تاریخ سند: 16 آبان 1345
موضوع: کنفرانس سیاسی و مطبوعاتی حزب پان ایرانیست
متن سند:
از: 20/هـ 5
به: 322 شماره: 18140 /20هـ5
ساعت 0930 روز 15 /8 /45 تعداد 34 طغری پاکت حاوی کارت دعوت (به مناسبت کنفرانس سیاسی و مطبوعاتی حزب پان ایرانیست می¬باشد و در ساعت 1800 روز پنجشنبه 19 آبان ماه برگزار خواهد شد) جهت سناتورهای مجلس سنا به بازرسی مجلس واصل که بین آنان توزیع گردیده است یک برگ از کارت¬های مزبور به پیوست میباشد ضمناً آقایانی که کارت دعوت برای ایشان رسیده به شرح زیر می¬باشد.
1- مهندس شریف امامی 2- دکتر آشتیانی 3- سپهبد یزدان پناه1 4- سناتور یارافشار 5- سپهبد جهانبانی2 6- پروفسور جمشید اعلم 7- اشرف احمدی 8- دکتر کاظمی3 9- محمد حجازی 10- محمود جم4 11- محمد تربتی 12- جعفری 13- شاهرودی 14- دکتر رضا زاده شفق 15- پروفسور عدل5 16- عباس 17- فرود 18- عباس مسعودی 19- دکتر بانو شمس-الملوک مصاحب 20- ممتاز 21- دکتر بانو منوچهریان 22- نمازی 23- علی وکیلی 24- سرتیپ سیف افشار 25- سپهبد ورهرام 26- تجدد6 27- بوذری 28- سرلشگر بقایی 29- حسن اکبر 30- سناتور رام7 31- خزیمه علم 32- سناتور گیو 33- صفوی 34- مرحوم سناتور سلمان اسدی که فوت کرده است.
بررسی و بهره¬برداری گردید اصل اطلاعیه به بخش 312 جهت هر گونه اقدام مقتضی ارسال شد رونوشت در پرونده م- س-90 بایگانی شود
توضیحات سند:
1.
مرتضی یزدانپناه، فرزند علیاکبر در سال 1273 در تهران به دنیا آمد، پس از طی تحصیلات مقدماتی و دبیرستان وارد دانشکدهی افسری شد و مدارج ترقی نظامی را به سرعت گذراند و در سال 1321 به درجه سپهبدی رسید.
نامبرده مشاغلی از جمله: فرمانده تیپ گارد پیاده لشکر مرکز، فرماندار نظامی تهران، فرمانده دانشکدهی افسری، رئیس ستاد ارتش، وزیر جنگ، رئیس هیأت نظامی در آمریکا و...
را عهدهدار بود.
مشارالیه از افسران وفادار به رژیم پهلوی بود و در بیوگرافی که برای اداره کل انتشارات و رادیو نوشته، چنین آورده است: « ...
خدمت اینجانب به شاهنشاه فقید هنگامی شروع شد که معظمله با درجه سرلشکر (یاوری) فرماندهی گروهان مسلسل «آتریاد» تهران را عهدهدار و اینجانب با داشتن درجه ستوانی در همان گروهان عهدهدار فرماندهی دسته بودم و این افتخار مدت بیست و هفت سال متوالی (در درجات و مشاغل مختلف) یعنی تا شهریور 1320 که کشور عزیز ما بوسیله نیروهای بیگانه اشغال و حضرت معظمله مجبور به ترک ایران شدند شامل حال اینجانب بوده است.
و خاطرات متعددی دارم...
شرکت مؤثر در کودتای انگلیسی 1299 شمسی با داشتن سمت فرماندهی هنگ پیاده گارد تیرانداز آتریاد و تهران که آغاز در سر فصل تاریخ جدید ایران است...
عهدهدار شدن ریاست ستاد ارتش پس از واقعه شهریور 1320 تحت اوامر مستقیم اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی و تلاش فوقالعادهای برای جمعآوری ارتش و عملیات عملی ساختن سازمان جدید و جلب رضایت خاطر اعلیحضرت - که مفتخر به درجه سپهبدی شدم.
»
یزدان پناه به پاس خدماتش به رژیم پهلوی به دریافت نشانهای ذوالفقار 4، نشان کودتا، نشان همایون درجه 1، نشان تاج درجه 1 و...
مفتخر شد.
وی در سال 1351 ش درگذشت.
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی، چاپ اول، ج 3، ص 1807
2.
امان اللّه جهانبانی، فرزند میر امان اللّه در سال 1274 در تهران متولد شد.
وی سپهبد بازنشسته و برادر سرلشکر منصور جهانبانی بود که غلامرضا پهلوی با دخترش ازدواج کرده بود.
امان اللّه رئیس انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود.
فردوست در خاطرات خود (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، ص 458) می نویسد:
«روس ها با وجود آن که می دانستند یا احساس می کردند که طرف مأمور ساواک است رغبت زیادی نشان می دادند و حداکثر استفاده را می کردند.
آن ها اکثرا با رفقای ایرانی خود به طور عمدی آماده بحث در همه زمینه ها بودند و اطلاعاتی می گرفتند و برای حفظ روابط خود تعمدا اطلاعاتی می دادند؛ این رویه از قدیم در روابط سفارت خانه های روس و انگلیس مرسوم بود.
سپهبد امان اللّه جهانبانی که این اواخر رییس انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود، احتمالاً همین نقش را داشت.
اختلافات مرزی معمولاً از طریق هیأت مرزی به ریاست سپهبد جهانبانی حل و فصل می شد و سپهبد امان اللّه جهانبانی نیز جهت حل اختلافات مرزی ایران و شوروی تعیین شده بود.
او از امرای نظامی مورد اعتماد شاه و سرسپردگان رژیم پهلوی بود.
نامبرده براساس دعوت ژنرال (تمپل دوروژمان) برای شرکت در مجمع فارغ التحصیلان مدرسه نظامی «اکل دوگر» فرانسه و با اجازه شخص شاه به این کشور عزیمت می کند.
جهانبانی دارای دو پسر به نامهای مسعود و خسرو بود که هر دو در رژیم گذشته جزو عناصر وفادار و سرسپرده بودند.
مسعود جهانبانی با حکم شاه سفیر ایران در پاریس و خسرو جهانبانی در بانک مرکزی اشتغال داشت.
امانالله جهانبانی در سال 1353 در 83 سالگی درگذشت.
رک: بزم اهریمن، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 373
3.
سید باقر کاظمی (مهذب الدولهن)، فرزند سید احمد معتصمالدوله در 1271 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد.
وی پس از گذراندن دورهی ابتدایی و متوسطه در تهران وارد مدرسهی حقوق و علوم سیاسی مشیرالدوله شد و تحصیلات خود را به پایان رسانید.
کاظمی در 1291 ش در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد، در 1309 ش وارد وزارت طرق و شوارع گردید، پس از آن به وزارت امور خارجه بازگشت و در کابینهی فروغی به وزارت امور خارجه منصوب شد و در کابینهی جم نیز این سمت را حفظ کرد.
پس از آن در 1317 استاندار آذربایجان گردید تا اینکه در کابینهی سوم فروغی در 1320 وزیر کشور شد.
وی در کابینهی احمد قوام به وزارت دارایی و در کابینهی سوم محمد ساعد به وزارت فرهنگ رسید و در کابینهی حکیمی عهدهدار وزارت امور خارجه گردید.
در کابینهی دکتر مصدق علاوه بر وزارت امور خارجه کفالت نخست وزیری را نیز بر عهده داشت.
وی همچنین در دورهی اول مجلس سنا به عنوان سناتور انتصابی به این مجلس راه پیدا کرد، اما در اردیبهشت سال 1334 ش به جنوب کشور تبعید شد.
کاظمی همچنین عضو جبههی ملی بود.
(گنجینهی اسناد، شماره 3، سال 73).
4.
محمود جم در سال 1285 ش در تبریز متولد شد.
والدین او از اهالی کرمانی بودند که به تبریز رفته بودند.
جم تحصیلات خود را در تبریز به پایان رساند، پس از تحصیل در مدرسهی میسیونرهای مذهبی تبریز زبان فرانسه را فراگرفت، سپس در سفارت فرانسه به سمت مترجمی استخدام شد و عملا منشی و رابط سفارت با مقامات دولتی ایران بود و از این طریق با اشخاص و مقامات ذی نفوذ آشنا شد.
او سپس به استخدام وزارت مالیه درآمد و در سال 1299 سمت خزانه داری کل را داشت.
محمود جم از کسانی بود که پس از کودتا به سراغ رضاخان و سید ضیاءالدین، نخست وزیر کودتا رفت و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کرد.
سفارش سفارت انگلیس موجب شد که در اولین کابینه بعد از کودتا او را به سمت وزارت خارجه تعیین کنند.
جم دو ماه بعد به عنوان وزیر مالیه معرفی و با سقوط دولت کودتا، از این سمت برکنار شد، در کابینهی مشیرالدوله مجددا به وزارت مالیه برگشت، ولی 5 ماه بعد با سقوط کابینه از این کار برکنار شد.
جم بعد از برکناری از وزارت روابط نزدیک و صمیمانهای با رضاخان برقرار کرد و در اولین کابینهی رضاخان در سال 1304 ش مجدداً وزیر مالیه و در کابینهیفروغی وزیر داخله شد.
در یازدهم آذر 1314 جم به تصدی نخست وزیری از طرف رضاشاه منصوب شد که علت این انتصاب حمایت دول خارجی به ویژه انگلیسیها و اطاعت محض او از شاه بود.
از مهمترین وقایع اوایل دوران نخست وزیری او کشف حجاب و سپس به شهادت رساندن شهید مدرس بود.
محمود جم با وجود نزدیکی به رضاشاه و جلب اعتماد سعی می کرد اوامر شاه را در اسرع وقت و مو به مو به مرحلهی اجرا گذارد، وی از رضاشاه وحشت زیادی داشت و همان گونه که بی مقدمه به نخست وزیری رسید، بی مقدمه نیز برکنار شد.
در سوم آبان متین دفتری با حکم رضاشاه به نخستوزیری رسید و جم وزیر دربار شد و تا سال 1325 در این سمت باقی ماند.
او بعد از برگشتن از تبعیدگاه رضاشاه، سفیر ایران در مصر بود.
و پس از پنج سال به تهران فراخوانده شد.
جم در آخرین کابینهی قوام در سال 1326 به وزارت جنگ منصوب و بعد از آن مدتی وزیر دربار، سپس استاندار آذربایجان و سرانجام سفیر ایران در ایتالیا و پس از مراجعت به ایران سناتور شد.
محمود جم یک انگلیسی تمام عیار بود که مرتب با سفارت انگلیس تماس داشت، اما وقتی احساس می کرد که لازم است از شاه کسب تکلیف کند، این کار را انجام میداد.
وی به خاطر ارتباط قبلی که با سفارت انگلیس داشت، به آسانی می توانست با سفیر یا هر عضو دیگر سفارت تماس بگیرد.
او از افراد فراماسونری بود و زندگی مرفهی داشت.
جم در حدود 90سالگی درگذشت.
بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، ص 9 ـ 234
5.
پروفسور یحیی عدل، فرزند یوسف (مکرم الملک) در 1287 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد.
وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای ادامهی تحصیل عازم فرانسه شد، دورهی متوسطه را در دو رشتهی فلسفه و ریاضی به پایان رساند، سپس وارد دانشگاه شد و در رشتهی پزشکی به تحصیل پرداخت.
او در 1318 به ایران مراجعت کرد و در دانشکدهی پزشکی به عنوان استاد به تدریس پرداخت و ریاست بخش جراحی بیمارستان سینا را به عهده گرفت.
مشاغل وی عبارتند از: سناتور انتصابی و رئیس هیأت مدیره باشگاه ورزشی شاهنشاهی و همچنین دبیر کل و سپس رئیس کل و رئیس دفتر سیاسی حزب مردم به رهبری اسدالهد علم مؤسس و رئیس سازمان مالکین آپارتمانها و واحدهای ساختمانی سامان.
او دارای تألیفات پزشکی بوده و همسرش فرانسوی است.
او از سهامداران عمدهی کارخانهی سیمان تهران بوده و در بانکهای پاریس و داخل کشور وجه نقد بسیاری داشته است.
طبق گزارش ساواک در سال 39 نامبرده تمایل انگلیسی داشته، ولی در عین حال با آمریکاییها هم مربوط بوده است.
یحیی عدل دوست و همبازی قمار شاه بود و از آنجا که دکتر جراح بود، جز برای بازی رفت و آمد زیادی در دربار نداشت.
او برای ایفای نقش رهبری حزب اقلیت یعنی حزب مردم در مواقع لازم استفاده میشد و معمولا سناتوری آلت دست شاه بود و شاه پروفسور عدل را برای خالی نبودن عریضه به جای علم به دبیر کلی حزب مردم انتخاب کرده بود.
وی سرانجام در بهمن 1381 در تهران درگذشت.
(مجلهی دنیای علم، شمارهی 11، 1345 ش، اطلاعات، ش 11185، 1342 ش
( اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
6.
مصطفی تجدد، فرزند محمدرضا در سال 1287 در ساری به دنیا آمد و پس از پایان تحصیل خود در مدرسهی آلمانی در 1306 به خدمت وزارت دادگستری درآمد و مقام کفالت دفتر استیناف را تصاحب کرد.
او در آبان 1308 به بانک ملی منتقل شد و در سال 1312 جهت تحصیل به اروپا سفر کرد، در سال 1324 در بانک صنعت و معدن ایران مشغول به کار شد، در سال 1328 بانک بازرگانی را تأسیس و در دوره های هجدهم و نوزدهم مجلس شورای ملی از شهر ساری کرسی نمایندگی را اشغال نمود.
وی در کابینهی دکتر اقبال وزیر بازرگانی و دبیر کل شورای عالی اقتصاد بود و مدتی را نیز بر کرسی سناتوری مجلس سنا تکیه زد.
مصطفی تجدد از کسانی بود که علاوه بر وابستگی به بیگانگان از استعداد حقه بازی و شارلاتانی و همچنین نادرستی و بی صداقتی نیز بهره مند بود و در تشکیلات فراماسونری ـ لژ فروغی و لژ بزرگ ایران ـ نیز عضویت داشت.
وی در سال 1358 درگذشت.
7.
هوشنگ رام، فرزند مصطفی قلی در سال 1298ﻫ ش در تهران به دنیا آمد.
نامبرده پس از اتمام تحصیلات در ایران در ایالت آیُوا آمریکا در رشتهی علوم سیاسی دکترای عالی گرفت و پس از مراجعت به ایران در مشاغلی از جمله کارمند مالیات های مستقیم، معاون ادارهی باربری دخانیات، معاون حقوقی وزارت دارائی، معاون ادارهی همکاریهای فنی اصل 4 ترومن، مدیرعامل بانک عمران، رئیس ادارهی تصفیه و دفاع دعاوی املاک واگذاری و مستغلات پهلوی به کار پرداخت و پیشنهاد دهنده رفرم ارضی به شاه بود.
نامبرده مورد عنایت محمدرضا بود و بارها از طرف او مورد تشویق قرارگرفت که از جمله آنها 54 هکتار از اراضی مرتع چالک که با فروختن آن چندین ویلا در ایران و اروپا خرید و سه هزار و هشتصد متر زمین در سلطنت آباد، 1200 متر زمین در شمال کاخ نیاوران، 50 هکتار زمین در کنار دریا در نمک آبرود و ...
است.
هوشنگ رام در تشکیلات فراماسونری عضو و مدیر تشریفات و امین خیریهی لژ خیام بود.
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 160