تاریخ سند: 14 آبان 1357
وزارت کشور
متن سند:
از: وزارت کشور تاریخ: 14 /8 /1357
به: نخست وزیری شماره: 10669
طبق اعلام استانداری مازندران بعدازظهر روز جمعه ساعت 14:30 آقای همایون فال دادستان بابل به این جانب تلفنی اطلاع داد که چهارشنبه شب (10 /8 /1357) دو نفر جوان که در یک کیلومتری کوی پاسبانان که مشغول گشت بوده و کشیک میدادهاند یکی از آنها بنام ابوالقاسم نصیرائی1 مورد سوءقصد قرار گرفته و کشته شده طبق اظهارات چند نفر از اهالی بابل ضارب پاسبان شهربانی بوده که در نتیجه برخورد طرفین این اتفاق افتاده و برای کفن و دفن جوان مزبور از طرف اهالی بابل تا گورستان مراسم تشییع جنازه برگزار که با تظاهرات وشعارهائی توأم بوده و نتیجتاً برخوردی بین عدّهای بابلی با تشییعکنندگان اتفاق افتاده است. از تظاهرکنندگان صمد صالحی2 کشته و چهار نفر به نامهای جعفرشیرافکن،3رضا احمد علیزاده، عباسعلی صالح طبری،4 علی علینژاد زخمی و در بیمارستان بستری میباشند با وقوع این حادثه قریب 5،000 نفر از اهالی مقابل شهربانی اجتماع و خواستار مجازات مسبّبین شدند که منجر به برکناری رئیس شهربانی بابل گردید. پس از وصول این خبر به آقای اویسی فرماندار ساری مأموریت داده شد که به بابل عزیمت و شخصاً به منزل دادستان مراجعه و از جریان امر جویا شد، در موقع ورود فرماندار ساری به منزل دادستان بابل آقای دکتر طبریپور،5 دکتر [عبدالحمید] عالمیان، دکتر شریفپور از جامعه پزشکان، آقای محسنی افشار، آقای مجیدی، آقای اسماعیلزاده از بازرگانان حجتالاسلام آقای محمدجواد محامدی،6 و[عبدالحسین] بابائی، محمدی و [محمدباقر] نقوی از جامعه روحانیت و علما در منزل دادستان بابل اجتماع کرده بودند که بعد از مذاکرات لازم مجدداً دادستان تلفنی به این جانب اطلاع داده که آقایان علما و روحانیون و سایر آقایان دیگر که در منزل ایشان هستند برای تظلم قصد عزیمت به استانداری را دارند. اینجانب ضمن استقبال آمدن آقایان فوقالذکر ساعت 7 بعدازظهر روز جمعه 12 /8 /1357 آقای دادستان به اتفاق روحانیون به ساری عزیمت و در منزل اینجانب ضمن ملاقات و پذیرائی چون احساس کردم اوضاع خیلی حساس میباشد به اتفاق رئیس کل دادگستری مازندران و عده حاضر در منزل اینجانب به بابل عزیمت و به منزل شیخ باقر نقوی در امیرکلا وارد و ضمن تشکیل جلسه که تا ساعت 10 شب ادامه داشت اظهارات آقایان منطبق با اظهارات دادستان بابل بود که قبلاً به اینجانب تلفنی اطلاع داده بودند. با اطلاع از این موضوع ضمن دلجوئی از وقایع اخیر و بعد مذاکره با آقایان علما و روحانیون دوباره به شهربانی بابل مراجعه و با سرهنگ سیفی رئیس شهربانی جدید مذاکره و خواسته شد که در تشییع جنازه امروز که برای صمد صالحی برگزار میشود دخالت نکند که موجب تسلی خاطر غمدیدگان بابل باشد و در تأمین آرامش بابل اثر فوقالعادهای داشته است. بعد از مراجعت به ساری جلسهای خصوصی با حضور رئیس ساواک، شهربانی و فرمانده ژاندارمری تشکیل و وقایع اخیر به اطلاع آنها رسید. ضمناً ساعت 4 بعدازظهر روز 13 /8 /131357 در مجلس ختم جوانان مقتول بابل شرکت خواهم کرد و با آقای حاج سیدمحامدی که قرار است وعظ کند مذاکره کردم که به جز قرائت قرآن و دعوت مردم به آرامش موضوع دیگری مطرح نکنند در خاتمه آقایان حاضر در جلسه از چند نفر پاسبان شهربانی شکایت داشتند که [ توسط] آقای رئیس شهربانی استان تصمیم لازم اتخاذ خواهد شد. همچنین از آقای تقیزاده رئیس ساواک بابل شاکی بودند و معتقدند ماندنش در بابل صلاح نبود و تقاضای تعویض نامبرده را دارند که با تیمسار رخشا در اینباره مشغول مذاکره هستیم آرامش در بابل برقرار است و تیمی به محل اعزام شده که دقیقاً رسیدگی نماید. نتیجه متعاقباً بعرض خواهد رسید. ارتشبد قرهباغی وزیر کشور
گوینده: محسنی گیرنده: قاسمی ساعت 16 روز 14 /8 /1357
توضیحات سند:
1. شهید ابوالقاسم نصیرائی در محیطی که فقر و محرومیت در آن حاکم بود به دنیا آمد. تحت تعلیم و تربیت در مراسم مذهبی و روضهخوانی شرکت میجست. پس از ترک تحصیل، به منظور کمک به امرار معاش خانواده، به کارگری روی آورد. فردی قوی بنیه، مهربان و کریم بود. از باقی مانده دستمزدش برای کمک به مستضعفان و محرومان بهره میگرفت. در نوزده سالگی به خدمت وظیفه اعزام شد و در گارد شاهنشاهی شروع به خدمت نمود. درحین خدمت به بیماری سختی مبتلا شد و به همین دلیل از خدمت ترخیص گردید. زمانی که مردم مسلمان شهرستان بابل، مبارزات بیامان خود را جهت متلاشی نمودن حکومت جبّار پهلوی آغاز کرده بودند، او نیز چون همشهریانش در مراسم سیاسی ـ مذهبی و تظاهرات ضدشاهی حضور مییافت و به همراه آنان به فعالیتهایی چون توزیع تصاویر نوارها و اعلامیههای حضرت امام مبادرت مینمود. جهت امرارمعاش مجدداً به کارگری روی آورد. هنگامیکه او را نصیحت میکردند که برای حفظ جانش از فعالیتهای سیاسی دست بردارد، آزرده خاطر میشد و میگفت: «میخواهم تیر بخورم و جان خود را فدای اسلام کنم.» سرانجام در تاریخ 10 /8 /1357 شب جمعه، بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. نوار سینهزنی در سوگ حضرت امام حسین با صدای خود شهید به یادگار مانده است. فرازی از وصیت شهید: « هنگامیکه میخواهید مرا به خاک بسپارید، راهپیمایی کنید. در جلوی راهپیمایی، مادرم باشد. سینهزنان بر سر قبرم بیایید.» برگرفته از آرشیو بنیاد شهید استان مازندران.
2. شهید سیدصمد صالحی گودرزی در سال 1340ﻫ ش در شهرستان بابل زاده شد. از آنجا که پدر و مادر شهید تمامیکوشش خود را به کار میبستند تا فرزندانشان را بر اساس آموزههای اسلام ناب محمدی تربیت نمایند به منظور شکلدهی شخصیتی اش، قبل از فرا رسیدن به سن تحصیلات رسمیاو را به مکتب خانه فرستادند. همراه پدر در نماز جماعت مسجد محل، حضور مییافت و به شرکت در مراسم عزاداری ائمه ی اطهار و استماع ذکر مصائب شهدای کربلا خالصانه عشق میورزید. تیز هوش بود و در تمامیمقاطع تحصیلی از شاگردان ممتاز محل تحصیل خود محسوب میگردید. در حالی که دوازده بهار از عمرش میگذشت، به جلسات تشکلهای سیاسی ـ مذهبی راه یافت. به همین جهت، بر آگاهیهای سیاسیاش هر روز بیش از پیش افزوده میشد. در ایام فراغت از تحصیل به مطالعهی کتابهای مختلف میپرداخت و از مطالب آن جهت آگاهی دیگران و همچنین اعضای شرکت کننده در جلسات بهره میجست. از آنجا که آراسته به ویژگیهای انسانی بود، همیشه با اقبال عمومی مواجه میگشت و مهربانی، وفاداری، خضوع در برابر کوچکترها و انسان دوستی اش ورد زبان همگان بود. در آن ایامیکه تظاهرات ملّت مسلمان ایران و از جمله مردم بابل اوج میگرفت سیدصمد، در سال سوم رشته ی ریاضی فیزیک تحصیل میکرد. در راهپیماییها، مشارکتی فعالانه داشت و علاوه بر آن از نظرات و تدابیرش جهت نظم و ساماندهی تحرکات ضد رژیم استفاده میگردید. شهید صالحی علاوه بر شرکت در تظاهرات شهرش، در مراسم و راهپیماییهای بابلسر و امیرکلا هم توفیق حضور داشت. سرانجام درتاریخ 12 /8 /1357 هنگام مراسم تشییع جنازه شهید دلاور ابوالقاسم نصیرایی، در آرامگاه گلهمحله مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در همان محل به شهادت رسید. برگرفته از آرشیو بنیاد شهید استان مازندران
3. محمدجعفر شیرافکن، فرزند مصطفی در سال 1335ﻫ ش در بابل به دنیا آمد. در 2 /11 /61 جذب بانک صادرات مازندران شد و مشاغلی از قبیل کارمند دایره خدمات، کمککارشناس بررسی طرحها و کارشناس اقتصادی در اداره طرحهای این بانک داشت. از نظر سیاسی طرفدار نظام، مدافع ولایت فقیه، جانباز 25 درصد، برادر شهید و دارای مدرک لیسانس میباشد.
4. اصل: نظری. عباسعلی صالح طبری، فرزند غلامحسین در سال 1331ﻫ ش در محله شاهکلای سابق بابل به دنیا آمد. قبل از انقلاب در تاریخ 12 /8 /1357 در تشییع جنازه شهید صالحی در منطقه گلشن بابل از ناحیه پای راست توسط سربازان رژیم پهلوی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد که پس از 4 روز بستری در بیمارستان شهید یحیینژاد فعلی بابل ترخیص شد. بنا به اظهار خود وی یک بار در سینما در اعتراض به عکس شاه از جای خود بلند نشدم که منجر به دستگیری و زندانی شدنم شد. وی بعد از انقلاب کارمند اداره برق بابل و امیرکلا بود.
5. اصل: تیریپور
6. اصل: مهابادی
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 09 صفحه 55