صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از : محمد شهرت مفتح فرزند محمود جلسه دوم

بازجوئی از : محمد شهرت مفتح فرزند محمود جلسه دوم


متن سند:

س ـ هویت شما آقای محمد مفتح محرز است لذا به شما توصیه می شود کلیه فعالیتهای خود و سایر دوستان و همفکران خود را از ابتدا تا این تاریخ با شرح جزئیات آن به طور کامل بیان کنید.
ج ـ از موقعی که در قم من به عنوان فردی مدرس شناخته شدم تدریس فلسفه داشتم و جمعی از طلاب در درس من شرکت می کردند و در سالهای 1332 جلساتی به عنوان مدرسین قم تشکیل می شد که در آن آقایان مکارم ـ حرم پناهی ـ حاج سیدمهدی روحانی ـ خزعلی ـ مشکینی ـ ربانی1 ـ شیخ احمد سایانی ـ جعفر سبحانی (گاهی) حسین نوری ـ احمد آذری ـ علی قدوسی2 ـ احمد جنتی ـ و بعضی دیگر که الان به یاد ندارم شرکت می کردند البته این نکته را باید بگویم که این جلسه قبل از سال 1332 یعنی پس از مرگ آیه اللّه بروجردی تقریبا شروع شد و هدف آن یکنواخت کردن شهریه و اصلاحات در حوزه بود که این مطلب در این پرسش مهم نیست ولی در سال های بعد که فعالیتهای اجتماعی داشت اولین بار مسئله در انجمن های ایالتی و ولایتی آغاز شد و جلسه ای در مسجد اعظم قم گرفتند و آقای مکارم منبر رفت از طرف مدرسین و بعدها این جلسات بود ولی افراد کم می شدند و خلاصه از کسانی بودند که بعدا دیگر شرکت نکردم و در اعلامیه ها دخالت و امضاء ننمودم پس از رحلت آیت الله حکیم نوشته ای وقتی آوردند درباره مرجعیت آقای خمینی عده ای امضاء کرده بودند من امضاء کردم از نظر منبر هم به نقاط و شهرهائی از قبیل کرمان، آبادان، بابلسر، چالوس، می رفتم و مانند هر منبری دیگر انتقاد در منبر داشتم اما فقط به صورت انتقاد در منبر بودند نه فعالیتهای تخریبی زیرا من معتقدم انتقاد یک مسئله ای اصولی ولی تخریب کاری است برخلاف اصول ما شاهد انتقاد اقلیت بر اکثریت هستیم ولی تخریب بهر حال ولی همه این مسائل یکسره کنار رفت و به دانشگاه برای تدریس رفتم و از آن تاریخ اصلاً منبر نمی رفتم یعنی از سال 1349 با این که آزاد بود تا دماوند آقای مجد خواهش کرد که عصرهای جمعه در مسجد جامع به صورت درسی یک آیه و یک حدیث تدریس و معنا کنم و همین کار را هم می کردم و تابستان شد و تعطیل شد و در تابستان سال 1352 در این میان مسجد جاوید ساخته شد و از من دعوت شد برای اقامه جماعت به آن مسجد بروم و می رفتم و گاهی بعد از نماز جماعت مسئله می گفتم و شبهای جمعه و شنبه هم صحبت می کردم تا یک روز آقای جاوید گفتند من را (یعنی آقای جاوید) کلانتری خواستند و گفته اند که آقای مفتح نباید منبر برود و ممنوع المنبر شده اند من هم پذیرفتم و در محرم و ماه رمضان و مواقع دیگر از آقایان وعاظ استفاده می کردم.
اما قضیه جلسات درس ـ آشنائی من با جوانان و دانشجویان در سال 1351 در مسجد دانشگاه شد که جمعی از دانشجویان خدمت رئیس دانشگاه رفته بودند و از ایشان درخواست کرده بودند که ماه مبارک رمضان کسی در مسجد اقامه جماعت کند و ایشان دستور داده بودند که یا آقای مطهری یا مفتح و چون آقای مطهری آن زمان در مسجد الجواد نماز می خواندند قرار شد که من به مسجد دانشگاه بروم نماز بخوانم و تفسیر بگویم و تمام ماه رمضان به این صورت تمام شد و پس از ماه رمضان قرار شد هفته ای دو روز بروم یکشنبه و سه شنبه که می رفتم و تا مسجد جاوید ساخته شد و من باین مسجد آمدم عده از دانشجویان مانند سخائی دانشجوی حقوق و آقای حیدری و صفاری دانشجویان ...
تقاضا کردند که درس تفسیر که در مسجد دانشگاه می گفتم در مسجد خودمان ادامه دهم و من هم پذیرفتم و برای این که سوء توهم پیش نیاید من گفتم در خود مسجد بالکن باشد که هر فردی هم خواست شرکت کند زیرا اگر در یک اطاق در بسته باشد مسلما [...
] تعبیر خواهد شد و همین طور عمل شد افراد زیادتر می شوند و من به قربانعلی (خادم مسجد) سپرده بودم که هر کس آمد راهنمائی کنید به طبقه بالا (بالکن) و از آقای دکتر دبونی هم تقاضا کردم بیاید برای درس عربی و ایشان هم می آمد و امسال آقای فخرالدین حجازی به من تلفن کردند که عده ای از خانمها می خواهند تابستان تفسیر و عقاید یاد بگیرند و قرار شد بیایند در کتابفروشی بعثت و من هم رفتم و گفتم اشکال ندارد و اینها دو نفر بودند بنام خانم محسنی و اسم دیگری را ندانستم و همین خانم محسنی سه بار به منزل تلفن کرده و قرار جلسه درس از اواسط تیرماه گذاشته شد که من درس تفسیر می گفتم و آقای رضا اصفهانی درس عقائد و آقای دکتر دبونی درس عربی زیرا من بر خلاف آنچه دیگران می گفتند که نمی گذارند طبقه جوان به مسجدبیایند و درس اسلامی یاد بگیرند معتقد بوده و هستم که اگر صرفا یادگیری دروس اسلامی باشد نه شلوغگیری نه تنها دولت مخالف نیست بلکه با اصراری که آقای دکتر نهاوندی به خود من داشتند در مورد رفتن به مسجد دانشگاه اقامه نماز جماعت به دست می آید که موافقند و من مکرر در مکرر باین دسته از جوانان می گفتم که مبادا در اینجا کاری بر خلاف انجام شود همه تان مراقب باشید زیرا اگر کار خلافی انجام شود مسلما همه این برنامه تعطیل می شود باین صورت کار تدریس پیش می رفت تا ماه رمضان امسال در شب های نوزدهم و بیست و یکم و من و آقای جاوید خیلی نگران بودیم که مبادا از تاریکی شب استفاده شود (بهنگام قرآن به سر گرفتن) و چیزی ریخته شود و مخصوصا دو سه نفر را مأمور کردیم در اطاق بالا و سالن تازه ساخته بایستند و مراقب مردم باشند ولی پس از پایان مراسم احیاء شب بیست و یکم آقای جاوید گفت خادم مسجد دست یک نفر از شرکت کنندگان در مجلس کاغذ و نوشته ای دید و گرفته است که با آقای جاوید فورا پاره کردیم و به داخل سطل ریختیم البته بعد شنیدیم که خادم دیده بود روی دیوار مستراح کلماتی نوشته شده که ما سپردیم بیشتر مراقب باش و شب بیست و سوم هم گفتند از پنجره قسمت عقب شبستان مسجد یک مشت کاغذ ریخته اند که بعدا آقای جاوید دیده بود این مطلب را باز یک روز آقای جاوید گفت که در جلسه خانم ها که خانم حسابی می آمد برای صحبت در داخل کتاب دعا نوشته هایی گذاشته اند که قراره به خادم بگوئیم همه کتابهای دعاها را جمع کند و در داخل اطاق مسجد قرار دهد و همین کار را کرد به هر حال من تمام کوشش و سعی و مراقبت را کردیم که مسجد مزبور مورد سوء استفاده قرار نگیرد زیرا با این عمل غیر منطقی و به عقیده من کودکانه و ابلهانه جلو مسجد گرفته خواهد شد و از طرفی خود هم به حکم اعتقاد اصولی به این امر هم و به حکم این که دارای عائله سنگین از بچه یکسال و نیم تا داماد و نوه و تنها فرد مسئول زندگی این عائله ده نفری سنگین خود من هستم به هیچ فعالیت سیاسی ممنوع اصلاً گرایش نداشته و ندارم و حق در بین رفقا معروف به شخص محافظه کار شده ام و اما آخرین قسمتی که در مسجد پیش آمد و به این ناراحتی کشید این بود که در ایام فاطمیه دوم من از آقای سید علی خامنه ای3 دعوت کرده بودم و ایشان اول قول دادند و آقای جاوید به کلانتری اطلاع داد ولی بعدا کسالت پدرشان نتوانستند بیایند و همان موقع قول داد که برای وفات امام صادق دو شب به مسجد بیاید و من هم ده روز بوقت مانده برای این که برسد اعلان مجلس را دادیم به چاپخانه که چون گاهی 5 روز 6 روزی معطل می کند زودتر دادیم که برسد و یک هفته بوقت مجلس به آقای جاوید گفتیم که شما بنویسید به کلانتری برای آقای خامنه ای و اضافه کردم که من قبلا سئوال کردم آقای خامنه ای ممنوع المنبر نیستند آقای جاوید گفت من دیگر حال و حوصله ندارم نمی نویسم من هم گفتم بسیار خوب به آقای خامنه ای میگوئیم که به تهران نیاید و البته دو سه روز بعد از این جریان من به آقای جابری (رئیس اطلاعات کلانتری 5) صحبت کردم که اگر شخص دیگری بجای آقای جاوید به کلانتری بنویسد امکان دارد یا نه ایشان گفت با معاون آقای سرهنگ بهنام صحبت کنید و من بایشان تلفن کردم گفتند با آقای رئیس صحبت کنیم خلاصه این تلفن های متعدد ادامه داشت تا روز شنبه 17 آذر که دیدیم نمی شود من ساعت یک و نیم بعد از ظهر برای سید علی خامنه ای در مشهد تلفن کردم که نیاید ایشان هم بلیت ساعت 5 بعد از ظهر هواپیمای ملی ایران برای تهران را پس داده بودند شب به مسجد رفتم و خدا را در این مطلب که می گویم گواه می گیرم برای حفظ حقیقت و بیان واقعیت به مردم گفتم امشب که قرار بوده آقای خامنه ای بیاید از نظر دولت و کلانتری منع نبود ولی در داخل هسته مسجد اشکالی بوده که نشد و آقایان منتظر نباشند پس از این صحبت آقای دکتر رهنما که یکی از افرادی بود که مرتب به مسجد می آید با یک آقای دیگر که اسمش را نمی دانم مرا به آبدارخانه بردند و گفتند اگر از طرف کلانتری مانعی نیست ما یکی از آقایان هیئت امنا را ببینیم و وادار کنیم که اقدام کنند من مفصل با آنها در آبدارخانه صحبت کردم که من خیلی تلاش کردم ولی نشد و جریان را مشروحا به آنها گفتم این صحبت که در حدود سه ربع طول کشید بعدا کسی آمد و گفت آقای جابری شما را می خواهد آمدم به کفشداری دیدم آقای جابری است آقای دکتر رهنما و آن آقای دیگر هم آمده و جریان را به آقای جابری گفتند اگر آقای معتمدی یکی از هیئت امناء امضاء کنند اشکال ندارد ایشان گفت امروز ظهر آقای رئیس وقت ترک کلانتری به من گفتند عیب ندارد اگر یکی از هیئت امناء امضاء کنند در این میان آقای معتمدی آمد و آقای جابری گفت برویم به مغازه آقای معتمدی و تلفن کنیم به کلانتری که اگر مانعی نیست رئیس کلانتری یا معاون اجازه بدهند آقای معتمدی امضاء کند و شما هم به مردم اعلان کنید که برای فردا شب آقای خامنه ای می آیند پس از این تلفن آقای رئیس کلانتری به آقای جابری گفتند که معاون می آید و از نزدیک دستور می دهد ما از حجره آقای معتمدی آمدیم به مسجد در این موقع جمعیت زیاد به مسجد آمده بود و آقای جابری صحبت شد تا وقتی آقای معاون بیایند مبادا کسی صحبت کند من جریان را بمردم بگویم و ایشان گفتند بروید من آمدم و قدری صحبت کردم که آمدن آقای خامنه ای از طرف کلانتری بی اشکال بوده و فقط آقای جاوید چون مسافرت کرده اند قرار شد یکی از آقایان هیئت امناء امضاء کند در این بین آقای جابری مرا به بیرون مسجد خواستند و من رفتم دیدم آقای سرگرد سیفی پور و معاون کلانتری آمده بودند ایشان فرمودند سعی کنید با آرامش و متانت برگزار شود و مانعی ندارد فردا صبح آقای معتمدی ساعت 8 بیایند کلانتری و امضاء کند چون آقای خامنه ای ممنوع المنبر نیست من هم عینا این مطلب را به مردم گفتم و ضمنا خواهش کردم که بدون سر و صدا از مسجد خارج شوند و میکروفن بلندگو را دست خود من بود از یک نفر صدای «اللّه اکبر» بلند شد فورا گفتم آقایان خواهش می کنم حتی اللّه اکبر هم نگوئید و با این صورت مردم متفرق شدند و شب وقتی به منزل رفتم به مشهد به آقای خامنه ای تلفن کردم و جریان را گفتم و ایشان قرار گذاشت که فردایش اگر بلیط هواپیما بدست آورد بیاید و صبح ساعت 8 از منزل رفتم به روضه مسجد همت و ظهر برگشتم و ساعت 2 آقای معتمدی تلفن کرد که قرار شد تا ساعت 4ـ 5 بعد از ظهر با آقای جاوید تماس بگیرم و از ایشان کسب موافقت کنم و حتما ایشان درست خواهد شد و شب آقای خامنه ای آمد و تا ساعت 7 بعد از ظهر منتظر آقای معتمدی شدم که ایشان نتیجه را بگوید ایشان آمدند و گفتند من موفق نشدم که با آقای جاوید تماس بگیرم ولی در این ساعت مردم زیادی آمده بودند و من هر چه نگاه کردم آقای جابری یا فردی دیگر را از کلانتری ندیدم جریان را به آقای خامنه ای گفتم ایشان گفت که من تشکر کنم از مردم و منبر نیز نمی روم اگر آمدند که زود تمام می کنم برای این که این جمعیت اگر بدون صحبت کسی بخواهند بروند نگرانی واکنش از عناصر فرصت طلب می رود این بود که ایشان ایستاده شروع کرد به صحبت کردن و جریان پایان یافت.
و اما شعار یا نوشته ای مضر اصلا من اطلاعی ندارم که در این جلسات درس پخش شده باشد و یا نویسنده و شعار دهنده اش چه کسی بوده است.
مفتح س ـ تمام اعلامیه های که در مسجد جاوید پخش گردیده نام ببرید و بگوئید که از طرف کدامیک از گروههای خرابکار پخش شده است.
ج ـ همانطور که در بالا نوشتم تنها یک کاغذ که خادم مسجد گرفته بود و بدست آقای جاوید بود پاره کردند و قبل از این که ما مطالعه کنیم پاره شد و توی سطل ریخته شد.
مفتح س ـ افرادی که در جلسات تفسیر شرکت می کردند معرفی کنید و این جلسات در چه سالی تشکیل گردید آیا از طرف کلانتری محل برای تشکیل جلسات کسب اجازه شده است یا خیر؟ آیا برای تشکیل جلسات اساسنامه تنظیم نموده اید یا خیر؟ ج ـ در بالا نوشتم که این جلسه درس با دو سه نفر شروع شد و مانند تمام جلسات درس قران و عقاید که در مسجدها تشکیل می گردد نه اساسنامه ای داشت و نه مقرراتی بلکه به صورت کاملاً ساده و عادی مانند آنچه در مسجد جامع بالا بوسیله آقای سعید و یا مساجد دیگر هست می آیند که هر فردی آزاد است در این نوع جلسات شرکت کنند و چون تولیت مسجد به عهده آقای جاوید است و تمام جلسات روضه خوانی و درس را ایشان باید به کلانتری اطلاع دهند من فقط جریان را بایشان می گفتم که فلان واعظ بنا هست بیاید که البته انتخاب واعظ و مدرس به عهده من بوده و اطلاع به عهده آقای جاوید.
مفتح س ـ مقابل جوابهایی که داده اید پس از قرائت امضاء کنید.
ج ـ جواب ها را امضاء و گواهی می نمایم.
مفتح

توضیحات سند:

1ـ آیت الله شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی 2ـ شهید آیت الله شیخ علی قدوسی به روایت اسناد ساواک ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 3ـ منظور حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی است که در آن روزگاران از نویسندگان و خطباء انقلابی برجسته بودند.

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک صفحه 502









صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.