صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

در زمانى که محمدرضا پهلوى، آماده مى‌شد تا کاخ خود را براى سلام نوروزى مهیا کند، در کوچه‌ها و خیابان‌هاى شهرهاى مختلف ایران، شعار «مرگ بر شاه» به گوش مى‌رسید

در زمانى که محمدرضا پهلوى، آماده مى‌شد تا کاخ خود را براى سلام نوروزى مهیا کند، در کوچه‌ها و خیابان‌هاى شهرهاى مختلف ایران، شعار «مرگ بر شاه» به گوش مى‌رسید


متن سند:

در زمانى که محمدرضا پهلوى، آماده مى‌شد تا کاخ خود را براى سلام نوروزى مهیا کند، در کوچه‌ها و خیابان‌هاى شهرهاى مختلف ایران، شعار «مرگ بر شاه» به گوش مى‌رسید و بوق‌هاى تبلیغاتى رژیم را بیش از پیش رسوا و مفتضح مى‌کرد. بوق‌هایى که 5 سال در آن دمیده شد تا دودمان جنایتکار پهلوى، را خدمتگزار معرفى کند. این وقاحت تا آنجا پیش رفت که شاه معلوم‌الحال را، اسلام خواه و عدالت‌پرور مى‌دانستند.
در این حال و هوا، خون‌هایى که سنگفرش خیابان‌ها را رنگین مى‌کرد، طشت رسوایى شاه را از بام فلک آویزان کرده بود.
در اسفند ماه سال 1356، بر درودیوار مدرسه خان در شهر قم، با ماژیک اشعارى نوشته شد که پاک کردن آن، مأمورین را به زحمت انداخت. از یک طرف بودن آن را بر دیوارها برنمى‌تابیدند و از طرف دیگر پاک کردن آن در انظار، حساسیت بیشتر رهگذران را برمى‌انگیخت.
به هر حال، اول از روى این شعر دیوار نوشته، یادداشت‌بردارى شد و سپس محو گردید.
این شعر، همان شعرى است که یک نسخه دست‌نویس آن در هنرستان صنعتى قم، به دیوار نصب شده بود، که داراى تفاوت‌هاى عبارتى نیز مى‌باشد.

عید ما روزى بود کز شاه آثارى نباشد
پهلوى بى‌حیا را کاخ و دربارى نباشد
از حکومت منعزل باشد رود در گوشه‌اى
میهن ایران گرفتار سگ هارى نباشد
زاده شوم رضاخان با رژیم قلدرش
بهر پیشرفت یهودان دست در کارى نباشد
عید ما روزى بود که قاتلین قم و تبریز
هم ز رسواخیز و از ساواک آثارى نباشد
قلدران قداره‌بندان نوکران خارجه
یعنى از عمال اسرائیل دیّارى نباشد
اسلحه‌داران ناصالح شوند خلع سلاح
یعنى در رأس حکومت گاو شاخدارى نباشد
عید ما روزى بود کز دودمان پهلوى
مذهب پاک تشیع نقش نادارى نباشد
اسلحه از دست ضحاک زمان بیرون شود
خون این ملت به نفع دیگران جارى نباشد
لوله‌هاى نفت از بهر خرید توپ و تانک
سوى آمریکا و اروپا جارى نباشد
عید ما روزى بود که مرجع ما شیعیان در ایران
دست اوباش و اجامر در عزادارى نباشد
طالقانى‌هاى کشور هم خمینى‌هاى میهن
بهر اضمحلال بدعت در گرفتارى نباشد
سلب آزادى نباشد از خطیبان شریف
مسلمین آزاد باشند و ستمکارى نباشد
عید ما روزى بود که احکام خدا اجرا شود
پیکر زنهاى ایران از حجاب آرى [عارى] نباشد
پایه‌هاى تخت این خان سیاه و جنگلى
سرنگون باشد تا لکه آرى [عارى] نباشد
ثروت و قدرت در آید بر کف مردان پاک
عدل و حق برپا شوند و مردم‌آزارى نباشد
عید ما روزى بود که در کشور نباشد اختناق
حبس و تبعید و شکنجه قتل و اجبارى نباشد
ارتجاعیون نخوانند شیعیان را مرتجع
شاه دیکتاتورمنش را همچو گفتارى نباشد
خون فرزندان ایران را نریزند بى‌جهت
مادران و خواهران در گریه و زارى نباشد
عید ما روزى بود رامبد و همفکران او
از وطن بیرون شوند و این تبه‌کارى نباشد
بوقهاى لعنتى یا صفحه‌هاى دوزخى
یعنى نشریات ایران دست اغیارى نباشد
نوکر حلقه به گوش جیمى کارتر از وطن
رانده باشد در گلستان وطن خارى نباشد
عید ما روزى است که فرزند رشید خاک ما
از غم و اندوه مذهب سربه دیوارى نباشد
بیند استقلال دانشگاه و دانشجوى ما
ارتش ما اینچنین در ذلت و خوارى نباشد
کارگرها و کشاورزها و هر زحمت‌کشى
نقطه فقر سیاه همچو پرگارى نباشد



منبع:

کتاب فریاد هنر صفحه 157



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.