صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مهدی جان ملاحظه می‌کنی که بالاخره دست به قلم شده‌ام

مهدی جان ملاحظه می‌کنی که بالاخره دست به قلم شده‌ام


متن سند:

مونیخ تاریخ:۷/۱/۴۸ [۲۷ مارس ۱۹۶۹]

مهدی جان
ملاحظه می‌کنی که بالاخره دست به قلم شده‌ام و بر تنبلی نامه نویسی‌ام فایق‌آمده‌ام و اکنون این نامه را برایت می‌نویسم‌امیدوارم همان طور که در حضور نیز معروض افتاد از این رهگذر -که تأخیر در ارسال نامه و خبر باشد - بر من ببخشایی و دل را تیره نگردانی که لابد تا به حال خوب دریافته‌ای که رفیقت با همه صفا و ارادت و
صمیمیتش متأسفانه آداب دان خوبی نیست و چه بسا که چرخ ایام بر مدار خود بگذرد و او هر روز کاری را در مرتبه آداب و رسومش به انجام نرساند.‌ اما هرگز مبادا آن که بر بی‌ادبی او حمل و تعبیر شود. ادب را پاس می‌دارد و می‌شناسد.‌ اما همان طور که مذکور افتاد سرگرمی خیالش چندان است که از صحنه نمود او را به صحنه غنود می‌کشاند.
باری بسیار از لطف و مهمان نوازی تو و دوستان گراتس نهایت تشکر و ممنون و سپاسگذارم. هر چقدر مراودت و رفت و‌آمدهای موجود تزید و توسعه یابد بر مراتب همکاری انقلابی، اجتماعی نیز افزوده خواهد شد و هر‌اندازه که دیدارها زود به زود شود طبیعی است که مشکلات بعد راه نیز هموارتر خواهند شد و بر تفاهم تشکیلاتی و همچنین نزدیکی بیشتر در مسائل‌ایدئولوژیک که مورد توجه و میل تو بخصوص هست خواهد افزود. من به هر حال از ملاقات شخص تو و سایر رفقا خوشحالم و راست و حسینی بهت بگم، گرفته‌های من در این سفر از داده‌ها به مراتب بیشتر بوده است.
همان طور که در آنجا قول داده بودم جریان‌امر را با رفقای دیگر در میان گذاردم و سعی می‌کنم طبق برنامه‌ای که در آنجا صحبت کردیم قدم به قدم عمل نمائیم. از فرصتی که در مونیخ بودم استفاده کرده و با عطری ملاقات نمودم. نتیجه بحث ما بسیار رضایت بخش است. من معتقدم که این رفیق می‌تواند در کار محلی با تو همکاری داشته باشد و حتی در کمیته کشوری شما شرکت کند. در بحثی که با او داشتم پی بردم که به بسیاری از مسائل پی برده و روی نکات اساسی و اشتباهات عمده انگشت می‌گذارد. سطح آگاهی او به نظر می‌رسد که از بسیاری از رفقای محلی بالاتر است. پس از خاتمه بحث من تعدادی از مدارک لازم را برای مطالعه در اختیار او گذاردم و یادآور شدم که جریان را به اطلاع شما می‌رسانم و از این به بعد شما هستید که با او در ارتباط تشکیلاتی قرار خواهید گرفت. حال نمی‌دانم نظر تو و احمد چیست؟ بد نیست اگر فرصت بدست آوردید با او تماس بگیرید و ترتیب کار را بدهید. در ضمن خواستم از تو خواهش کنم که تهیه گذرنامه را فراموش نکنی! و هر کجا دستت رسید به جیب بزنی! کار استاد تقی هم به زودی درست خواهد شد و برای «تحلیل مشخص از اوضاع شخص» روانه دیار دیگری می‌شود. از رفقای ساکن شمال آلمان شنیدم که حضرات غلام و بازرگان دو عدد نامه دیگر را که متعلق به گروه ۵ نفری «کربلائی‌ها» می‌شود، انتشار داده‌اند. این حضرات تصور می‌کنند که با انتشار نامه‌هائی که مهر مرزبانی داشته باشد، می‌توانند شور و احساس اعضای سازمان را برانگیزند و راه و عمل خود را حقانی جلوه دهند. بگذار آنها هرچه می‌خواهند بکنند، آینده نشان خواهد داد که کی برحق است! باز هم برایت نامه خواهم نوشت و شما را در جریان کارها خواهم گذارد. این مختصر را به همین جا درز می‌گیرم و برایت روشن بینی و پایمردی در رزم آلی (عالی) آرزو می‌کنم. ایام روشنی را برای تو و رفیق احمد و سیا آرزو دارم. سلامها و شادباش‌های نوروزی‌ام را داشته باش. به رفیق احمد و سیا نیز ابلاغ کن. نوروزت پیروز باد.
به امید دیدار رفیقت رامین

منبع:

کتاب چپ در ایران به روایت اسناد ساواک / کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا صفحه 292


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.