روش برداشت از قرآن
متن سند:
روش برداشت از قرآن
مهدی هاشمی در درسهای خود بر آن بود تا برداشتی را که خود بدان رسیده بود، به نسل جوان منتقل کند. وی که روش علما و بزرگان دین را برای استنباط از احکام، مغایر با پیاده شدن احکام اسلام در جامعه تلقی میکرد، درصدد بود در کوتاهترین مدت شیوه تفسیر قرآن را به طلبهها و دانشجویان بیاموزد. شیوهای که نسل جوان را به نقطهای سوق میداد که جز سطحی نگری، برداشت تعقلی، حذف تعبد و در یک کلمه التقاط، نتیجه دیگری در پینداشت. وی در جلسه نهم «تفسیر قرآن» از روشی سخن میگوید که به اعتراف خود نه ریشه در شیوه قدما دارد و نه متأخرین:
«در کلمات قدما و یا همان متأخرین از روش برداشت هیچ بحثی نشده؛ نه کتب عامه، نه کتب خاصه یعنی نه مرحوم آقای طباطبایی نه آقای بهشتی و نه آقای مطهری و نه حتى امام. در میان اهل سنت هم نه سید قطب نه دیگران در این که قرآن را چگونه میشود از آن برداشت کرد با چه سیستم کلاس بندی شده خوب میشود برداشت کرد، این بحثی نشده. حالا یک سلسله مقدمات است و نظریات مقدماتی که شما فهمیدید و ما مطرح کردیم اینکه ما بخواست خدا وقتی که آن شرایط اولیه تفسیر که قسمت اول چارچوب تفسیر [را] تکمیل کردیم یک روشی برای برداشت ارائه میدهیم چون روش برداشت در اثر، ابداعی و ابتکاری نیست. متکی است به همان نظریات دیگران به اضافاتی و این بحث ما میشود یک بحث کامل. این جمع بندی، نتیجه اول اینکه: در برداشت از قرآن به شیوه قدیم مطلوب است و نه شیوه جدید. شیوه قدیم به این صورت بود که قرآن اصلاً قابل فهم نیست و نمیشود فهمید و اگر قابل فهم باشد به فرض باید تک بعدی مطرح بشود یا عرفان یا اخبار این شیوه کلاً رد شد اصلاً مطلوب نیست. شیوه جدیدی که بله ما با یک المنجد و یک المعجم و یک مفردات جلویمان بگذاریم و قرآن را از دم استخراج بکنیم به کان یکون یک اسم فاعل اسم مفعول ریشه مصدراین شیوه جدید [هم] اصلاً مطلوب نیست. یعنی هم شیوه قدیم نامطلوب است هم شیوه جدید و رسیدیم به اینکه یک چارچوب درست بکنیم که این چارچوب یک مقدارش درست شده بقیهاش هم در میآوریم درست میکنیم.»
همانگونه که پیشتر نیز گذشت نقد دیدگاههای مهدی هاشمی در این نوشته نمیگنجد، تنها بدین نکته بسنده میکنیم که نه علمای قبل جز عدهای انگشت شمار ادعا داشتند که قرآن قابل فهم نیست و نه تفسیر تک بعدی، دلیل بر معرفی قرآن به یکسونگری بهآیات است.
علم بیشتر مفسرین قرآن، اجازۀ نگرشی یک جانبه را برای آنها فراهم نساخته است. از سوی دیگر ادعای مهدی هاشمی در خصوص شیوه جدید تفسیر قرآن، سفسطه و تحریفی آشکار و روش غیرکارشناسی بیش نیست.
بیشک آنچه علمای بزرگ گذشته و حال با آن مخالف بودهاند، برداشت التقاطی و ابتدایی ازآیات قرآن است که گروه مهدی هاشمی را حتی به سمت قتل انسانهای بیگناه نیز کشاند. مهدی هاشمی در جلسه دهم کلاس «تفسیر قرآن» شاگردانش را به بهرهبرداری از قرآن، تفسیرآیات و نیز درک واژهها و مفاهیم قرآنی به سبک نو دعوت میکند. کاری که حتی مفسرین بزرگ اسلام چنین اجازهای را به خصوصیترین شاگردان خود که سالهای سال مراحل سیر و سلوک و تحصیل را پشت سر نهادهاند، نمیدهند:
«حالا موقع بهرهبرداری از همین حالاست مسایل قبلی مسایلی بود که زمینه سازی بود و فراهم کردن جو برای مسئله امروز حالا و لذا برادران در بخش مطالعه این موارد دقت بکنند به منابعش رجوع بکنند و اگر نمیتوانند حداقل به عنوان یک کار تمرینی رویآیاتی که از حفظ دارند اینجا صبح یک ربع، ده دقیقه که قرآن میخوانید آیات را از روی، یعنی همینطور تأمل و تفکر و طرح سؤال که این جمله یعنی چه، این جمله چرا اونجاست، این کلمه چرا آنجاست، هی شکاک بشوید توی قرآن نه اینکه به قرآن شک بکنید، یعنی رو فهم و برداشت و درک مفاهیم قرآن هی ابداع احتمال کنید و ایجاد شک کنید که ذهن شما جوال بشود و فعال بشود، یک مقدار بیشتر و پویاتر برادران کار بکنند تا اینکه به یک نتیجه ملموس ان شاء الله و مؤثر برسیم.»
در این قسمت به یکی از شیوههای مهدی هاشمی در برخورد با مفاهیم قرآنیاشاره میکنیم که برخورد کلیشهای و سطحیاین جریان را با آیات قرآن نمایان میسازد:
«... در مسئله بینشی و تفکری ما آن چیزی که ارائه داده بودیم این را یکی از مصادیق همان حزبالله میدانستیم و طبیعتاً حزب الشیطان را با شاخصهایی که از قرآن استنباط میکردیم، که مثلاً هر چیزی برای حزبالله بود عکسش را برای حزب الشیطان، یک هفت و هشت و ده تا شعار برای حزبالله در نظر میگرفتیم و هفت و هشت و ده تا هم برای حزب الشیطان.»1
توضیحات سند:
1. نوار شماره دو
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 128