تاریخ سند: 14 آبان 1335
درباره: فعالیت آیتالله کاشانی و دکتر بقائی:
متن سند:
تاریخ: 14 /8 /1335
رکن دوم ستاد ارتش
اطلاعیه
درباره: فعالیت آیتالله کاشانی و دکتر بقائی:
ساعت ۲۰ روز 13 /8 /35 اطلاع رسید که آیتالله کاشانی و دکتر بقائی اعلامیههائی راجع به تشویق دانشجویان دانشگاه به ادامه اعتصاب و دعوت مردم به تظاهر بر علیه انگلیس، فرانسه و اسرائیل(1) تهیه و بین عدهای از محارم و بستگان خود تقسیم کردهاند که روز 14 /8 /35 در دانشگاه و نقاط مختلف شهر پخش نمایند. جریان در همان ساعت به شهربانی اطلاع داده شد و مأمورین کافی به دانشگاه اعزام گردید که پخشکنندگان را فوراً به فرمانداری نظامی جلب نمایند. امروز 14 /8 /35 اطلاع رسید که ساعت ۸:۳۰ در مسجد ارک ضمن پخش تراکت، تظاهراتی بر له کاشانی انجام خواهد گرفت مراتب تلفناً به سر کلانتری اطلاع و فرمانداری نظامی و فرمانده منطقه مربوطه نیز در جریان کار گذارده شد. به طور کلی از مجموعه گزارشات رسیده نتیجه گرفته میشود که کاشانی و بقائی و طرفداران، از اوضاع مصر برای تبلیغات و اظهار وجود استفاده و تحریکاتی به منظور اجتماعات و اعتصابات و ابراز تنفر و انزجار نسبت به انگلیس و فرانسه به عمل بیاورند. با تقدیم دو نمونه از تراکتهای چاپشده برای کشف محل چاپ و دستگیری پخشکنندگان آن اقدام گردید. فعالیتهای این دسته مرتباً به عرض خواهد رسید.
رکن دوم ستاد ارتش
درود
به دانشجویان مبارز دانشگاه تهران که با اعتصاب دلیرانه خویش مشت بر دهان امپریالیستهای غارتگر انگلیس و فرانسوی و جهودهای راهزن و دلال استعمار کوبیدند.
مرگ بر استعمار
با ادامه کشتار مسلمانان الجزیره، فرانسه و انگلیس با یهودیان، بیارجترین، دلالان استعمار، سبعانهترین جنایاتی را که بشریت کمتر نظیر آن [را] دیده است، علیه برادران مسلمان مصری و دنیای اسلام بیشرمانه ادامه میدهند. برای همیشه استعمار و متجاوزین به حقوق ملتها را محکوم کنید.
توضیحات سند:
۱- اسرائیل خاک مصر را مورد حمله قرار داده بود و در ضمن کشورهای فرانسه و انگلیس نیز نیروهای خود را به داخل کشور مصر برده بودند. البته در روز ۱۷ آبان ماه نخستوزیران ایران، عراق، پاکستان و ترکیه به دنبال اجتماع خود در تهران در اعلامیهای عمل اسرائیل را در مورد حمله به خاک مصر محکوم کردند و از فرانسه و انگلستان خواستند فوراً نیروهای خود را از خاک مصر بیرون ببرند.
منبع:
کتاب
روحانی مبارز / آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد دوم صفحه 796