صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تشکیل مجلس یادبود در مسجد جامع تهران و انجام اقدامات اخلالگرانه در خیابانهای اطراف بازار تهران

تشکیل مجلس یادبود در مسجد جامع تهران و انجام اقدامات اخلالگرانه در خیابانهای اطراف بازار تهران


متن سند:

به دنبال انتشار اعلامیه‌هایی از طرف مهدی بازرگان و چند تن دیگر از عناصر جبهه به اصطلاح ملی و هم‌چنین 100 نفر از وعاظ و روحانیون تهران در زمینه تعطیل روز 21 /2 /37 و برگزاری مجلس یادبود کشته‌شدگان وقایع دهم فروردین ماه سال جاری در یزد و شهرهای دیگر، در مسجد جامع تهران‌، وضعیت بازار تهران و برگزاری مجلس مذکور در روز 21 /2 /37 به شرح زیر بوده است: 1ـ کلیه مغازه‌های بازار تهران تعطیل و اکثر مغازه‌های خیابانهای بوذرجمهری و خیام نیز بسته بوده است.
عده‌ای ناشناس به وسیله تلفن یا با مراجعه به صاحبان مغازه‌های خیابان ناصرخسرو، سعی کرده‌اند که با تهدید مغازه‌داران را وادار به بستن مغازه‌های خود بکنند که به علت حضور مأمورین پلیس تهدیدات مؤثر واقع نشده و کسبه به کار خود ادامه داده‌اند.
2ـ کلیه مغازه‌های بازار تجریش ـ شمیران از صبح روز 21 /2 /37 تعطیل بوده اما مغازه‌های بازارهای کرج و شهرری باز و کسبه به طور معمول به کار خود ادامه می‌داده‌اند.
3ـ مجلس یادبود مورد نظر از ساعت 0900 در مسجد جامع تهران تشکیل شده است‌.
به تدریج افراد از طبقات مختلف و از جمله اعضاء وابسته به جبهه به اصطلاح ملی سابق و احزاب وابسته به آن و هم‌چنین گروهی از وعاظ و روحانیون تهران و نیز مهدی بازرگان و یداله سحابی در این مجلس حضور یافته‌اند.
تعداد شرکت‌کنندگان در مجلس و کسانی که در کوچه‌ها و اماکن اطراف مسجد اجتماع کرده بودند، حدود 10000 نفر برآورد شده است‌.
پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم‌، حدود ساعت 1000 واعظی به نام شیخ موحد گیلانی معروف به عبائی1 که از قم به همین منظور دعوت شده بوده به منبر رفته است‌.
در این هنگام و قبل از منبر رفتن واعظ مذکور در بین جمعیت شعارهایی به نفع خمینی و علیه مصالح مملکت داده شده و این شعارها توسط اجتماع کنندگان با فرستادن صلوات و گفتن عبارت «صحیح است‌»، تایید شده است‌.
واعظ مذکور سخنان خود را تحت عنوان «مصیبت‌هایی که گریبان‌گیر مردم مسلمان شده‌» آغاز و سپس با اشاره به مرگ مصطفی خمینی (پسر روح‌اله خمینی‌)، و مجالس متعدد ختم که در قم و سایر نقاط کشور به این مناسبت تشکیل گردیده بود، اضافه کرد: عده بسیار کثیری در این مجالس شرکت کردند و به علاوه تعداد زیادی از مردم در همان زمان برای عرض تسلیت نزد آیات عظام قم رفتند و این امر و هم‌بستگی عظیم روحانیت موجب خشونت حکومت استبدادی گردید و کماندوهای مزدور که چشم دیدن این وحدت را نداشتند شروع به کشتار مردم در قم کردند.
پس از آن مردم مبارز تبریز و یزد و سایر شهرهای ایران به مناسبت بزرگداشت شهدای قم مجالسی منعقد کردند که باز هم رژیم مزدور و استعماری‌، شروع به ایجاد هرج و مرج در مجالس نمود و منجر به کشته شدن چند نفر دیگر در شهرها گردید.
واعظ مذکور آنگاه به علت تشکیل مجلس حاضر به مناسبت وفات فاطمه زهرا (ع‌) و چهلم کشته شدگان یزد و شهرهای دیگر، اشاره و سپس بحث را به مشکلات اجتماعی کشاند و چنین ادامه داد: اقتصاد اجتماعی ناسالم است‌، وضع ترافیک در تهران نابسامان است‌، مطبوعات تحت سانسور شدید است‌، ملت در بدبختی و فقر و بیچارگی به سر می‌برند، مالیات‌های کلانی از کسبه‌، کارگران و کشاورزان دریافت می‌کنند، حزب بی‌آبرو و رسوای رستاخیز2 را علم کرده‌اند و قوای سه‌گانه مملکت در اختیار یک نفر است‌.
حکومت استبدادی و جبار فردی که از پنجاه سال قبل در این کشور بر سر کار می‌باشد، در تمام مواقع سعی داشته ریشه اسلام و روحانیت را از بیخ و بن برکند و درآمد سرشار کشور از منابع طبیعی نفت‌، مس و سایر ذخائر را مفت و مسلم به امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها می‌دهند...
واعظ نامبرده که سخنانش با ابراز احساسات گروهی از شرکت‌کنندگان در مجلس مواجه بود مردم را به سکون و آرامش دعوت و به وقایع دو روز گذشته در قم اشاره کرده و اضافه نمود: به منزل آیات‌اله شریعتمداری‌، گلپایگانی و نجفی مرعشی، کماندوها حمله نموده‌اند و این سه مرجع روحانی در بیمارستان به سر می‌برند.
3 در این هنگام که سخنرانی واعظ نامبرده در شرف خاتمه بود یادداشتی به وسیله یکی از افراد حاضر در مجلس به او تسلیم شد و مشارالیه مطالب یادداشت را که به اصطلاح قطعنامه بود چنین قرائت گردید: ـ مردم ایران تمام ظلم‌ها و ستم‌ها و تجاوزاتی را که در بخش‌های کارگری‌، کشاورزی و شهری می‌شود، محکوم می‌کند.
ـ تشکیل حکومت اسلامی به رهبری آنهایی که صلاحیت دارند.
ـ راهی که ما روحانیون در پیش گرفته‌ایم ادامه خواهیم داد.
ـ رهبر عالی‌قدر و مرجع اسلامی‌، آیت‌اله خمینی را، ملت ایران با جان و دل می‌پذیرد.
پس از خاتمه سخنرانی واعظ حدود ساعت 1230، جمعیت حاضر در مجلس از آن‌جا خارج[شدند] و بخشی از اجتماع‌کنندگان متفرق[شدند] و بقیه در سه گروه متشکل به طرف خیابان‌های بوذرجمهری غربی‌، سه راه سیروس و سرچشمه و خیابان ناصر خسرو به حرکت درآمده‌اند.
گروه‌های مذکور در مسیر خود به دادن شعارهای مضره و پرتاب سنگ به طرف مأمورین مبادرت نموده‌اند که مأمورین انتظامی مستقر در منطقه اقدام به متفرق نمودن تظاهرکنندگان کرده‌اند.
4 تا حدود ساعت 1330 در خیابان‌های مذکور اجتماع و تظاهرات مورد اشاره ادامه داشته و سپس جمعیت به وسیله مأمورین پراکنده شده‌اند.
گروه‌هایی از این افراد در خیابانهای بوذرجمهری‌، مولوی‌، ری و سیروس مبادرت به خرابکاری‌های پراکنده نموده و شیشه‌های کلیه شعب بانک‌های واقع در این خیابان‌ها و شیشه‌های دو سینما در خیابان مولوی و یک اغذیه فروشی در خیابان ری را شکسته‌اند.
5 بین 40 تا 50 نفر از عناصر اخلالگر توسط مأمورین پلیس دستگیر شده‌اند که تحقیقات و رسیدگی به وضعیت آن‌ها ادامه دارد.
ارزیابی خبر: خبر صحت دارد.
اقدامات انجام شده‌: مراتب به نخست وزیری اعلام گردیده است‌.

توضیحات سند:

1.
حجت‌الاسلام محمد عبائی: معروف به عبائی خراسانی فرزند حجت‌الاسلام حاج میرزاحسین عبائی در سال 1318 ش در محله سناباد مشهد زاده شد.
ادبیات و سطح را نزد پدر و دایی خود سیدعلی رضوی و ادیب نیشابوری و میرزا احمد مدرس یزدی و شیخ هاشم قزوینی خواند.
پس از اتمام سطح به درس خارج فقه و اصول آیت‌الله العظمی میلانی و قزوینی حاضر شد.
در سال 1340 به قم آمد و از محضر آیات عظام بروجردی، حضرت امام، محقق داماد، شیخ مرتضی حائری و میرزاهاشم آملی بهره‌مند گردید.
وی از 1340 ش تاکنون در حوزه علمیه به تحصیل و تدریس مشغول بوده است.
عبائی خراسانی فعالیت سیاسی را با شروع نهضت اسلامی در سال 1341 آغاز کرد.
در سالهای 1351 و 1352 چند بار دستگیر و زندانی شد.
در سال 1352 به مدت 8 ماه به بندر دیلم تبعید گردید و اندکی پس از آن به مدت 28 ماه به شهرستان نایین تبعید شد.
مدیریت دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و نمایندگی حضرت امام در این دفتر و نیز امامت جمعه موقت مشهد و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره دوم از جمله مسئولیت‌های وی است.
(مجله حوزه، شماره 39، مرداد ـ شهریور 1369، صفحه 35 و روزنامه خراسان، شماره 10520، 30 آبان 1364 صفحه 7).
نامبرده در تاریخ 22 مهر 1383 به رحمت ایزدی پیوست.
2.
حزب رستاخیز: شاه تا پیش از سال 1353 اجازه‌ی فعالیت به احزابی مانند « مردم» و «ایران نوین» داده بود.
در سال 1353 وی حزب «رستاخیز» را به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجباری ساخت و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر 3 اصل استوار بود : وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به نظام شاهنشاهی، و وفاداری به انقلاب شاه و ملت.
هویدا، نخستوزیر وقت، به دبیر کلی حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونی گردید برای تجمع کسانی که به دنبال نفوذ و قدرت بودند.
امام به محض تأسیس حزب رستاخیز، آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و به اجبار مردم را به عضویت در آن، نقض قانون اساسی دانستند.
در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم، اعلام کرد که بیست و سه ملیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمیداد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسی اصلاحی یا انتقادی انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجی، جلسات و مذاکراتی داشته باشند.
شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشی در سیاست ایران ندارد.
هنگام انحلال این حزب حتی یک نفر هم مخالفت نشان نداد! (ر.ک : کوثر، جلد 1، صفحه 384، کوثر، جلد 2، صفحه 101، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)) 3.
حمله به منازل آیات ثلاثه قم: در تاریخ 20 /2 /57 یکی از طلاب حوزۀ علمیه قم در حملۀ پلیس به محل اجتماع مردم و روحانیون در منزل آیت‌الله شریعتمداری به شهادت رسید.
روزنامۀ اطلاعات، اعلامیۀ دولت را دربارۀ واقعۀ خانه یکی از مراجع تقلید منتشر کرد.
در اعلامیۀ رسمی، این که مرجع دینی چه کسی بوده، ذکری به میان نیامده است.
در این اعلامیه آمده است: عده‌ای از آشوبگران در یکی از خیابانهای قم، مأموران انتظامی را مورد حمله قرار می‌دهند و به هنگام تعقیب آنان به خانۀ یکی از آیات عظام می‌گریزند.
مأموران انتظامی که از افراد محلی نبوده و حریم منزل ایشان را نمی‌شناختند، در پی آشوب‌گران وارد منزل ایشان می‌شوند.
آشوب‌گران هم‌چنان به دادن شعارهای ضد ملی و مقابله با مأموران ادامه می‌دهند و در نتیجه یک نفر از آنان بعداً در‌می‌گذرد.
دولت از این حادثه ناگوار که سبب آن آشوب‌‌گران ضدملی بوده‌اند، اظهار نهایت تأسف می‌کند.
در تاریخ 21 /2 /57 حضرت امام به مناسبت حملۀ پلیس به منزل آیت‌‌الله شریعتمداری، تلگرافی خطاب به وی فرستاد.
(روزشمار انقلاب اسلامی در قم، تدوین مقداد توانانیا و حسین آقاجانی، صفحه 173 و 174، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1387 و هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، غلامرضا کرباسچی، جلد دوم،‌صفحه 838 و 839، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، سال 1371) 4.
روزنامه لوکوتیدین چاپ پاریس می‌نویسد: «روز پنج شنبه نیروهای انتظامی برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان به استعمال گاز اشک‌آور مبادرت کردند.
هزاران نفر از ایرانیها در مسجد جامع در قلب بازار برای گوش کردن به سخنان رهبران مذهبی شیعه بر ضد دولت اجتماع کرده بودند.
سپس جمعیت در حالی که فریاد می‌کشیدند «مرگ بر شاه‌» روانه خیابان ناصرخسرو شده و به سمت مرکز ارتباطات و مخابرات هجوم آوردند.
در این هنگام بود که نیروهای انتظامی به پرتاب گاز اشک‌آور و تیراندازی هوایی برای پراکندن تظاهرکنندگان مبادرت کردند.
» این نشریه در ادامه خبر خود می‌آورد که «باید در انتظار تظاهرات جدیدی بود که حدود چهل روز دیگر برای حدود بیست نفر تظاهرکننده که روزهای سه شنبه و چهارشنبه گذشته در قم توسط پلیس و ارتش کشته شدند برگزار شود.
» (بولتن محرمانه رادیو تلویزیون ملی ایران، شماره 44، صفحه 33) خبرنگار رادیو لندن آندرو ویتلی‌ خبر داد که امروز حدود دو هزار نیروی نظامی و انتظامی در اطراف بازار مستقر شده بودند و راههای خروجی اصلی را سد کرده بودند.
5.
خبرگزاری یونایتدپرس: خبرنگار خبرگزاری مذکور پس از پایان مراسم در مسجد جامع با دکتر کریم سنجابی گفت و گویی کرد و سنجابی چنین گفت‌: «وقتی شرکت‌کنندگان در اجتماع اعتراض از مسجد خارج شده و وارد خیابان بوذرجمهری ـ شاهراه اصلی در منطقه جنوب تهران ـ شدند، دهها پلیس ضد شورش مسلح به مسلسل و سپر و دیگر تجهیزات ضد شورش در انتظار آنان بودند.
هزاران تن از ساکنان محل نیز در خیابانها بودند و پلیس برای پراکنده کردن مردم اقدام ‌به تیراندازی در بالای سر آن‌ها کرد.
تیراندازی منجر به بروز اضطراب شد و به یک برخورد کوتاه ولی شدید بین پلیس و تظاهرکنندگان انجامید.
» (همان منبع، شماره 43، صفحه 21 تا 23) حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود در مورد مجلس برگزار شده در مسجد جامع می‌گوید: «از مسایل مهم دیگر چهلم شهدای یزد بود که در مسجد جامع تهران از طرف جامعۀ روحانیت منعقد گردید و سخنران هم آقای عبایی خراسانی بود و تمامی گروه‌ها و خبرنگاران خارجی هم شرکت کرده بودند.
صبح زود به سراغ آقای عبایی خراسانی رفتم‌.
مسجد که آمدیم‌، به ما خبر دادند که عده‌ای کماندو با لباس شخصی می‌خواهند در مجلس‌، مانند فیضیۀ قم شلوغ کنند و مردم را کتک بزنند.
خیلی نگران شدیم‌.
در این میان حاج مرتضی تجریشی که از دوستان مبارز قدیمی و از دوستان مرحوم عراقی بود، مأمور شد که خبرنگاران را به پشت‌بام مسجد جامع ببرد تا گزارش مفصلی تهیه کنند و مصاحبه‌ای هم با من کردند.
آقای عبایی منبر را شروع کرد و همین که کلمۀ ‌این رژیم خون‌آشام را گفت یک مرتبه صدای رگبار مسلسل بلند شد.
آقایان فکر کردند که مردم را به مسلسل بسته‌اند، آقای عبایی از منبر پایین آمد و در میان جمعیت پنهان شد.
مردم پراکنده شدند.
بعد از مدت کوتاهی متوجه شدیم که یک نفری با چوب روی در کر‌کره‌، صدای مسلسل را در آورده‌، اصلاً مسلسلی در کار نبوده است‌؛ خلاصه من و آقای فروهر و آقای مروارید مردم را آرام کردیم و اوضاع کنترل شد و آقای عبایی مجدداً منبرش را رفت‌.
بعد از پایان منبر او را فراری دادیم‌.
» (خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر ناطق نوری‌، تدوین مرتضی میردار، صفحه 124 و 125، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1382) حجت الاسلام جعفر شجونی نیز در خاطرات خود در این‌باره می‌گوید: «یادم هست در مراسمی که برای حاج آقا مصطفی [شهدای یزد، جهرم و اهواز صحیح است] در مسجد جامع تهران برگزار کرده بودیم، آقای عبایی که از روحانیون عمامه مشکی و [ ولی] از شیوخ بود، منبر رفت.
من و شهید محلاتی و آقای مروارید وسط این مجلس راه می‌رفتیم و کارگردانی می‌کردیم که مردم ساکت باشند.
این مجلس با رعایت آزادی برگزار شد.
در آن میان، شخصی به من گفت: «آقای عبایی منبر بسیار خوبی رفت.
تو این هزار تومان را ـ که آن وقت پول زیادی هم بود ـ به او بده».
یک دفعه شلوغ شد.
درب دالان را به هم زدند.
تصور کردیم که حمله شده است عده‌ای از مردم هم در حال فرار بودند.
ما هم می‌گفتیم: «مردم، ساکت باشید.
هیچ خبری نیست».
ولی به هر حال، آقای عبایی از منبر پایین آمد و ایشان را یک جوری با رفقا از پشت مسجد جامع فراری دادیم.
یادم نمی‌رود هزار تومان را به ایشان دادم، گفت: «بابا، چه موقع پول دادن است» گفتم: «این را یکی برای تو نذر کرده است» در تمام ایران محافل و مجالس فراوانی بود.
در تمام ایران اسم امام خمینی طنین انداخته بود، قم، شیراز، یزد، مشهد، همدان، مراغه، تبریز، اراک، سمنان و در قسمت‌های جنوبی ایران مثل خرمشهر و آبادان یک‌پارچه مردم وارد صحنه شدند.
» (خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، تدوین علیرضا اسماعیلی، صفحه 133 و 134، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1381)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 419



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.