نامهای از عبدالرسول قائمی یکی از مجتهدین متنفذ آبادان
متن سند:
نامهای از عبدالرسول قائمی یکی از مجتهدین متنفذ آبادان برای کسب تکلیف وسیله شخصی به نام رضوی برای شریعتمداری رسید که جواب آن به وسیله همان قاصد شفاهاً پیغام گردیده و مضمون آن به قرار زیر بوده است:
«شما کوشش نمائید هیچگونه تظاهراتی نشود و اجازه ندهید اخلالگر به نام دین تظاهر کنند و بینظمی ایجاد نمایند و حتی المقدور مردم را به سکوت و آرامش دعوت نمائید. اخیراً خمینی بسیار تند رفت و با اعلیحضرت همایونی مخالفت نمود که رویهاش بر خلاف تمام علماء بود و گوش هم به تذکرات ما نمیداد و من راجع به رفتن مدرسه فیضیه و سخنرانی در روز عاشورا1 تذکراتی به او دادم که گوش نکرد تا کار بدینجا رسید.
مجدداً تأکید نمود که از اغتشاش و تظاهر جلوگیری نمائید مغازهها را باز کنند. چنانچه احتیاج به بستن دکاکین و بازار باشد رمزاً اطلاع میدهم و قرار ما این باشد که همین نامه را مجدداً برای خودتان میفرستم دلیل بر بستن بازار است.»
در خاتمه اضافه نموده طوماری هم بر له من تهیه نمائید.
رونوشت برابر اصل است.
توضیحات سند:
1. پانزده خرداد: به دنبال ادامه مبارزه و ایراد سخنان کوبنده عصر عاشورا از سوى حضرت امام خمینى، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله وحشیانه رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز گردید. بسیارى از روحانیون دزدیده شدند و جمعى هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیرى ایشان به سوى تهران روانه شدند. حاج آقا مصطفى، فرزند امام که شاهد عینى این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که «خمینى را بردند» و مردم قم سراسیمه از خانهها بیرون ریختند و اطراف خانه امام اجتماع نمودند. همزمان با دستگیرى قائد بزرگ، حضرت آیتالله قمى از مشهد و آیتالله محلّاتى از شیراز دستگیر گردیده و به تهران اعزام شدند.
روز 15 خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینىِ» مردم قم، شهر را به لرزه درآورد. زنان که در صف مقدم تظاهرکنندگان حرکت مىکردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند. مردم که طالب آزادى بى قید و شرط قائد خویش بودند، بىمهابا پیش مىرفتند و با رگبار مسلسل دژخیمان چون برگ درخت بر روى زمین مىریختند. اجساد و مجروحین را با کامیون به سوى مقصد نامعلومى حرکت دادند و ماشینهاى آتشنشانی سراسر خیابانها و کوچهها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیرى قائد بزرگ به مقامات برجسته روحانى، ملّى و سیاسى پایتخت رسید و ساعتى بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد. بازارىها مغازهها را تعطیل کردند و به تظاهرات پرداختند. مردم از خانهها و دانشگاهها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سر دادند و همگى به سوى کاخ شاه به راه افتادند. تانکها و توپها از کشتهها پشته ساخت و خیابانهایى که به کاخ منتهى مىشد، به صورت کشتارگاه مخوفى درآمد. فجیعترین این کشتارها سر پل «باقرآباد» اتفاق افتاد که صدها دهقان کفنپوش ورامین با فریاد «یا مرگ یا خمینى» به نظامیان یورش بردند. امّا رگبار مسلسل آنان را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانکها، گوشت و استخوانشان را در هم کوبید و جمجمههاى آنان را خرد کرد ؛ به طورى که شناخت اجساد آنان حتّى براى بستگان نزدیکشان دشوار بود. جهت سرکوبى جنبش و خاموش ساختن آتش انقلابى که مىرفت تهران را شعلهور سازد، از ساعت هشت بعدازظهر حکومت نظامى اعلام شد و تهران در سکوتى وحشتزا فرو رفت. در همان شب بسیارى از شخصیتهاى ملّى و سیاسى و افراد سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند. امّا با وجود این تدابیر امنیتى با طلوع صبح، هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته به پشتیبانى از قائد زندانى خویش به خیابانها آمدند و فریاد «یا مرگ یا خمینى» سر دادند و به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. شاه فرمان «آتش به قصد کشت!» داد و در روز 16 خرداد تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل گشت. امّا مقاومت قهرآمیز و ضدشاهنشاهى مردم مسلمان پایتخت به طور پراکنده براى چند روز دیگر ادامه یافت.
همزمان با کشتوکشتار فجیع در تهران و قم، شهرهاى بزرگ و بسیارى از شهرستانها نیز زیر آتش توپ و مسلسل قرار گرفت و به ویژه شیراز که کشتار بىرحمانه شاه در این شهر روى مغول و گشتاپوى آلمان را سفید و روى تاریخ را سیاه کرد.
طبق آمار تخمینى، شمار شهیدان آن روز به 15 هزار نفر مىرسید.
ر.ک: بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، صص 468 ـ 494 و 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 5 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
منبع:
کتاب
آیتالله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 71