تاریخ سند: 10 فروردین 1346
موضوع : سید عبدالرضا حجازی
متن سند:
شماره : 1422 /20 ه 2
نامبرده بالا در ساعت 1030 روز 5 /1 /47 در مسجد مقدس واقع در
خیابان خیام جنب سیدنصرالدین1 کوچه تخت پل در مجلس ترحیم
سیدمحی الدین طالقانی2 منبر رفت و ضمن صحبت مطالب زیر را بیان نمود.
1ـ اسلام با داشتن سه دشمن قوی تاکنون پابرجا مانده است و پیش می رود.
دشمن اول اسلام مسیحیان هستند و در این مورد جنگهای صلیبی3 را مثال
آورد.
دشمن دوم زمامداران اسلامی هستند که از امویان و عباسیان تا زمامداران
کنونی اسلام غیر از علی ابن ابیطالب و حسن ابن علی و عمرابن عبدالعزیز به جز
ضرر و زیان برای اسلام کاری نکرده اند و دشمن سوم یهودیان هستند.
2ـ مطلب دوم درباره روحانیون بوده وی اظهار داشت مخارج زندگی یک
روحانی در تمام عمر به اندازه مسافرت یک شخص به خارج از کشور و قمار
کرده اوست.
3ـ آیت الله مجاهد بزرگوار سیدمحمود طالقانی نه تنها در ایران مورد احترام همه
هستند بلکه در تمام کشورهای اسلامی محبوبیت دارند و در این سفر در حجاز
علماء بزرگ کشورهای اسلامی از من حال ایشان را پرسیدند و علاقه به زیارت
ایشان داشتند.
نظریه منبع : سیدمحمود طالقانی مقام علمی ندارد که بتوان به
وی آیت الله یا کمتر از آن گفت فقط طرفداران مصدق بعد از آیت الله کاشانی4 که
با آنها مخالفت کرد وی را پروبال دادند و باید جلو یاوه سرایی افرادی را که از
مشارالیه تعریف و تمجید می نمایند گرفت.
توضیحات سند:
1ـ امامزاده سیّدنصرالدین
(ناصرالدین)، واقع در تهران
است.
این بقعه مطهر، در ضلع
غربی خیابان خیام، بین خیابان
امام خمینی و محله محمّدیه
واقع است و بنای آن، قدیمی
است.
در کتیبه ای که روی قطعه
بلندی از چوب، به خط ثلث، به
طور برجسته نوشته و در بالای
پنجره آهنین، در پشت ضلع
شمالی ضریح نصب شده است،
چنین آمده : «وقف کرد این
پنجره را بر مزار کثیرالانوار،
امامزاده واجب التعظیم،
امامزاده سیّدناصرالدین،
بن الامام الهمام زین العابدین ـ
علیه السلام.
توفیق آثاری
حاجی الحرمین میرزا تقی ...
مغفرت پناه، شکراله تهرانی.
به
عمل استاد قطب الدین بن یوسف
طرشتحافی، سنۀ ثلث و تسعین و
تسعمائۀ.
کتبه یادگار بن
الکربلائی حیدر .
.
عفی اللّه تعالی
عنها، بمنه و کرمه.
»
در این کتیبه، امامزاده
سیّدنصرالدین یا
سیّدناصرالدین، فرزند امام
زین العابدین (ع) معرفی شده
است و پیداست که باید وسائطی
از آن، حذف شده باشد.
سیّدعبدالحجۀ بلاغمی در
تاریخ تهران، نصب امامزاده را
به نقل از بدایع الانساب، چنین
ذکر کرده : «ناصر، فرزند
عبدالمطلب بن مرتضی بن
حسین بن پادشاه بن عبیداللّه بن
محمّدبن حسن بن حسین «اصغر
بن امام زین العابدین (ع) ...
»
(تاریخ تهران 1 /13 ؛
دائره المعارف تشیع، ج 2، ص
442، جلد سوم، ص 2)
2ـ آیت الله سیّدمحی الدین
طالقانی، فرزند مرحوم
سیّدکاظم طالقانی، از علمای
معاصر تهران بود و در طالقان
متولّد شد.
پس از کسب علوم
اسلامی، از سوی مرحوم آیت الله
حاج شیخ عبدالکریم حائری
یزدی، به عنوان امام جماعت
مسجد قنات آباد تهران، تعیین
گردید.
ایشان، در سال 1369،
در تهران درگذشت.
آیت الله سیّدمحی الدین، شوهر
خواهر آیت الله سیّدمحمود
طالقانی بود.
(روزی مردی برخاست، تهران،
حوزه هنری، 196)
3ـ آیت الله سیّدابوالقاسم
کاشانی، فرزند آیت الله
سیّدمصطفی، در سال 1303 ه .
ق.
، در خانواده ای مذهبی و اهل
علم، در تهران پا به عرصه وجود
نهاد.
وی، تحصیلات ابتدائی را
در تهران به پایان رساند و در
شانزده سالگی، همراه پدرش
برای ادامه تحصیل، به عراق
عزیمت کرد.
وی، در نجف
اشرف، از محضر پدرش، آیت الله
حاج میرزا حسن خلیل تهرانی و
آیت الله آخوند ملاکاظم خراسانی
تلمذ نموده و در 25 سالگی، به
درجه اجتهاد نایل شده است.
مبارزات ضداستمعاری آیت الله
کاشانی، با شروع جنگ جهانی
اوّل آغاز شد.
در جنگ جهانی
اوّل، انگلستان، به بهانه جلوگیری
از نفوذ آلمان به عراق و با حمله
به آن کشور، بصره و اطراف آن را
به تصرف خود درآورد.
آیت الله،
در سالهای جنگ جهانی اوّل و
پس از آن، از رهبران نهضتهای
ضد انگلیسی در عراق محسوب
می شد و از چهره های فعال قیام
اسلامی و شیعیان عراق، علیه
انگلستان بود.
ایشان، در سی ام
بهمن 1299 ـ به دلیل آنکه در
عراق، تحت تعقیب قوای انگلیس
بود ـ مخفیانه و با لباس مبدل،
وارد ایران شد و به مدّت چهارده
ماه در تهران، به طور مخفی
زندگی نمود.
ولی سرانجام
مأموران رضاخان، وی را در
خرداد 1323، در باغی واقع در
امامزاده قاسم شمیران، دستگیر و
به پایگاه ارتش انگلستان در
اراک، تبعید کردند.
او، پس از پایان جنگ و در پی
اعتراض شدید مردم، در پائیز
1324، آزادی خود را به دست
آورد و وارد قم شد.
وی، دیگر
بار به دستور نخست وزیر وقت
(قوام السلطنه)، به مدّت یک سال
به قزوین تبعید شد.
همچنین آیت الله کاشانی، با
دولتهای هژیر و ساعد، مخالف
بود و آنها را نوکر دربار
می نامید.
مشارالیه، چندی بعد به
مدّت شانزده ماه، به لبنان تبعید
گردید.
وی ـ که در هر وضعیت،
ارتباط محکمی با مردم داشت ـ
در انتخابات دوره شانزدهم
مجلس شورای ملّی، به نمایندگی
مردم انتخاب گردید و با استقبال
مردم وارد کشور شد.
با راه یافتن
گروهی از نمایندگان واقعی مردم
به مجلس، موضوع ملّی شدن
نفت، در سراسر ایران مطرح شد و
سرانجام در بیست و نهم اسفند
1329، قانون ملّی شدن صنعت
نفت، مورد تصویب نهائی مجلس
شورای ملّی قرار گرفت.
در زمان
حکومت دکتر مصدّق، آیت الله
کاشانی، ضمن حمایت از مصدّق،
رهبری مبارزات ملت را برعهده
گرفت و چون انگلیسیها، دولت
مصدّق را به مداخله نظامی
تهدید کردند، آیت الله کاشانی،
مسئله جهاد را پیش کشید و از
ملل مسلمان خواست که در
صورت بروز چنین مسئله ای،
مسلمانان ایران را یاری دهند؛
ولی در پی بروز اختلاف بین دکتر
مصدّق و آیت الله کاشانی پس از
قیام سی ام تیر، سرانجام در 28
مرداد 1332، کودتای آمریکائی
علیه دولت مصدّق، به وقوع
پیوست.
از آن پس کاشانی، با
محکوم کردن تجدید ارتباط
ایران با انگلیس، مبارزاتش را از
سر گرفت و با صدور اعلامیه ای،
قرارداد نفت با کنسرسیوم را
بی اعتبار خواند و دولت زاهدی
را، دست نشانده بیگانه شمرد.
در
مقابل اقدامات حق طلبانه آیت الله
کاشانی، دولت وابسته، مشارالیه
را دستگیر و محاکمه و به اعدام
محکوم نمود.
اما اعتراضات
یکپارچه روحانیت بویژه آیت الله
بروجردی، باعث شد که اعدام
وی منتفی شود.
سرانجام آیت الله
کاشانی ـ در حالی که از شکست
نهضت و گرفتاریهای مردم به
دست خودفروختگان، رنج می برد
ـ در 23 اسفند سال 1340،
وفات یافت.
آیت الله کاشانی
چندین سال اداره بزرگترین
حوزه علمیه را در تهران بر عهده
داشت.
(مشاهیر سیاسی قرن بیستم) و
(آیت الله سیّدابوالقاسم کاشانی به
روایت اسناد ساواک، تهران،
مرکز بررسیهای اسناد تاریخی، 3
جلد، احمد ساجدی، ص 237)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 215