تاریخ سند: 6 شهریور 1345
موضوع : جلسه بحث و تفسیر هفتگی در مسجد جلیلی
متن سند:
شماره : 03221 /20 ه
ساعت 1930 روز جمعه 4 /6 /45 جلسه بحث و تفسیر هفتگی با حضور
افراد طبقات مختلف و عده ای از عناصر طرفدار نهضت آزادی در مسجد جلیلی
واقع در خیابان ایرانشهر تشکیل گردید.
افراد شناخته شده عبارتند از خلیل
شالچی ـ مصطفی صادقی1 ـ رضا تقدسی ـ حسن افتخار اردبیلی2 ـ احمد کرم
سلطانی ـ احمد فراهانی3 و محمدمهدی اندوهی.
پس از خاتمه نماز
جماعت افراد توسط محمدرضا مهدوی معروف به کنی به محوطه صحن مسجد
که صندلی گذاشته شده بود دعوت شدند.
سپس یکی از افراد شروع به تلاوت
آیاتی چند از قرآن مجید نمود که توسط شالچی ترجمه گردید.
در ساعت 2010
محمدرضا مهدوی روی منبر قرار گرفت و اظهار داشت قرار بود از این هفته
درباره نبوت بحث کنیم ولی چون نکاتی از توحید ناگفته مانده است لذا امروز هم
درباره توحید بحث می نمائیم.
ناطق سپس در مورد اینکه بعضی از مردم
تشکیلات زمان را طبیعت نام گذارده اند گفت هنوز مفهوم این طبیعت گفتن مردم
و این کلمه منحوس برای من روشن نشده و نمی دانم چرا آنان درباره خالق آن که
خداوند است حرفی نمی زنند.
آخر مگر می توان خالق هر چیز را طبیعت نام
نهاد؟
ناطق به تفصیل درباره این موضوع صحبت نمود و در ساعت 2100 به سخنان
خود پایان داد.
پس از خاتمه جلسه یکی از افراد که خود را دانش آموز دبیرستان
دارالفنون معرفی می نمود پس از مقدمه ای اظهار نمود چنانچه دوستان مایل
باشند می توانند هر سئوالی که داشته باشند مطرح نمایند و من تا جائی که
می توانم پاسخ خواهم داد.
و چون کسی سئوالی نکرد پشت میز خطابه رفت و
چنین گفت: تبلیغات مذهبی اسلام در کشور ما مدت ها است که رونق خود را از
دست داده و اگر جلساتی هم وجود داشته باشد به همان سبک و رویه قدیم
می باشد و روی همین اصل است که مردم پس از سال ها هنوز به اصول دین اسلام
نا آشنا و به خرافات و دین سازی مشغول هستند و گویندگان مذهبی ما نیز حاضر
به ارشاد نسل جوان نمی باشند و با برنامه های خرافاتی از قبیل شمع روشن کردن
ـ گریه کردن و اینکه هر کس زیاد عبادت کند به بهشت خواهد رفت مردم را
مشغول نموده اند.
در صورتی که دین و قرآن غیر از این می گوید و نمی دانم چرا
نمی خواهند دین و قرآن را به طور کلی به مردم بیاموزند و آنها را به دستورات و
قوانین آن آشنا سازند؟
این بحث مدت 20 دقیقه به طول انجامید و در خاتمه قرار شد افراد دانش آموزان
را با خود به این جلسه بیاورند و کاملاً آنها را در بحث و پرسش وارد نمایند تا به
جلسه رونق بیشتری داده و از بیانات دانش آموز مذکور هم بیشتر استفاده شود.
توضیحات سند:
1ـ سید مصطفی صادقی فرزند
سیدحسین در سال 1320 ش در
تهران بدنیا آمد.
تحصیلات
ابتدایی را در دبستان خیام
گذراند.
پس از آن به دلیل فقدان
پدر به کار پرداخت.
مدتی در
سمت تحصیل داری کارخانه
ایلفو (کارخانه چدن ریزی)
اشتغال داشت مدتی نیز در
شرکت سهامی تولید و صادرات
بنادر و سپس در بانک رفاه به
کار مشغول شد.
شرکت فعال وی
در جلسات سخنرانی آیت الله
طالقانی در مسجد هدایت تهران
و جلسات تفسیر آیت الله مهدوی
کنی در مسجد جلیلی تهران
حساسیت ساواک را برانگیخت.
به همین جهت چندین بار توسط
ساواک تهران احضار و مورد
بازجویی قرار گرفت.
2ـ حسن افتخار اردبیلی فرزند
احد به سال 1321 در شهرستان
اردبیل دیده به جهان گشود.
پس
از تحصیلات دبیرستانی در سال
1340 به عنوان دانشجوی
پزشکی به دانشکده پزشکی
دانشگاه تهران راه یافت.
در
همین دوران دانشجویی بود که
به سوی فعالیتهای سیاسی
گرائید و به جمع طرفداران جبهه
ملی و نهضت آزادی پیوست.
چون فردی پای بند به آداب و
شئون شرع بود، می کوشید در
اکثر جلسات مسجدهای جلیلی و
هدایت شرکت کند.
در همان
جلسات با احمد رضایی آشنا
می شود و به هواداران سازمان
مجاهدین [منافقین] می پیوندد.
افتخار اردبیلی در تاریخ
29 /12 /51 «طبق قرار تأمین
صادره از سوی بازپرسی شعبه
12 دادستانی ارتش بازداشت و
نظر به انجام تحقیقات و رفع بیم
تبانی از ناحیه وی با قرار
تبدیل مورخ 4 /4 /52 صادره
از همان بازپرسی آزاد گردیده
است.
» مدتی بعد به دلیل آغاز
مجدد فعالیتهای خود و
سخنرانی در روستاها علیه شاه و
انقلاب سفید و به نفع امام
خمینی (ره) و مصدق دستگیر و
بازجویی می شود.
افتخار
اردبیلی در سال 47
فارغ التحصیل و در سال 1350
با استخدام وی در وزارت
بهداری و انستیتو تحقیقاتی
بهداشتی دانشگاه تهران
موافقت می شود.
برخی از
اعضای سازمان مجاهدین
[منافقین ]همچون ناصر صادق
و سعید محسن در
تک نگاریهای خود درخصوص
حسن افتخار اردبیلی، او را
عضو سازمان نمی دانند و خود
نیز در بازجویی هایش این سخن
را تأیید و تأکید کرده است.
مع الوصف ساواک در تاریخ
22 /5 /52 پرونده ای برای
برای وی تشکیل می دهد که پس
از محاکمه در دادگاه به هجده ماه
زندان محکوم ولی در تاریخ
30 /9 /53 آزاد می شود.
3ـ احمد فراهانی فرزند حسن
در سال 1318 و در شهرستان
خوانسار متولد شده، تا مقطع
دیپلم درس خوانده و به عنوان
کارمند آموزش و پرورش
استخدام گردیده است.
فراهانی
از نظر ساواک یکی از
طرفداران پروپاقرص آیت الله
سیدمحمود طالقانی بوده و ردّ
حضور فعالانه وی در
مسجدهای جلیلی و هدایت به
خوبی در پرونده انفرادی او در
ساواک مشهود است.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 40