تاریخ سند: 22 اسفند 1343
موضوع : جلسه منزل سناتور دکتر متین دفتری
متن سند:
شماره : 1862 /322
پیش از ظهر روز جمعه 21 /12 /43 جلسه هفتگی منزل سناتور دکتر متین
دفتری1 با شرکت عده ای از جمله دکتر جزایری (مدیر کل اداره تمرکز حسابهای
وزارت دارائی) ـ دکتر محمد فقیهی اصفهانی ـ اکبرزاده (مدیر روزنامه نهضت
آزادی که فعلاً منتشر نمی شود) سه نفر از کارمندان وزارت دارایی و یکی از
اعضاء وزارت دادگستری تشکیل گردید.
ابتدا دکتر جزایری در مورد وضع مشاغل صحبت نموده و از وزیر دارایی و معاون
آن انتقاد نمود.
سپس یکی از حضار اظهار کرد کنفرانسی[که] دکتر متین دفتری
در انجمن ایران و فرانسه دادند بسیار مورد توجه فرانسویها قرار گرفت.
دکتر
متین دفتری نیز رئوس مطالب سخنرانی خود را مجددا بازگو نموده و اضافه کرد
که خلاصه آن در روزنامه ژورنال تهران چاپ شده ولی ممکن است خود من
جریان آن را استنسیل نمایم.
یکی از حضار اظهار نمود کمتر کسی قادر است این مطالب را بگوید.
دکتر متین
دفتری اظهار داشت اگر دقت کنیم خواهیم دید که کلیه مخارج جنگها و
تسلیحات را دول کوچک می پردازند یعنی هزینه جنگ روی دوش ملتها است و
اکنون شکل استعمار صورت دیگری به خود گرفته و استعمار کشورها به صورت
استعمار اقتصادی است و می توان گفت بنا به گفته کاسترو2 (دانشمند برزیلی)3
تمام کشورهای آسیا ـ آفریقا ـ آمریکای جنوبی مستعمره اقتصادی هستند.
دکتر جزایری ضمن صحبت از دستگاههای اداری اظهار داشت روزی سپهبد
عزیزی4 زمانی که عهده دار ریاست ژاندارمری کل کشور بود و من رئیس
حسابداری آنها بودم به من فشار می آورد ترتیبی داده شود تا وزارت دارایی
بودجه ما را زیاد کند بودجه ژاندارمری در آن سال در حدود 230 میلیون تومان
بود و من در جواب گفتم در سال 1316 در زمان اعلیحضرت فقید بودجه کل
کشور 160 میلیون تومان بود و آن همه کارهای مهم انجام شده به طور کلی
بودجه حیف و میل می شود.
مثلاً مؤسسه دخانیات می خواست یک برنامه
پنجساله برای مزارع نمونه اجرا نماید که بودجه آن یک میلیون تومان بود ولی
سازمان برنامه قبول نکرد دکتر خطیبی مدیر کل دخانیات می گفت من با یک
میلیون تومان خواستم طرح را اجراء کنم قبول نکردند اکنون سازمان برنامه
طرحی تهیه کرده با بودجه 5 میلیون تومان و آورده اند پیش من امضاء کنم و من
هم امضاء نکردم.
دکتر متین دفتری اظهار داشت چند روز قبل در منزل به من
اطلاع دادند که زنی می خواهد با شما تلفنی صحبت کند وقتی تماس حاصل شد
گفت من زنی هستم در محله عربها زندگی می کنم محله ما را یکپارچه کثافت
گرفته اما دولت رفته در کن خانه می سازد باید این وزیر مسکن را دار بزنند.
در
مجلس به دکتر نهاوندی گفتم زنی شما را محکوم به اعدام نموده بعد از شرح
جریان دکتر نهاوندی اظهار داشت این ساختمان زمان من نشده است.
یکی از حضار اظهار داشت خانه های کن را اول با شرایط 7 هزار تومان پیش
قسط به کارمندان می دادند چون از طرف کارمندان استقبالی نشده به سه هزار
تومان تقلیل یافت و اکنون به دروغ روی بعضی از شیشه منازل نوشته اند فروخته
شده است.
راجع به لایحه استخدام صحبت شد دکتر متین دفتری اظهار داشت سخنرانی من
متممی دارد داده ام چاپ نمایند که به دوستان بدهم سناتور تهرانی نیز پیشنهاد
کرد که این قانون را اگر کارمندان مایلند قبول نمایند نظر ایشان را من تأیید کردم
ولی به طور کلی گفتم که این قانون شامل کارمندان فعلی نباشد.
دکتر متین دفتری
درباره مسافرت خود به عربستان و کویت و مشاهدات صحبت نمود همچنین
اظهار نمود جمعه آینده در تهران خواهم بود ولی ایام تعطیلات نوروز را به شمال
خواهم رفت.
بررسی گردید
نسخه هایی به بخشهای 323 و 325 و کمیته وزارتخانه ها ارسال گردید از نظر این کمیته فعلاً
اقدامی ندارد این اطلاعیه در پرونده نهاوندی بایگانی شود.
احمدی.
رئیس بخش 322 رشیدی 29 /12
توضیحات سند:
1ـ احمد متین دفتری فرزند
متین الدوله در بهمن ماه 1275
ش در تهران متولد شد.
بعد از
انجام تحصیلات ابتدائی وارد
مدرسه جدیدالتأسیس آلمانی
شد که به خرج دولتین ایران و
آلمان اداره می شد.
سپس وارد
مدرسه علوم سیاسی و از آنجا
فارغ التحصیل شد.
در سال
1294 به استخدام وزارت
خارجه درآمد و ضمن کار در
وزارت خارجه وارد مدرسه
عالی حقوق شد و در سال
1300 فارغ التحصیل گردید.
زمانی که داور وزیر عدلیه شد،
متین دفتری را به وزارت عدلیه
برد و او کار ترجمه قوانین
کشورهای اروپائی را انجام داد
و به پاداش این خدمت جهت
انجام مأموریتی از طرف دولت
به دفتر جامعه ملل در ژنو رفت و
ضمن خدمت دکترای خود را
اخذ کرد.
در سال 1310 به
عنوان معاونت وزارت عدلیه
معرفی شد.
در همین زمان
تیمورتاش وزیر دربار مغضوب
رضاشاه شد و متین دفتری او را
محاکمه کرد و رضایت رضاشاه
را جلب کرد.
در مهر ماه 1315
در کابینه محمود جم به وزارت
دادگستری رسید و قریب سه
سال تا احراز مقام
نخست وزیری این سمت را به
عهده داشت.
در 13 آبان 1318
با حکم رضاشاه احمد متین
دفتری به نخست وزیری
می رسد که همزمان بود با اوج
قدرت نازیها در آلمان، به
دستور رضاشاه در ایران یک
کابینه جوان روی کار آمد و
وظیفه این دولت نزدیک شدن
به آلمان بود و عملاً نیز روابط
تجاری صنعتی بین ایران و
آلمان توسعه یافت و تعداد
زیادی از مهندسین و
متخصصین آلمانی در زمان
جنگ دوم به ایران آمدند.
انگلیسیها این وضعیت را کاملاً
زیرنظر داشتند.
دوران
نخست وزیری او بیش از 8 ماه
به طول نینجامید و در اوایل تیر
ماه 1319 ناگهان مغضوب و از
کار برکنار شد که علت این
برکناری طراحی یک کودتا با
همکاری آلمانیها و حمایت دکتر
مصدق (پدر زن و عمویش)
بوده است.
رضاشاه متوجه این مسائل
می شود و در شب چهارم تیر ماه
1319 متین دفتری را احضار و
او را عزل و دستور بازداشت او
را صادر می کند.
آنگاه پس از
15 روز به بیرجند تبعید گردید و
سپس به منزل خود انتقال یافت و
تحت نظر قرار گرفت و فقط به
تدریس در دانشگاه مشغول
بود.
بعد از شهریور 1320 متین
دفتری از طرف متفقین بازداشت
شد و قریب دو سال ابتدا در
اردوگاه نظامی انگلیسی ها در
اراک و سپس در زندان روسها
در رشت محبوس بود بعد از
رهائی از زندان و تخلیه ایران
از نیروهای متفقین به نمایندگی
مجلس پانزدهم انتخاب شد.
در
انتخابات اولین دوره سنا،
سناتور انتصابی بود.
احمد
متین دفتری که از اعضای شبکه
فراماسونری جهانی بود، در
سال 1343 در تشکیل جمعیت
طرفدار حکومت متحده جهانی،
به جعفر شریف امامی پیوست و
عضو کمیسیون مرکزی آن شد.
او در سال 1350 ش در سن 75
سالگی درگذشت.
2ـ فیدل کاسترو در مورخه
1926 میلادی در استان
شرقی مایاری چشم به جهان
گشود.
پدر او به کشت نیشکر و
پرورش گاو اشتغال داشت.
کاسترو از هاوانا در رشته حقوق
فارغ التحصیل شد و شروع به
حمایت از منافع فقرا کرد.
در
1953 وارد تشکیلاتی انقلابی به
نام «جنبش 26 ژوئیه» شد.
جنبشی که علیه دیکتاتور
فولگنچیو باتیستا فعالیت می کرد.
کاسترو در همین ایام دستگیر و به
15 سال حبس محکوم شد.
اما در
1955 از زندان آزاد شد و در
مکزیک اقدام به آموزش ارتش
شورشی کرد.
در 1956 مجددا با
انگیزه براندازی حکومت وارد
کوبا شد.
این اقدام به کودتا،
شکست خورد و تنها 12 نفر از
جمله چه گوارا موفق شدند به
سمت کوهها فرار کنند.
در این
زمان بود که کاسترو آغاز به
سازماندهی نیروهای خود کرد و با
حمایت کشاورزان برای انقلاب
آماده شد.
در 1959 باتیستا
مجبور به فرار از کشور شد و
کاسترو، هاوانا را فتح کرد و به
مقام نخست وزیری رسید.
هنگامی که قدرت را به دست
گرفت، در سطح گسترده ای شروع
به تغییر ساختار اقتصادی،
اجتماعی و تسویه حساب با
دشمنان قدیمی خود کرد.
کاسترو
حملات جدی خود را متوجه
ایالات متحده آمریکا کرد.
هر
چقدر روابط او با ایالات متحده
تیره تر می شد، از آن سو با
شوروی و دیگر کشورهای
کمونیستی ارتباطات دوستانه
برقرار می کرد.
در 1961 آمریکا
روابط سیاسی خود را با کوبا قطع
کرد.
کاسترو خود را یک
مارکسیست لنینیست نامید و
حکومت کشور را سوسیالیستی
اعلام کرد.
در 1961 تبعیدیان
و ضدانقلابیون کوبایی که در
آمریکا آموزش دیده بودند به
این کشور حمله کردند که با
شکست مواجه شدند.
یک سال
بعد موشکهای دوربرد شوروی
(سابق) در خاک کوبا کشف شد.
کاسترو در دهه 70 و 80 انقلاب
مارکسیستی خود را متوجه
کشورهای آفریقایی خصوصا
آنگولا و اتیوپی نمود.
وی
همچنین سعی کرد تا با دیگر
کشورهای آمریکای جنوبی که
نگران سرایت انقلاب کوبا به
کشورهایشان بودند، روابط
دوستانه تری برقرار کند.
3ـ دانشمند برزیلی : به نظر
می رسد منبع گزارش دهنده،
گمان کرده است که کاسترو
برزیلی است، حال اینکه طبق
شرح حال مذکور این مطلب
صحت ندارد.
4ـ سپهبد صادق امیرعزیزی پس
از گذراندن تحصیلات وارد
خدمت ارتش شد مراحل ترقی را
به تدریج طی کرد و به مقام
فرماندهی ژاندارمری کل کشور
رسید.
عزیزی در اول مهر ماه
1326 که فرماندهی لشکر فارس
را داشت به درجه سرلشکری
ارتقاء یافت.
عزیزی در دولت شریف امامی از
9 شهریور 1339 تا 15
اردیبهشت 1340 به عنوان وزیر
کشور تعیین شد و در این سمت
خدمت کرد.
در دولت امینی نیز تا
سال 1341 به عنوان وزیر
منصوب شد و در دولت علم تا
تاریخ 18 اسفند 42 باز هم به
عنوان وزیر کشور انتخاب شد.
سپهبد عزیزی بعدا جای خود را
در وزارت به مهدی پیراسته داد
سپهبد امیرعزیزی در 29
اردیبهشت 1342 به عنوان
استاندار خراسان انتخاب شد و
بعد نیابت التولیه آستان قدس
رضوی را نیز عهده دار شد و در
این سمت تا مهرماه 1344 باقی
بود.
در سوم تیرماه 1344 جلسه ای به
نام کمیته همکاری بین المللی در
استان خراسان با حضور سپهبد
عزیزی ایجاد شد که در این جلسه
عزیزی به سمت ریاست کمیته
انتخاب شد و این جریان در
راستای اصلاحات ارضی بود.
سپهبد امیرعزیزی در نیمه
نخست 1357 مجددا استاندار
خراسان شد و در 14 دی ماه هم
استعفا داد و به تهران عزیمت کرد
و بعدها در دولت ازهاری در دی
ماه 57 به عنوان وزیر کشور
انتخاب شد.
منبع:
کتاب
هوشنگ نهاوندی به روایت اسناد ساواک صفحه 28