صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

چون در نامه قبلی امکان نبود لذا مطالب مانده را در این نامه برایت نوشته ام که با دقت بخوانی تو در مصاحبه هایت و نامه اول که به روزنامه درباری کیهان نوشته ای چرا این قدر به دنبال ادبیات رفته ای که من و یا هرکس دیگر باید گفته های تو را یعنی هر جمله را ده مرتبه بخواند و تازه چیزی دستگیرش نمی شود.
شاید دیوانه شده ای مثلاً این کلمه (بل) یعنی چه و یا مثلاً کلمه (در یک سیب می زیید) چه معنی می دهد شاید در این 5 سال زندانی عقل و مشاعر خود را از دست داده ای و یا گفته ای (سیا به مخالفین شاه جلاد آریا کین کمک می کند) و گفته ای (خونریزی سرنوشت محترم نیست) اما برای جلاد محترم است چون او شاه است و تو تغییر رویه داده ای چه کار داری به مردم و اصرار داری که آنها هم مثل خودت شاه پرست و آمریکایی صفت بشوند.
تو چه کار داری به جمشید انور و محسن رضوانی.
همه که مثل تو نیستند که پیشرفتهای ایران را از پشت شیشه ماشین نگاه بکنند.
و تو گفته ای رژیم عراق احتمالاً وابسته به یکی از کشورهای استعماری است یعنی خواستی حرف ارباب تاجدارت و روزنامه های درباری بزنی که می گویند عراق نوکر انگلستان است.
اگر عراق تحت تسلط انگلیس بود مثل ارباب تو آلمان شرقی را به رسمیت نمی شناخت.
دولت موقت سیهانوک و کره شمالی و تمام کشورهای دموکراتیک را به رسمیت نمی شناخت شاه جلاد چون خودش نوکر آمریکا است خیال می کند همه مثل خود او هستند.
در عراق اشخاصی مثل دکتر فاطمی ها و سرهنگ سیامک ها و مبشری ها و روزبه ها تیرباران نمی شوند بلکه جاسوسان اسرائیل و ایران و آمریکا اعدام می شوند در عراق دمکراسی و آزادی کامل برقرار است و تمام احزاب آزادند فعالیت می کنند (ـ احمد حسن البکر1 تو...
زن شاه دیکتاتور ایران) تو در مصاحبه خود گفته ای برای آزاد شدن راههای وجید جمیله ای وجود دارد.
البته منظورت این بوده که خواستی بگوتی [بگویی] که این مصاحبه ها و دُم جنبانی هاتی [یی] که می کنم برای آزاد شدن نیست.
من از تو خواهش می کنم این راه آزاد شدن را به دوستان و هم مردم جرم هایت نشان بده تا آنها از آن استفاده کنند تا بلکه آزاد شوند چون مهندس منصوری و کامرانی و پورکاشانی نمی خواهند مثل تو آزاد بشوند و گفته ای باید از حوادث اندونزی و یونان پند گرفت منظورت چی بوده.
همه می دانند سازمان جاسوسی سیا آمریکا یعنی ارباب تاج بخش ارباب تاج دار جدید تو رژیم مترقی سوکارنو را برانداخت و نوکر خود سوهارتو را جای او گذاشت.
همان طور که دکتر مصدق را برکنار کرد و ارباب تاجدار تو را بعد از فرارش به ایران و زاهدی را نخست وزیر کرد.
در یونان هم همین طور و دیگر باید چه پندی بگیریم و لابد در مصاحبه آینده ات.
می گویی از کامبوج باید پند گرفت.
اما دیکتاتوری جلاد ایران به مراتب از اسپانیا و اندونزی و رژیم سرهنگ های یونان بدتر است و شاه دیکتاتور جلاد ایران روی ژنرال فرانکو و ژنرال سوهارتو و سرهنگان یونان را سفید کرده.
تو اگر راه خوبی برای آزاد شدن بلدی نشان آن زندانی هایی بده که از کودتای آمریکا و زاهدی 17 سال است در زندان جلاد پهلوی هستند ولی حاضر نیستند به روش تو آزاد شوند.
من مصاحبه تو را در تلویزیون شیراز دیدم.
چرا آن قدر عرق می ریختی و دستمال از دستانت نمی افتاد و به قول رادیو بغداد تب و نوبه کردی تا به اجبار گفتی که شاه پرستم و حالا برای اینکه به دانش سیاسی تو افزوده شود گوش کن.
در 25 مرداد 1332 وقتی که شاه جلاد بل از ایران فرار کرد بل ملکه ثریا بل همراه او بود شاه بل اول رفت به بغداد بل ولی چون سفیرکبیر ایران در بغداد به دستور شادروان فاطمی می خواست جلاد2

توضیحات سند:

1ـ احمد حسن البکر در سال 1914 در تکریت تولد یافت.
در سال 1932 از دانشسرای عالی فارغ التحصیل گردید و تا سال 1938 به شغل معلمی پرداخت.
سپس به دانشکده افسری در بغداد ملحق شد.
پس از کودتای 14 ژوئیه 1958 به عضویت شورای دادگاه نظامی درآمد.
در قیام 8 مارس 1958 شواف، متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومی بازنشسته شد.
بعد از کودتای 8 فوریه 1963 به دریافت درجه سرلشکری نایل آمد و به نخست وزیری برگزیده شد.
بعد از یازدهم نوامبر 1963 اختلاف و درگیری در کادر حزب بعث عراق شعله ور گردید.
در این زمان البکر ریاست جناح مخالف علی صالح اسعدی دبیر کل وقت حزب را که در برابر میشل عفلق، دبیرکل [اصلی] حزب ایستادگی می کرد عهده دار بود.
حسن البکر بعد از کودتای «عبدالسلام عارف» در 18 نوامبر 1963 علیه شرکای بعثی خود، از سمت نخست وزیری برکنار و به عنوان جانشین رئیس جمهور ـ که یک سمت تشریفاتی بود ـ برگزیده شد، ولی قبول نکرد.
وی مدتی در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیری از بعثی ها به اتهام تلاش برای براندازی رژیم زندانی شد.
در سال 1965 بعد از طرد علی صالح اسعدی دبیر کل حزب از این تشکیلات، از سوی رهبر قومی به جای وی منصوب گردید.
البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه هوایی، و روی کار آمدن عبدالرحمن عارف ضعیف نفس و بی کفایت در آوریل 1966، فعالیت سیاسی خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد.
تا اینکه پس از پیروزی دومین کودتای بعثی در 17 ژوئیه به ریاست جمهوری و ریاست شورای رهبری انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالی نائل گردید.
در دوران او حزب بعث با سلطه استبدادی و استعماری خود علیه اسلام، تشیع، محدود کردن فعالیت حوزه های علمیه، تبعید، دستگیری مراجع و علماء ضربات شدیدی به حوزه هزارساله نجف وارد آورد.
حزب بعث در دوران حسن البکر به صورت یک ایدئولوژی سوسیالیستی ـ ناسیولیستی در تمامی رسانه های عراق سایه افکند.
سرانجام احمد حسن البکر در سال 1982، در سن 68 سالگی به علت ابتلاء به بیماری سرطان در بیمارستان درگذشت.
ـ نگاهی به تاریخ سیاسی عراق، سرهنگ ع الجمیلی،، ترجمه محمد حسین زوار کعبه، صص 112 و 113 2ـ متأسفانه متن کامل اسناد بدست نیامد.
به دلیل اهمیت موضوع سند به صورت ناقص می آید.

منبع:

کتاب پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 366





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.