه داده و شعار اصلی که سرنگونی رژیم سلطنتی میباشد به صفحه اول زندگی سیاسی باز میگرداند. وی اظهار نظر نمود که البته شرایط برای یک دولت نظامی آماده نیست و کسی جرأت آوردن یک دولت نظامی را ندارد و احتمال سازش جبهه ملی و دکتر امینی و بعضی از نمایندگان ظاهراً مخالف مجلس شورای ملی برای تشکیل حکومت زیاد است که بتواند به عنوان مسکنی عمل کرده و امکان صفآرائی سلطنت را در مقابل ملت بدهد. عسگراولادی در مورد شایعه انتقال سلطنت به ولیعهد2 را نیز که این روزها داغ است بیاساس خواند و گفت که آمریکائیها زرنگتر از آنند که به یک چنین کار احمقانهای دست بزنند چون در آن صورت متلاشی شدن رژیم سلطنتی حتمی است و حتی عناصر بسیار مرتجع دستگاه نیز خود در سرنگونی رژیم سلطنتی همکاری خواهند کرد تا امکان زنده ماندن خود را در حکومت بعدی به وجود آورند.
عسگراولادی همچنین درباره تظاهرات وسیع روز شنبه گذشته (24 /7 /57) در بهشت زهرا گفتگو و عنوان نمود که به نظر او بیش از 50 هزار نفر شرکت داشتند و شعارها هم شعارهای گروه طرفداران خمینی بوده و حتی چند مرتبه که اعضاء جبهه ملی خواستهاند شعارهای خود را بدهند از این کار جلوگیری شده است.3
نظریه و توضیح منبع ـ حبیبالله عسگراولادی مستقیماً در فعالیت سیاسی شرکت ندارد و فقط با دوستانی که از اخبار آگاهی دارند در ارتباط میباشد و حتی مخاطب خود را پیوسته به احتیاط و کاهش دادن فعالیتها تشویق مینمود.
نظریه و توضیح بخش 322:
1- طرح مطالب فوق که از جهات مختلف قابل بررسی و بهرهبرداری میباشد صحت دارد.
2- از آنجا که منبع نسبت نزدیک با حبیبالله عسگراولادی دارد بنابراین اظهار نظر همکار مبنی بر عدم دخالت مستقیم عسگراولادی در فعالیتها ممکن است ناشی از روابط خویشاوندی و جلوگیری از ناراحتیهای بعدی برای او باشد و به هر صورت در آتیه وضعیت و چگونگی امر روشن خواهد شد.
3- به استثناء انجام عملیات از طریق منابع 1585 و 4120 هرگونه اقدام دیگری سبب شناسائی منبع و درگیریهای خانوادگی برای او شده و موقعیت او را در جهت کسب اخبار مفیدتر از بین خواهد برد.
4- حبیباله عسگراولادی گرداننده گروههای مؤتلفه اسلامی که به اتهام دخالت در قتل مرحوم منصور نخستوزیر سابق دستگیر و به حبس ابد محکوم که پس از 12 سال زندان آزاد گردیده و فردیست دارای اعتقادات مذهبی قوی و با عوامل و گردانندگان گروههای مذهبی طرفدار خمینی به خصوص دکتر بهشتی که گروهی از روحانیون روشنفکر و طرفدار خمینی را اداره میکند در ارتباط میباشد. منبع اعتماد آنان را جلب کرده است.
______________________
1. قیام خونین 17 شهریور: تظاهراتهای میلیونی مردم انقلابی ایران در روزهای پیش از 17 شهریور سال 57 چنان واهمهای را در رژیم ایجاد کرده بود که نخست وزیر وقت، شریف امامی در آخرین ساعات شب پنجشنبه مجبور شد به مدت ۶ ماه مقررات منع عبور و مرور(حکومت نظامی) را در تهران و ۱۱ شهر دیگر اعلام کند. براساس اطلاعیه شماره ۳ غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی، اجتماع بیش از ۲ نفر در تهران ممنوع اعلام شد تا این چنین تهران بعد از گذشت یک ربع قرن بار دیگر تحت فرمان چکمههای نظامیان درآید. مبارزان مسلمان که از حکومت نظامی اطلاع نداشتند، پس از نماز صبح و در چهارمین روز متوالی، از خانهها بیرون آمده و روانه خیابانها شدند. بنا به اعلام شب گذشته، کانون تجمعات مردم میدان ژاله بود. سایروس برآم، در کتاب انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی(ره)، فاجعه ۱۷شهریور را چنین روایت میکند: «ابتدا خاکارههای آغشته به بنزین را که بر کف خیابان ریخته بودند، آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد، چند اتومبیل و اتوبوس را نیز مشتعل ساختند. آنگاه آتش مسلسلها را گشودند؛ بیخبر، بیامان و از همه سو؛ از زمین و از هوا، همه راههای گریز و همه کوچهها و خیابانهای فرعی را با تانک و زره پوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد. هدف رژیم در این روز نه، پراکنده کردن مردم و نه مرعوبساختن آنان بود، همه گلولهها به قصد کشتن، شلیک میشد. حتی کسانی را که به خانههای دیگران پناه میبردند تعقیب میکردند و از پای در میآوردند و از رساندن خون به مجروحان و مصدومان هم جلوگیری میکردند.»
قیام مردم مسلمان انقلابی در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که با سرکوب شدید رژیم پهلوی همراه شد، باعث کشته و مجروح شدن بسیاری از مردم شد. تعداد شهدا و مجروحین قیام روز جمعه میدان ژاله به چند دلیل متفاوت است. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود اعلام کرد که ۴ هزار نفر در این روز هدف گلوله قرار گرفتهاند. علی امینی طی مصاحبهای آمار کشته شدگان را بیشتر از ۲ هزار نفر اعلام کرد. سولیوان، سفیر آمریکا در ایران در کتاب مأموریت در ایران، مینویسد که بیش از ۲۰۰ نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند. آنتونی پارسونز، سفیر دیگر در ایران در خاطرات خود میگوید که تعداد کشتهها، صدها نفر بودند. با این همه شمار دقیق قربانیان حادثه ۱۷شهریور در میدان شهدا هیچگاه مشخص نشد، ولی به گفته بسیاری، این تعداد بیش از ۴ هزار نفر بود. این تعداد زیاد شهدای ۱۷ شهریور، این قیام را در شمار یکی از بزرگترین حوادث خونبار تاریخ انقلاب قرار میدهد.
تظاهراتهای زنجیرهای شهریور ۱۳۵۷ بسان زلزلهای سهمناک پایههای رژیم را فرو ریخت. تهران در ۱۶شهریور، یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. در این روز صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. از عمده پیامدهای این تظاهرات شکاف بین ارتش و حاکمیت و جدایی نیروهای نظامی از بدنه رژیم بود. ارتشی که از زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وفاداری خود را به اثبات رسانده بود، در این روز نخستین نشانه جدایی از حاکمیت و پیوست به مردم را با فرار ۳ نفر و خودزنی ۷ نظامی نشان داد. علاوه بر آن که آنچه روزهای منتهی به انقلاب بر سیر فزاینده تردیدها افزوده بود راهبرد رهبر انقلاب در استقبال از نظامیان به جای رو در رویی با آنان بود. ضمن آن که فرارهای گسترده سربازان از پادگانها و عدم رغبت به برخورد خشن و قهری با انقلابیون، حمایت ارتش، خصوصا ردههای پایین دستی از رژیم را بیش از پیش با اما و اگر همراه ساخته بود. گفتههای امام خمینی(ره) مبنی بر این که ارتش برادر شماست، به سینه آنان حمله نکنید، بلکه قلب او را هدف قرار دهید شما باید سعی کنید در قلب سربازان ارتش جای بگیرید و حتی اگر آنها به روی شما آتش گشودند شما از آنها استقبال کنید و به آنها گل بدهید، چرا که آنها برادران ما هستند، فوج فوج به پیوستن بدنه ارتش به انقلابیون مسلمان میانجامید. پس لرزههای این قیام تاریخ ساز به این مسئله محدود نشد؛ این غلیان غیرت مسلمانان مبارز انقلابی اعتماد به نفس و اراده را از رژیم سلب کرد. ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه، در مورد پیامدهای جمعه سیاه بر روحیه شاه، مینویسد که این واقعه تأثیر مصیبت باری بر روحیه وی گذاشت. کسانی که در آن روزها شاه را دیدند، میگویند مثل این بود که او آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود. روزنامه تایمز نیز پس از این واقعه نوشت که شاه اینک اقتدار خود را از هم گسسته میبیند.
پس از قیام ۱۷شهریور سلسلهای از اعتصابها آغاز شد؛ تمامی بازارها تا ۲۵ شهریور بهعنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه تعطیل شد. چند روز پس از آن که کارکنان نفت جنوب در اهواز به اعتصابها پیوستند، این اعتصابها در سرتاسر صنعت نفت و صنایع دیگر دولتی گسترش پیدا کرد، به طوری که یک ماه بعد میزان تولید نفت به سطح ۵/۱میلیون بشکه در روز رسید. پیامد این اعتصابها فلج شدن چرخ اقتصاد نفتی حاکمیت را بههمراه داشت. این رویداد تاریخی همچنین تأثیر عمیقی بر نهضت انقلابی مردم ایران گذاشت؛ با این که پس از آن ۳ هفته کشور را با آرامش نسبی روبهرو کرد، ولی نه تنها توفیقی در سرکوب روند انقلاب ایجاد نشد بلکه روند آن شتابی افزونتر یافت و به آغازی برای پایان حکومت پهلوی تبدیل شد. (نک: مقاله: قیام خونین 17 شهریور و پیامدهای آن، محمد مهدی سیفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
2. انتقال سلطنت به ولیعهد: رژیم محمدرضا پهلوی برای فرار از بحران انقلاب اسلامی ایران دست به ترفندهای بیفایدهای میزد و گاه با جابجا کردن نخستوزیر و برکنار کردن ایادی خود و بازداشت برخی از آنها و گاه با راه انداختن شایعاتی مبنی بر تخت نشستن رضا پهلوی به جای او در صدد حل بحران و نجات خود بود. در مهر ماه سال 57 شایعاتی مبنی بر انتقال سلطنت به رضا پهلوی نشر یافت. روزنامه تهران ژورنال نوشت: «در پی قوت گرفتن شایعه جانشینی ولیعهد به جای شاه، یک سخنگوی دربار گفت: این شایعه پایه و اساس ندارد، اما مسلماً تصمیماتی در مورد جانشینی زودتر ولیعهد وجود دارد.» در تاریخ 26 /7 /57 شاه گفت: «از این پس به ولیعهد مسئولیت بیشتری داده خواهد شد.» در 28 /10 /57 و پس از خروج محمدرضا پهلوی و فرح از کشور، رضا پهلوی ولیعهد هجده ساله ایران اظهار داشت: «اگر مردم بخواهند حاضرم کشور را اداره کنم.» (نک: هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، جلد دوم، صفحه 960 و روز شمار تاریخ ایران، جلد دوم، صفحه 369 و 393)
3. مراسم چهلمین روز 17 شهریور در بهشت زهرا(س): با نزدیک شدن به چهلمین روز شهادت جمع کثیری از مردم مسلمان و مبارز در 17 شهریور در میدان ژاله تهران، حضرت امام خمینی طی پیامی در 20 مهر 57 اعلام عزای عمومی نمودند و مردم را به ادامه قیام تا پیروزی بر رژیم پهلوی دعوت کردند. آیات عظام قم یعنی: گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری نیز با صدور اطلاعیهای در روز 20 مهر، روز دوشنبه سیزدهم ذیقعده 98 برابر 24 مهرماه 1357 را تعطیل عمومی اعلام کردند. آیتالله مرعشی نجفی علاوه بر اعلامیه مشترک اقدام به صدور پیام دیگری کرد و در آن برگزاری مجلس فاتحهای در حسینیه نجفی شهر قم به مناسبت چهلمین روز شهدای 17 شهریور و سالگرد شهادت آیتالله حاج مصطفی خمینی را به اطلاع عموم رساند. پیرو این دعوتها مردم در بهشت زهرا(س) و نقاط دیگر تهران و شهرستانها اقدام به تظاهرات کردند. روزنامه اطلاعات در تاریخ 24 /7 /57 نوشت: «امروز گورستان بهشتزهرای تهران در محاصره ارتش و نیروهای انتظامی بود، با این حال مردم از نخستین ساعات صبح خود را به بهشتزهرا رساندند و در کنار قطعه 17، محل دفن شهدای میدان ژاله، گردهم آمدند. مردم عکس تعدادی از شهدا را همراه داشتند و پارچه نوشتههایی به دست گرفته بودند و شعار میدادند. نمایندگان رسانههای داخلی و خارجی توانستند از این مراسم یادبود عکس، خبر و فیلم تهیهکنند. تظاهرکنندگان پس از خروج از محوطه گورستان بهشتزهرا… به راهپیمایی پرداختند. این عده که در طول راه شعارهای اسلامی میدادند، مسیر جاده آرامگاه را طی کردند و در میدان شوش با مأموران انتظامی که در نقاط حساس شهر مستقر بودند روبهرو شدند. در این جا مأموران مانع راهپیمایی آنها شدند، ولی چون تظاهرکنندهها مقاومت کردند مأموران برای متفرق کردن آنان از گاز اشکآور و شلیک تیرهوایی استفاده کردند.»
یکی از اسناد ساواک رویداد یادشده را چنین گزارش می¬کند: 1- حدود ساعت 0900 روز 24 /7 /57 (2537 شاهنشاهی)، قریب 250 نفر دختر و پسر که به تدریج تعداد آنها بالغ بر1000 نفر گردیده، در اطراف غسالخانه گورستان بهشت زهرا اجتماع و سپس به طرف قطعه 17 گورستان مذکور به راهپیمائی پرداختهاند.
همزمان با راهپیمائی عناصر مذکور، حدود 1500 نفر از طبقات مختلف مردم در دو گروه مختلف در قطعه 17 گورستان بهشت زهرا اجتماع و گروه اول که تعداد آنها قریب به 1000 نفر بوده، ضمن پخش اعلامیههای مضره، شعارهائی به مضامین «اتحاد، مبارزه، پیروزی، حکومت اسلامی» و «تنها راه پیروزی جنگ مسلحانه است» دادهاند. برای افراد گروه دوم که مرکب از روحانیون و قشریون مذهبی بوده، چند تن از وعاظ اقدام به سخنرانی مذهبی نموده و در خلال اظهارات خود ضمن دادن «شعار پاینده باد خمینی» عنوان کردهاند: «آن دسته که شعار کمونیستی میدهند از ما نیستند، ما خواهان حکومت اسلامی هستیم.» در ساعت 1230 روز مذکور، تعداد اجتماع کنندگان به حدود 3000 نفر بالغ شده که اقدام به دادن شعارهائی علیه مقامات عالیه مملکتی و به طرفداری از روحالله خمینی نموده اند. ضمناً تعدادی از طلاب از مردم خواستهاند که ساعت 1500 روز 24 /7 /57، در مسجد اعظم تجریش اجتماع نمایند.
2- صبح روز 24 /7 /57، عده ای از قشریون مذهبی در گروههای 150 الی 200 نفری در خیابانهای امیریه، نواب، سزاوار، بوستان سعدی، شاهپور علیرضا، سپه و سی متری و همچنین میدان ژاله و اطراف میدان شهیاد تهران به تظاهرات و دادن شعارهائی به مضمون «زنده باد آزادی، زنده باد خمینی» داده اند که با دخالت مأمورین فرمانداری نظامی متفرق شدهاند.
3- صبح روز 24 /7 /57، سرنشینان یک دستگاه اتومبیل سواری که لباس سیاه به تن داشتهاند، اقدام به توزیع اعلامیههای مضره در خیابان ادیبالممالک تهران نمودهاند.
4- ساعت 1310 روز 24 /7 /57، حدود یک هزار نفر از تظاهرکنندگان در حوالی میدان ولیعهد تهران، در حال راهپیمائی به طرف خیابان کریمخان زند بودهاند.
ارزیابی خبر:
خبر صحت دارد.
اقدامات انجام شده:
مراتب به نخست وزیری اعلام شده است.
(صحیفه امام، جلد 13، صفحه 511 تا 513؛ اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، صفحه 430 و انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 13، صفحه 388، 474 و 475)
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 523