تاریخ سند: 17 بهمن 1352
موضوع: سخنرانى سید جعفرى
متن سند:
به: 312 تاریخ:17 /11 /52
از: 20 ه 12 شماره: 12305 /20 ه 12
موضوع: سخنرانى سید جعفرى1
عطف 9534 /312 ـ 17 /9 /52
جلسه سخنرانى نامبرده فوق از ساعت 1930 روز 4 /11 /52 در منزل موسوى واقع در میدانشاه کوچه زیبا شماره 70 با شرکت حدود 80 نفر تشکیل گردید و سید جعفرى درباره بخود آئى یا خویشتنشناسى، چنین اظهار نمود که آدم باید پیرو نیروى فکرى و ارادى خویش باشد و با الهام از خداوند در پى پیشرفت و حرکت گام بردارد. ناطق در این مورد از شخصیت مولانا جلال الدین رومى سخن به میان آورد و گفت آنهائی که فکر میکنند با اتکا به دیگرى میتوانند موفق شوند راه خطا میروند، باید خود را شناخت و با نیروى درون که ما فوق مغز و ماده است به درون گرائى پیوست و با مقایسه پدیدههاى خویشتنشناسى و ماده و فیزیک در زندگى راه اصلى زندگى را با توجه به نیروى الهى دریافت. جلسه سخنرانى نامبرده بالا که صرفاً جنبه اخلاقى داشت در ساعت 2000 خاتمه یافت ضمناً در جلسه فوق گفته شد چون استاد جعفرى قرار است سخنرانیهائى در دانشگاه تبریز2 و مشهد انجام دهد لذا جلسه بعدى سخنرانى او در تهران به اواخر اسفند ماه سال جارى موکول گردید.
نظریه شنبه: نظرى ندارد.
نظریه یکشنبه: مطالب مفاد خبر از ناحیه جعفرى در جلسه فوق عنوان گردیده است. ضمناً جعفرى همان محمدتقی شاطر جعفرى میباشد و اصلح است سخنرانیهاى مشارالیه در تبریز و مشهد تحت مراقبت و کنترل قرار گیرد.
نظریه چهارشنبه. نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
رهبر عملیات ـ حسین زاده طاهر
رئیس بخش 12 ـ میر مصداق 15 /11 /52
رئیس اداره یکم عملیات ـ فرنژاد
اداره کل سوم 16 /11 /52
کلاسه 13689
توضیحات سند:
1. در این سند به اشتباه پیشوند «سیّد» قبل از نام استاد علامه جعفرى(ره) به کار رفته است.
2. چون در اسناد موجود پرونده استاد علامه(ره) درباره سخنرانى ایشان در دانشگاه تبریز در آن سال، سندى وجود ندارد، مناسب است در اینجا خاطرهاى را که از آن سفر نقل مىکردند، ذکر شود. استاد علامه جعفرى (ره) مىفرمودند: «پیش از پیروزى انقلاب در دانشگاه تبریز سخنرانى داشتم [بنا به قرائن در سال 52 ] بعد از سخنرانى در مسیر برگشت به منزل پدر همسرم عدهاى از جوانهاى یک مسجد جلو آمده و گفتند: آقاى جعفرى شما چرا فقط براى دانشگاهیان و طلبهها صحبت مىکنید؟ یک بار هم به مسجد ما بیایید و براى ما صحبت کنید.
گفتم: مسجد شما کدام است؟ گفتند: مسجد دینى در محله عمو زینالدین ] اکنون این محله به نام استاد جعفرى نامگذارى شده است [گفتم: بروید مسجدتان را آماده کنید من مىآیم. در مسجد به هنگام آماده شدن براى سخنرانى، بگومگوى بلند عدهاى در پائین مسجد جلب توجه کرد. شخصى براى آرام کردن آنها رفت و سودى نبخشید. مدیر امور مسجد بلند شد که برود و آنها را آرام کند، شخصى آهسته در گوش او چیزى گفت که رنگش متغیر شد ولى آمد در جاى خود نشست و سکوت اختیار کرد. من از او سؤال کردم که جریان از چه قرار است؟ گفت: دیوار مسجد در آن قسمت شکاف برداشته و مشرف به تخریب است ولى مردم به جهت محبت و احترام به شما از مسجد بیرون نمىروند و اگر دیوار فرو بریزد سقف مسجد نیز فرو مىریزد. من بلافاصله صحبت را قطع کردم و از مردم خواستم که سریعاً همه از در و پنجره خارج شوند. وقتى همه بیرون رفته و منتظر فرو ریختن مسجد شدیم، آخرین نفر که خارج شد دختر بچه 8 یا 9 ساله بود که به محض خروج از درب مسجد، دیوار فرو ریخت و سقف مسجد پایین آمد بدون آنکه هیچکس کوچکترین صدمهاى ببیند.»
البته استاد علامه جعفرى (ره) به هنگام نقل این خاطره در جمع خواص، نتایج و عبرتهاى اخلاقى و تربیتى مىگرفتند و از جمله به حرمت گذارى صمیمانه و با اخلاص مردم به روحانیت اشاره مىکردند که موجب سنگینتر شدن بار مسئولیت روحانیون مىگردد. امّا به نظر مىرسد که هم اکنون در فقدان ایشان، بتوان به برخى ابعاد معنوى دیگر چنین واقعه و نظایر آن که در دوران حیات استاد (ره) بسیار رخ داده است، توجّه نمود.
منبع:
کتاب
استاد علامه محمدتقی جعفری تبریزی به روایت اسناد ساواک صفحه 173