تاریخ سند: 29 مرداد 1352
موضوع: کنگره شرقشناسان
متن سند:
از: 341 تاریخ:29 /5 /1352
به: 332 شماره: 2703 /331
موضوع: کنگره شرقشناسان
کنگره شرقشناسان در شانزده ژوئیه به مدت هفت روز در پاریس تشکیل که علاوه بر چهل و چهار نفر نمایندگان ایران به ریاست دکتر شفا1 عدهای از ایرانیان صاحب نظر مقیم خارج از کشور از جمله دکتر منصور شکی2 از پراک و دکتر احمد شفائی از مسکو و بزرگ علوی3 از برلین شرقی و محمد عاصمی4 از آلمان غربی دعوت داشتند. در این کنگره دکتر شکی در مورد دو واژه اوستائی و دکتر شفائی درباره دستور زبان فارسی و بزرگ علوی در زمینه ادبیات معاصر ایران سخنرانی که مورد توجه واقع لکن دکتر احسان نراقی در یک دعوت خصوصی از شکی و علوی و عاصمی و پرفسور رضا ضمن ایراد مطالب خلاف مصالح به شدت از مقامات عالیه کشور انتقاد نمود.
توضیحات سند:
1. شجاعالدین شفا: فرزند علیرضا شفاءالدوله، در سال 1297 ﻫ ش در قم به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در قم و متوسطه را در مدرسه علمیه تهران به پایان رساند و تحصیلات عالى را در دانشگاه های: تهران، سوربن فرانسه و سن ژوزف بیروت سپری نمود.
شجاع الدین شفا از دانشگاه سوربن، لیسانس ادبیات، از دانشگاه رم دکتراى افتخارى ادبیات و از دانشگاه مسکو دکتراى افتخارى علوم انسانى دریافت کرد.
مشارالیه که به عنوان مترجم در اداره کل تبلیغات و رادیو مشغول به کار شده بود، به علت روحیه بلندپروازى و ارتباطات علمى و سخنورى و حرافى، به سرعت مراتب ترقى را طى کرد و در سمتهای مختلفی چون: ریاست اداره کل تبلیغات و انتشارات، مشاور مطبوعاتى و فرهنگى دولت، مشاور عالى وزارت کار، رایزن فرهنگى و مطبوعاتى دربار شاهنشاهى، مدیرعامل کتابخانه پهلوى قرار گرفت.
ساواک در یکی از اسناد خود، پیرامون شخصیت وی نوشته است: «فردى عیاش و خوشگذران، بىقید و بند و زنباره است، به طورى که به وسیله زن مىشود همه نوع اسرار از او درآورد.» و در گزارش دیگرى آورده است: «وابسته مطبوعاتى ایران در پاریس (پرویز عدل) در نامهاى (احتمالاً در سال 1340) به وزیر دربار، مطالبى در خصوص سوءاستفاده شفا اظهار داشته از جمله به چند فقره شکایت، کلاهبردارى و صدور چک بىمحل، ارتباط وى با سفیر کبیر مصر و سوءاستفادههایى در خارج از کشور اشاره کرده و خواستار رسیدگى به وضع وى شده است.»
و در جائی دیگر نوشته است: « در سال 1338 چون میزبانى و راهنمایى مخبرین در مراسم ازدواج شاه و فرح به عهده او بود، وى مبلغ بیست هزار لیره از مخبر روزنامه معروف «پارى ماچ» رشوه مىگیرد تا به او اجازه تهیه عکسهاى مناسبى از مراسم فوقالذکر را بدهد. یکى از وابستگان دربار، در سال1340، اظهار نمود که قرار بوده شفا به علت سوءاستفاده مالى و ولخرجیهایش در تهیه مقدمات جشنهاى 2500 ساله و سوء رفتار و اخلاق در مسافرتهاى خارج از کشور، از سمت خود عزل گردد.»
شجاع الدین شفا نیز از جمله افرادی بود که به علت توجه شاه و وفادارى و چاپلوسى و تملقگویىهایش، نشان تاجگذارى دریافت کرد.
مشارالیه که اصولاً فردی ضد دین اسلام و شدیداً مقهور اندیشه غرب، به ویژه اباحهگری بود، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به اروپا گریخت و به اقدامات تبلیغی علیه جمهورى اسلامى مشغول شد. وی در سال 1389ش درگذشت .
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
2. منصور شکی: فرزند علی، در سال 1295ش در تهران به دنیا آمد. مشارالیه که اهل آذربایجان بود، از طرف شرکت نفت به انگلستان فرستاده شد و در شهر بیرمنگام ادامه تحصیل داد و فوق لیسانس فیزیک گرفت و پس از بازگشت به مدت دو سال در آبادان مشغول به کار بود؛ ولی به علت عضویت در حزب توده، از شرکت نفت اخراج و راهی چکسلواکی شد؛ به همین علت بود که در آذرماه سال 1329ش، سفر وی به خارج از کشور، پیگیری اهداف سیاسی تبیین و در فروردین ماه سال 1331، از تودهایهای مقیم چکسلواکی معرفی شد.
منصور شکی که در چکسلواکی مقیم شده و در اداره زبانهای شرقی، اشتغال داشت، در سال 1333ش، جزء ایرانیان فراری معرفی گردید که ضمن تدریس زبان فارسی، در دانشکده زبان پراگ، در اداره خاورشناسی پراگ نیز به کار مشغول است.
در اردیبهشت ماه سال1345، پرویز خوانساری در لندن با او گفتگو نمود و دربارهی وی نوشت: «آنچه مسلّم است، عقاید و افکار قدیمی را به کلی از یاد برده و فعلاً هم با اشتیاق فراوان از ایران یاد میکند و اصلاحات عمیق ایران را میستاید... خیلی علاقمند است خانم وی برای دیدار خانوادهاش به ایران بیاید.» و این درحالی بود که در مرداد سال بعد، از کسانی معرفی گردید که « در چکسلواکی، معروفیت زیادی دارد. از افراد کمونیست دوآتشه بوده و از اعضاء فعال حزب توده در لایپزیک میباشد.» و در اسفندماه نیز گزارش شد: «همسرش از آلمانیهای مقیم چکسلواکی است و در دانشکده فلسفه در پراگ، زبان آلمانی تدریس میکند.»
در مردادماه سال 1352ش، به عنوان پرفسور زبان پهلوی در دانشگاه پراگ معرفی گردید و در سال 1353 که برای دعوت وی جهت شرکت در اجلاس علمی انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی در تهران، تلاشهایی صورت گرفت، این دعوت مورد موافقت ساواک قرار نگرفت.
کتاب فرازولژی، به زبانهای: انگلیسی، چک و فارسی، یکی از تألیفات اوست که در سال 1344ش منتشر شده است.
منصور شکی در فروردین ماه سال 1379ش از دنیا رفت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
3. سیدعبدالله (مجتبى) بزرگ علوى: فرزند ابوالحسن، در سال 1283ش در تهران به دنیا آمد. برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و پس از بازگشت به ایران، به تدریس مشغول شد و در کنار آن، مطالعه، تحقیق و فعالیت ادبى خویش را نیز آغاز و در سال 1313ش، اولین داستان خود را منتشر نمود. در سال 1314 با دکتر تقی ارانى آشنا و در سال 1316ش دستگیر شد. پس از شهریور 1320 به حزب توده پیوست و در کنار فعالیت حزبى، داستاننویسى را دنبال نمود. از اوائل دههى 1330 به تدریج از حزب توده کناره گرفت و در آلمان شرقى به تدریس ادبیات فارسى مشغول شد.
ساواک در رابطه با سوابق وی، نوشته است:
«از نویسندگان فعال حزب توده بوده که قبل از شهریور 20 جزء 53 نفر زندانی زندان قصر بوده است. وی پس از آزادی از زندان، در اداره تبلیغات و اطلاعات سفارت انگلیس استخدام و در کارهای مطبوعاتی اشتغال داشته است. در سال 1320 در اولین کنگره حزب توده به عنوان عضو هیئت رئیسه انتخاب شده است.
وی تحصیلات خود را در آلمان گذرانده و عضو حزب کمونیست کشور مزبور بوده است. پس از انحلال حزب توده به شوروی فرار کرده و از آنجا به آلمان شرقی رفته و به عنوان مسئول مالی کمیته مرکزی حزب توده فعالیت داشته و پس از آن به شغل استادی در دانشگاه اشتغال داشته که سرانجام بازنشسته میگردد.»
و در گزارش دیگری که دارای تاریخ بهمن ماه سال 1355ش، آمده است:
«یکی از همکاران (محمد عاصمی) این اداره کل (هشتم ساواک) که اخیراً از مسافرت آلمان شرقی مراجعت نموده، گزارش کرده است: در ملاقاتی که با آقای فرخ، سفیر شاهنشاه آریامهر در برلین داشته، در مورد بزرگ علوی از ایشان سئوال نموده و آقای سفیر ضمن اظهار اینکه بزرگ علوی هفتهای دوبار به سفارت میآید و مایل است به ایران برگردد، اضافه نموده که نامبرده هنوز تماسهایی دارد. همکار پس از خروج از سفارت، تلفنی با بزرگ علوی در منزلش تماس گرفته و از وی تقاضای ملاقات و مصاحبه کرده است، ولی بزرگ علوی ضمن اشاره به این که اهل مصاحبه نیست، در مورد خودش و این که دارای منزل ییلاقی است و چند روزی به اتفاق همسرش آنجا بوده با همکار صحبت و در خاتمه اظهار تمایل نموده است که به ایران مراجعت نماید. طبق نظریه همکار، بزرگ علوی از ترس این که تحت کنترل باشد، خیلی محتاطانه صحبت میکرده است.»
پرویز ثابتی نیز در اظهار نظری در همین سال، در بارهی او نوشته است:
«بزرگ علوی میتواند به ایران بیاید، ترتیب همکاری او با وزارت فرهنگ و هنر داده خواهد شد»
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای دو بار به ایران آمد. یک بار در سال 1358ش، و دیگر بار در سال 1370ش، که در سفر دوم که مدتی طولانی در ایران حضور داشت، طی مصاحبهای، وضعیت اسفبار نویسندگان ایرانی خارج از کشور را مطرح کرد که مورد اعتراض شدید ضد انقلاب قرارگرفت.
بزرگ علوی دارای تألیفاتی است که از آن نمونهاند: دوشیزه اورلئان، چشمهایش، چمدان، موریانه، دربدر، تاریخ و توسعه ادبیات معاصر فارسى
بزرگ علوی در سال 1375ش، در برلن درگذشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
حمید احمدى، تهران، دنیاى کتاب
4. محمد عاصمی: فرزند عباس، در سال 1304 ش در بابل متولد شد. دوره ابتدایی را در دبستان شاهپور و متوسطه را در دبیرستان شاهپور بابل به پایان رساند و پس از طی دوره دانشسرای مقدماتی در دانشگاه تهران، از دانشکده ادبیات لیسانس ادبیات دریافت نمود.
مشارالیه از سال 1323 به عنوان آموزگار به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در استان های مازندران، لرستان و تهران به آموزگاری پرداخت و در سال 1326 مدیر دایره مطبوعات و انتشارات اداره امور اجتماعی و تبلیغات فرهنگ استان تهران بود.
محمد عاصمی در حزب توده عضویت و در شهر بابل به نفع آن حزب فعالیت داشت و از دوستان نزدیک کیانوری و بزرگ علوی بود و چند بار به همین اتهام دستگیر و زندانی شد.
مشارالیه که دارای فعالیت مطبوعاتی نیز بود، زمانی سردبیری و نویسندگی مجله امید ایران را به عهده داشت و با نام مستعار شرنگ در روزنامهها و مجلات مطلب مینوشت.
در سال 1339ش، قصد خروج از کشور را داشت که با قبول همکاری با ساواک، این مسافرت صورت گرفت. او که با شماره رمز 8763 به کشور آلمان رفته بود، در سال 1342ش، در آن کشور، با هدایت و مساعدت ساواک، اقدام به انتشار مجله کاوه نمود و مدتی نیز با رادیو پیک ایران همکاری داشت.
همکاری او با ساواک، به میزانی بود که در بین اعضای حزب توده در آلمان، به عنوان عامل سازمان امنیت شناخته میشد و همین شهرت، موجب عدم همکاری برخی از اعضای توده در فروش مجله کاوه گردید.
مجله کاوه زیر نظر مستقیم ساواک منتشر میشد و وزارتخانههای اطلاعات و جهانگردی و امور خارجه نیز بنا به دستور ساواک، مساعدتهای لازم را با او داشتند.
در راستای همین تقویت بود که در سال 1344 با تقاضای وی جهت تأسیس دفتری به نام کاوه، جهت پخش مطبوعات فارسی در شهر مونیخ موافقت شد و در سال 1348 نیز کارت خبرنگاری روزنامه آیندگان در اروپا، به او داده شد و با تدریس او در کلاس های فارسی شهر مونیخ با هماهنگی وزارت فرهنگ، موافقت گردید.
پس از چندی، محمد عاصمی، مسئول خانه فرهنگ ایران در مونیخ شد و معاونت رایزنی فرهنگی سفارت ایران در بن و نمایندگی وزارت فرهنگ و هنر آلمان را به عهده گرفت. در سال 1355 در مراسم تشریفات درباری شرکت نمود و نشان خدمت نیز دریافت کرد.
مشارالیه در آذرماه سال 1388ش، در 84 سالگی، در مونیخ از دنیا رفت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 365