تاریخ سند: 23 مرداد 1351
موضوع: انجمن جوانان مسلمان بهشهر پیرو 3221/ه ـ 22/5/51
متن سند:
به: 312
از: 2 / ه شماره: 3283/ ه
جلسه ای از ساعت 2045 الی 2145 روز 12 /5 /51 در انجمن جوانان
مسلمان بهشهر تشکیل گردید و در این جلسه آقای عبدالکریم هاشمی نژاد
واعظ مقیم مشهد که بدعوت انجمن جهت سخنرانی آمده بوده است بسئوالات
دینی حاضرین پاسخ داده و ضمن صحبت پیرامون بهره بانکی پول و بخشش
خداوند از گناهان گذشته اشاره به یکی از سئوالات شب قبل نموده و اظهار
داشته.
مقاومت منفی که در شب قبل راجع به آن صحبت داشتم و گفتم که گاندی1
استفاده از صنایع انگلستان را محروم [حرام] کرده بود این بآن مفهوم نیست که
استفاده از صنایع کشورهای غربی حرام است در حالی که عدم استفاده احتمالاً با
عقب افتادگی همراه خواهد بود.
منظور این بود که چون زمان مبارزه با استعمار
بود لذا لازم بود با کوبیدن صنایع انگلستان بدین طریق بر فرق خود آنها مانع این
باشد که آنها از ثروت ملت برای کوبیدن ملت استفاده ننمایند.
البته زمانی که
مسئله مبارزه پایان یافت و انگلیس ها بکلی از کشورشان خارج شدند
بمعاملات متقابل تجارتی شروع شد و اشکالی هم نداشت.
این بیان قرآن است
برای کشورهای ضعیف در مورد کوبیدن قدرتهای ظلم و ستم گفته شده است که
از نیرو و قدرت تا جائیکه میتوانید در برابر دشمنان اسلام بدست آورید و
نظام متشکلی از قدرت برای خود بوجود آورید.
تا از این راه رعبی در دل آنان
بوجود آورید.
چون اگر جوامع کوچک قدرتی این چنین برای خود متشکل
نسازند کسی آنها را بحساب نمیآورد.
حالا که زبان کشورهای بزرگ منطق نیست و زبانشان زبان زور است باید متقابل
عمل نمود و گرنه همیشه در بیچارگی و بدبختی خواهند بود.
استفاده نکردن از فاستونی انگلستان و پوشیدن کرباس در راه مبارزه با استعمار
انگلستان لازم بود و سپس هم با استقلال و اعتماد به نفسی کامل داد و ستد کردن
لازم...
سپس به این مورد اشاره نمود، از من سئوال شد شما همیشه در دعاهایتان
اسرائیل را نفرین میکنید فقط همین دعا کافی است باین دوستان عرض میشود
که چنین نیست مشکل همین جاست چون مسلمانان فقط به دعا اکتفا کرده اند و
از امکاناتشان استفاده نکرده اند و نمیکنند نتیجه آن شده که تعداد دو میلیون یهود
بر صد و ده میلیون مسلمان پیروز شده.
هر چند برای همه روشن است که مسئله
دو میلیون یهودی نیست زیرا اقتصاد و قدرت نظامی اسرائیل به اسرائیل ربطی
ندارد چون اسرائیل دویست و دو میلیون جمعیت دارد که دویست میلیون آن در
آمریکا زندگی می کنند و جدیدترین و نیرومندترین تکنیک و وسائل را دارند و
یک جبهه مقدم هم بنام اسرائیل دارند که با آن با مسلمانان میجنگند.
یک جبهه
دو میلیون نفری و این مسئله پرده پوشی هم ندارد.
کتاب سرگذشت فلسطین1 که متأسفانه مثل بعضی از کتابهایمان نایاب است
رابخوانید و چگونگی بوجود آمدن اسرائیل را مطالعه کنید و ببینید که چگونه
ترومن در زمان انتخابات به یهودیان وعده داده و چگونه نتیجه مثبت گرفته اند و
چگونه هنگام تقسیم فلسطین آمریکا به سازمان ملل اعمال نفوذ کرده و چگونه
کشورهای دیگر را خریده تا اینکه فلسطین را تقسیم کرده است.
در تمام سه جنگی که اتفاق افتاده هر وقت که اسرائیل از نظر قدرت دفاعی
ضعیف شد مسئله آتش بس بزور آمریکا بوجود آمد و ببهانه شرائطی که قائل
میشوند حق تقویت نظامی را لغو میکردند و در حالیکه سربازان اسرائیلی را برای
تقویت به تمرین در کشورهای اروپائی و آمریکائی وامیداشتند و از هر طرف
اسلحه به اسرائیل سرازیر میکردند و ملت عرب را از این کار منع مینمودند و در
جنگ سوم آنها هم دیدیم که آمریکا چگونه نقش بازی کرد و چطور اسرائیلی ها
سربازان آمریکائی ویتنام دیده و خلبانانشان را با آموختن یکسال زبان عبری
خریداری نموده و اسرائیلی جا زده و به اسرائیل آوردند و در همین جنگ ناوگان
ششم آمریکا چه نقشی را بازی کرد این مسائلی است که در کتابهای فارسی ما
هم نوشته شده است.
و اما از نظر علمی باید بگوئیم که تمام دانشمندان یهودی مقیم اروپا و آمریکا را
در یک نقطه جمع کرده اند و آنجا را اسرئیل نامیده اند و گفته اند که اسرائیل از نظر
علمی و اقتصادی در دنیا پیشرفته است.
و تمام کشورها روزانه بآنها کمک میکنند.
کمک روزانه یهودیان آمریکا به
اسرائیل یک میلیون دلار است که لاینقطع انجام میشود بدون کمکهائیکه دولت
آمریکا و یهودیان کشورهای دیگر انجام میدهند و همچنین جدا از کمک دیگر
یهودیان بعضی از کشورهای اسلامی است مثلاً یک رقم کمک آلمان غربی در دو
سال قبل معادل بودجه دو سال یکی از کشورهای اسلامی بوده است با تمام این
کمک ها اسمش را میگذارند اسرائیل پس باید گفت جبهه مقدم استعمار که
دویست میلیون آمریکائی در پشت سرش آماده هستند و بهتر اینکه پارسال
اعلام داشتند که آمریکا و اسرائیل در عین حال افراد دو ملت را میپذیرند یعنی
یک آمریکائی با داشتن شناسنامه اسرائیلی میتواند اسرائیلی و یا داشتن
شناسنامه آمریکائی میتواند آمریکائی باشد و بالعکس و اینهم بخاطر آن است که
خلبانان آمریکائی بتوانند پشت فانتوم ها بنشیند خیلی ساده و بی پرده مطلب را
اینطور گفته اند.
حرف چریکهای فلسطین هم این است که فلسطین مال مردم فلسطین است چه
مسلمان و چه مسیحی آیا این حرف خلاف است آنها میگویند گلدامایر1
آمریکائی در اسرائیل چه میکند میگویند رهبران و حکام اروپائی فلسطین آنجا
چکار میکنند پارسال در زمانیکه در آنجا سر و صدائی شده بود تمام یهودیان
کشورهای شرقی به اسرائیل هجوم آوردند دیدند امکانات بحد کافی داده میشود
ولی نه بآنها بلکه به یهودیان کشورهای غربی.
آخر یهودیان شرقی هم جائی در
هیچ جا ندارند و بر سرشان میزنند.
اینست فلسفه دو میلیون اسرائیلی که بخورد ما داده اند یعنی دویست و دو میلیون
که دو میلیون آن در خاورمیانه حافظ منافع آنها است دو تا یهودی را در هواپیما
میدزدند چکارها میکنند و در روز اعلامیه حقوق بشر چه کارهائی سازمان های
وسیع بین المللی نکبتش بنام حمایت از طبقات محروم انجام میدهند در حالیکه
خبری از یک کشور آفریقائی در روزنامه خواندم که واقعا تأسف انگیز است
نوشته است در یکی از کشورهای افریقائی در هر سال یکروز رئیس جمهور
(عامل استعمار) یا کابینه اش می نشینند و سیاه پوستان زندانی را بمیدان میآورند
و بدست سربازان شلاق می دهند که آنان را بزنند و سپس اجساد مردگان و
زخمیان را بر روی یک سکو قرار میدهند تا رئیس جمهور و اعضاء کابینه تماشا
نمایند و امسال اینکار سه کشته و کلی زخمی داشته است.
شما را بخدا توجه کنید ما در کجا زندگی میکنیم.
عدالت در دنیای ما یعنی چه و
در کجای تاریخ این حد زندگی جنگلی سابقه داشته است.
با وجود این وضع افّ
بر سازمانهای بین المللی و دولتهای کثیف غربی در تمام کشورهای بزرگی که داد
انسان خواهی شان بلند است اینها مظاهر رسوائی است که برای هیچکس ارزش
بین المللی نداشته است و همینطور است وضعیت مردم فلسطین و اینجا است که
قرآن توصیه میکند که اگر هیچ زبانی نفهمیدند شما هم علیه آنها متحد شوید و
گرنه همیشه ضعیف خواهید بود در فیلیپین در مسجد مسیحیها 70 نفر از
مسلمانان را با مسلسل بگلوله میبندند و می کشند کسی توجهی ندارد و اعتراض
نمیکند حالا راه نجات از این وضع یکپارچگی است من کی گفتم فقط دعا کنید
دعا پشتوانه قدرت مادی است اصولاً هر مکتبی که منطق نداشته باشد باید با
زبان خودش در مقابلش ایستاد زبان عادی مادر سطح دنیا زبان زور است که با
آن بر فرق ملتهای کوچک میکوبند پس باید با همان زبان با آنها صحبت کرد و
گرنه ذلیل میشوند.
آیا در بین این صد و ده میلیون نفر مسلمان میثم تمارها چند نفرند ولی مسئله
اینجاست که ما فقط مرده آنان را قبول داریم و در زمان حیات آنان را مطرود
می دانیم برای نجات صد و ده میلیون مسلمان فقط راهی است که خدا در قرآن
برایشان اشاره کرده است نه فقط اعتقاد داشتن و در دست داشتن قرآن بلکه عمل
نمودن به مفادش و آمادگی پیدا کردن و متحد شدنشان.
و سپس مطالبی پیرامون مسیحیت که هیچ چیزی در مقابل اسلام ندارد و
مسیحیت در بست در خدمت استعمار بوده که هر کجا که رفته است آنجا را با
روش خاص خود باستعمار شدن دعوت نموده است و بیان نموده و اشاره میکند
باینکه تمام انقلابهای استقلال طلبانه در سایه اسلام بوده و این مطالبی است که
بن بلاها1 و غیره گفته اند و از بیانات سوکارنو2 است که مسلمانیت برای ما
امانت و صداقت و شجاعت آورده است و اضافه نمود با وجود اینکه قاطبه مردم
مسلمان از اشخاص تحصیل کرده هستند در روزنامه مقاله ای نوشته شده بود که
در آن عنوان فریبنده ای بصورت اینکه تیراژ کتابهای مذهبی بیشتر از سایر کتبها
بوده چاپ شده است در حالیکه در متن مقاله اش نویسنده کثیف و نکبت و
استعمار زده اش نوشته که علت کثرت تیراژ کتابهای مذهبی برای آن است که دین
در طبقه بیسواد و نوسوادان شیوع دارد.
پس باید گفت که ای دلقک استعمار برای
آن ارباب صاحب امتیاز روزنامه ات حداکثر مدرک لیسانسیه و برای تو مدرک
دیپلم لازم است تو با سواد هستی این طور فکر میکنی.
در حالیکه اکثر اساتید
دانشگاههای ما مطابق اصول اسلام عمل میکنند و گامی خلاف آن بر نمی دارند
در همینجا و در تمام جاهای دیگر در تمام جلسات اکثرا دانشجویان و
لیسانسیه ها و دکترها و غیره برای شرکت با نهایت اشتیاق اقدام میکنند و سپس
چنین ادعا می کنید.
خاک بر سر تو ای استعمارگر کثیف که اینگونه عمل میکنید و ما این وضعیت را
حرکت مذبوحانه استعمار میدانیم و این سئوال را میکنیم که آیا آنان که از اسلام
دور هستند آیا با آن آشنائی پیدا کرده اند و دور شده اند یا اینکه همان گفته های
مادر بزرگشان در گوششان از اسلام زنگ میزدند.
توضیحات سند:
1ـ موهنداس کرمچند گاندی،
پیشوا و بانی استقلال هند که در
سال 1869 تولد یافت و به سال
1948 دار فانی را وداع گفت.
او وکیل دعاوی بود و از همان
ابتدای جوانی چنان از فجایع
استعمار انگلیس در وطنش
متأثر شد که زندگی خویش را
وقف مبارزه و ریشه کنی
استعمار انگلیس از هند کرد.
او
که تجارب فراوانی از شکست
مبارزات ضد استعماری
مبارزان قبلی داشت، بجای قیام
مسلحانه که در شرایط آن روز
به شکست منتهی می شد، حربه
برنده تری به نام «مقاومت
منفی» را انتخاب کرد.
یعنی هر
چیزی و هر کاری را که اندک
نفعی یا کمکی به دشمن
می رساند، از او دریغ داریم و
سیستم اداری و مملکتی
استعمار را بدون توسل به روز
مختل کنیم.
در سال 1920
گاندی برای میلیونها هموطن
خود که از استعمار انگلیس به
جان آمده بودند، به صورت یک
قهرمان و یک نیمه خدا در آمده
بود و او را «مهاتما» (روح
بزرگ) لقب دادند.
انگلیس ها
بارها او را به زندان افکندند
ولی هر بار که به زندان می رفت
بر کثرت طرفدارانش افزوده
می شد.
او در زندان هم به حربه
مقاومت منفی متوسل شده و
دست به روزه های طولانی 40 ـ
30 روزه که در تاریخ زندان بی
سابقه بود، می زد و بدین ترتیب
انگلیس ها مجبور به آزاد کردن
او می شدند.
سرانجام پس از
مبارزات طولانی در سال
1947 شبه قاره هند به استقلال
رسید.
از جمله خصوصیات
برجسته «گاندی» این بود که در
کشوری که دهها فرقه مختلف
مذهبی و نژادی وجود داشت،
پیوسته برای دوستی و برادری
میان پیروان آنها تبلیغ و تلاش
می کرد و می کوشید تا تعصب
مذهبی و نژادی مایه تفرقه و
جدایی ملّت بزرگ هند نشود.
امّا استعمار تخم اختلاف را
پاشیده بود و در ژانویه سال
1948 یک متعصب مذهبی،
رهبر بزرگ هند را ترور کرد.
استقبال کشورهایی چون
اندونزی، هندوچین و سراسر
قاره آفریقا کم و بیش از
مبارزات استقلال طلبانه
«گاندی» الهام گرفته است.
ر.ک: سیمای نامداران، حسام
الدین امامی، صص 296 ـ 295
1ـ کتاب «القضیه الفلسطینیۀ»
تألیف اکرم زعیتر، در سال
1343 با نام «سرگذشت
فلسطین» توسط حجۀ الاسلام
علی اکبر هاشمی رفسنجانی
ترجمه گردید.
این کتاب بارها
در زمان محمدرضا شاه پهلوی
تجدید چاپ شد و مشکلاتی را
نیز برای مترجم بوجود آورد.
کتاب «سرگذشت فلسطین» یکی
از بهترین کتابها در موضوع
فلسطین می باشد.
1ـ گلدا (گولدا) مایر (1898 -
1978)، بانوی سیاستمدار
یهودی و نخست وزیر رژیم
اشغالگر قدس (1969 ـ 74).
در 1906 از روسیه مهاجرت
کرد و به سال 1921 در فلسطین
ساکن و از رهبران حزب کارگر
شد.
سفیر رژیم اشغالگر قدس
در روسیه (1948 ـ 49)، وزیر
کار(1949 ـ 54) و وزیر امور
خارجه (1956 ـ 66) بود.
در
1969 به نخست وزیری
منصوب شد و در 1974 از این
مقام استعفا کرد و اسحاق رابین
به جای وی منصوب شد که او
نیز در ماه مه 1977 از کار بر
کنار گردید.
ر.ک: دایرۀ المعارف فارسی، ج
2، بخش 2، ص 2639
1 ـ احمد بن بلا، رهبر استقلال
الجزایر است که در سال 1916
میلادی متولد شد.
او که
تحصیلات خویش را در مدارس
فرانسوی وطنش تمام کرده بود،
در جنگ دوم جهانی همراه
قوای الجزائری در کنار
فرانسویان علیه هیتلر جنگید و
به دریافت نشان لیاقت نائل
آمد.
پس از جنگ، رهایی
وطنش را از استعمار فرانسه
هدف خود قرار داد و به تشکیل
«جبهه مقاومت ملّی الجزائر»
پرداخت و از همین هسته
مقاومت زیر زمینی بود که در
سال 1954 «جبهه رهایی بخش
الجزایر» پدید آمد.
جبهه مزبور
در پیکار ضد استعماری بی
امانی با مخوف ترین ارتش
استعماری اروپا درگیر شد و با
دادن یک میلیون شهید سرانجام
در 1962 کشور را آزاد کرد.
«بن بلا» در 1962 به نخست
وزیری و سال بعد به ریاست
جمهوری رسید.
مردم او را
«پدر استقلال» الجزایر دانسته و
پشت سرش بودند.
او
می خواست الجزایر را به سوی
یک انقلاب سوسیالیستی
هدایت کرده و سطح زندگی
مردم را بالا برد، امّا طی
کودتایی که سرهنگ «بومدین»
دوست نزدیکش علیه او صورت
داد، «بن بلا» از صحنه خارج
شد.
با زمامداری «بومدین»
تب و تاب انقلابی بتدریج در
الجزایر فرو کش کرد و صدور
انقلاب به خارج منتفی گشت.
«بن بلا» سالها در زندان ممنوع
الملاقات بود و سرانجام با مرگ
«بومدین» و روی کار آمدن
«بن جدید» در سال 1980 از
زندان رهایی یافت.
ر.ک: سیمای نامداران، حسام
الدین امامی، صص 365 ـ 364
2ـ دکتر احمد سوکارنو، قهرمان
ملّی و پدر استقلال اندونزی که
در سال 1901 میلادی بدنیا آمد
و به سال 1970 میلادی در
گذشت.
او هنگامی تحصیلات
خویش را به پایان رساند که
کشورش اندونزی در زنجیر
استعمار هلند دست و پا می زد و
او برای رهایی آن از جوانی
دست به مبارزه زد و در 1927
به عنوان ناسیونالیستی رادیکال
در سراسر اندونزی شهرت
یافت.
سوکارنو و یارانش
مقاومت مسلحانه وسیعی را
علیه هلند آغاز و سرانجام در
1945 استعمار هلند را شکست
داده و استقلال اندونزی را
اعلام کردند و او به ریاست
جمهوری انتخاب شد.
او معتقد
بود که اتحاد میان کشورهای در
بند یا از بند استعمار رسته
می تواند بطور قاطعی به
استعمار زدائی در پنج قاره عالم
منتهی شود.
بدین مناسبت بود
که با تشکیل کنفرانس
«باندونگ» در اندونزی سنگ
بنای وحدت کشورهای غیر
متعهد یا جهان سوم را نهاد.
روز
8 آوریل 1955 رؤسای 24
کشور که عمدتا آسیایی ـ
آفریقایی بوده و نمایندگی 5 /1
میلیارد جمعیت عالم را داشتند
در «باندونگ» اجتماع کردند و
رجال نام آوری چون نهرو،
چوئن لای و ناصر هم در آن
شرکت داشتند.
بتدریج اعضای
کنفرانس مزبور افزایش یافت و
نام جنبش «غیر متعهدین»
را بخود گرفت.
سرانجام
استعمار با یک توطئه ازپیش
طرح شده علیه سوکارنو دست به
یک کودتای نظامی زد.
ژنرال
جاه طلبی به نام «سوهارتو»
عامل این کودتا بود که طی آن
بیش از نیم میلیون نفر از مردم
اندونزی قتل عام شده و چند
برابر هم به زندان افتادند.
محبوبیت سوکارنو بدان حدّ بود
که تا چند سال پس از کودتا
جرأت عزلش را نداشتند و در
محیط تروری که سوهارتو پدید
آورده بود، تحت نظر بود و انواع
توهین ها را تحمل می کرد.
به
عبارت دیگر استعمار با «دق
کش» کردن او، انتقام خود را از
آن بزرگمرد اندونزی گرفت !
ر.ک: سیمای نامداران، حسام
الدین امامی، صص 328 ـ 327
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 462