مهدیقلى علوى مقدم در سال 1282 ش در خانوادهاى که مشهور به وابستگى به سیاست انگلستان بود، به دنیا آمد.
پدرش سید علیقلىخان علوى (حشمت نظام) میرپنج توپخانه بود و از وقتى که با خاندان مقدم وصلت کرد، پسوند «مقدم» را نیز به شهرت خود اضافه کرد. و مادرش درخشنده خانم فرزند محمدباقر اعتمادالسلطنه ـ از مقربان ناصرالدین شاه قاجار ـ بود و مقامات عالیه دربارى و دولتى و مدتى نیز وزیر انطباعات و ریاست کاخهاى سلطنتى را به عهده داشت.
هر چند از انساب علیقلى خان علوى، اطلاعى در دست نیست، لیکن نسب مادرى مهدى قلى علوى مقدم در کتاب گونهاى که توسط فرخ اعتماد مقدم ـ خواهر زاده علوى مقدم ـ تحت عنوان «خاندان مقدم» در بهمن ماه سال 1349 به طبع رسیده به صورت مشروح درج شده است. نسبى که به حسین خان جوجى مراغهاى ـ که از مقربان دربار فتحعلیشاه قاجار و خصوصا عباس میرزا نایبالسلطنه بود و از او لقب «خانى» گرفته و در سال 1249 ق. والى آذربایجان و در سال 1257 ق. والى کاشان و توابع و امین اموال مادر محمدشاه بود ـ برمىگردد.
از این خاندان، نسل اندر نسل، افرادى برخاستند که به نوبه خود، خدمتگزار دربار پادشاهان قاجار و پس از آن، پهلوى بودند، که از آن جملهاند :
علىخان حاجبالدوله، عبدالعلىخان ادیبالممالک، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، محمدباقرخان اعتمادالسلطنه (پدر همسر مهدى قلى)، محمدتقىخان احتساب الملک، کریم خان امیرمقدم، خان بابا خان ادیب حضور، محمدخان ادیب همایون، سرتیپ عبدالعلى خان اعتماد مقدم، آقا رشید، میرزاآقاخان، میرزاعلى خان صنیع همایون، میرزاتقى خان عینالحکماء، سپهبد اسداللّه صنیعى (وزیرجنگ بهائى کابینههاى حسنعلى منصور و هویدا)، حبیباله رشیدیان، اسداله رشیدیان و...
بسیارى از اینان پا را از خدمت به پادشاهان فراتر گذاشتند و به صورت مأمور مستقیم، در خدمت اهداف سیاست بیگانگان قرار گرفتند.
حاصل ازدواج سرتیپ علیقلى علوى و درخشنده خانم، شش فرزند به نامهاى : مهدى قلى، محمدعلى،[1] ناصر[2]، عصمت، گوهرتاج و تاجماه مىباشد. فرزندان پسر، هر سه به تبعیت از پدر، به شغل نظامى روى آوردند و هر سه به درجات بالاى نظامى رسیدند.
مهدى قلى علوى مقدم با مهر ارفع افخمى دختر محمدحسن افخمى (امینالملک)[3] که نوه عموى مادرش بود، ازدواج کرد و فرزندانش را علیقلى[4] و مهدیه، نام گذاشت.
در رابطه با شناخت خصوصیات اخلاقى این زن و شوهر، خاطرهاى که دکتر جواد صدر وزیر کشور کابینههاى حسنعلى منصور و امیرعباس هویدا و بعدها وزیر دادگسترى، از ایام اقامت در اروپا نقل کرده است، خواندنى است. او مىنویسد :
«روزى[ دکتر غلامحسین] خوشبین مرا به منزلش دعوت کرد. آنجا دکتر على سیاسى و دکتر اصانلو هم بودند. على سیاسى مانند خوشبین از همکلاسهاى برادرم کاظم در مدرسه سیاسى قدیم بود... ساعتى بعد مهدیقلى [علوى] مقدم هم که از همکلاسىهاى قدیم کاظم و خوشبین در مدرسه سیاسى بود... وارد شد. قبلاً خوشبین تعریف کرده بود که بعد از مدرسه سیاسى هر چند وقت یکبار در تابستان همه دوستان سابق مدرسه براى پیکنیک به خارج شهر یا دهات اطراف تهران مىرفتند. یکى از آن روزها از دکان یک بقالى مقدارى خوراکى که احتیاج داشتند، خریدند. علوى مقدم با دکاندار سر قیمت انگور اختلاف پیدا کرد و براى قدرت نمایى سیلى به صورت بقال زد... بارى تیمسار علوى مقدم با همسرش آمد و به بازى ورق مشغول شدند. در ضمن بازى خانم تیمسار گفت که کلفتى لهستانى به نام ماندانا آوردهایم... ولى عیبى که دارد این است که هر چه به او مىگویم عینا همان را جواب مىدهد خوشبین پرسید : مثلاً چه مىگوید؟ خانم تیمسار گفت : مثلاً به او مىگویم کیسه بکشد... خوشبین صحبت او را برید و گفت عجب حضرت علیه در پاریس کیسه مىکشید؟! آن هم به وسیله یک لهستانى! خانم گفت : بله، با زحمت به او یاد دادم ولى باز درست یاد نگرفته و وقتى با او دعوا مىکنم و مىگویم احمق یا خر او هم عینا همان را به من مىگوید. خوشبین قاهقاه خندید و گفت : او که نمىفهمد احمق و خر یعنى چه ولى شما چرا فحش مىدهید که او پس بدهد. به هر حال پس از مدتى همه برخاستیم برویم... خانم تیمسار به به شوهرش امر کرد برو پایین آسانسور را بالا بیاور تا برویم. باز خوشبین گفت: خانم پایین رفتن از یک طبقه این قدر زحمت دارد که باید آسانسور را براى شما بالا بیاورند... دیگر تیمسار و همسرش را در فرانسه ندیدم ولى خوشبین مىگفت که خانم او هنگام بازگشت به ایران آن قدر کفش و کیف خریده بود که براى حمل آنها چهار صندوق بزرگ لازم شده بود.»
علوى مقدم پس از پایان تحصیلات مقدماتى، به مدرسه علوم سیاسى که توسط انگلیسىها دایر شده بود رفت. وى پس از ورود به خدمت نظام، دوره دو ساله دامپزشکى را در مدرسهاى موسوم به «ایلخىدارى بیطارى» (1300 ـ 1298) گذراند و پس از چند سال جهت تکمیل آن، راهى فرانسه شد و ضمن سپرى کردن دورههاى عالى سواره نظام و ایلخى (اسببانى) در سومور فرانسه، در رشته دامپزشکى نیز، به درجه دکترا رسید.
مشاغل
عمده فعالیتهاى مشارالیه در دوران اشتغال به امور نظامى و انتظامى به این شرح است : معلم صاحبمنصبان دامپزشکى جزء ـ رئیس دامپزشکى فوج گارد فاتح تیپ مستقل گارد سوارـ ریاست دامپزشکى فوج مستقل گارد سوار پهلوى ـ ریاست اداره اصلاح و پرورش اسب ـ فرماندهى آموزشگاه گروهبانى ـ ریاست هیئتهاى نظامى و مأمور به پاکستان، امریکا و... ـ ریاست اداره سررشتهدارى ارتش ـ بازرس ویژه بازرسى کل ارتش ـ مأموریت به وزارت کشور ـ ریاست گارد مسلح گمرکى ـ ریاست ژاندارمرى کل کشور ـ فرماندار نظامى تهران ـ معاونت پارلمانى و نظامى وزارت جنگ ـ ریاست شهربانى کل کشور ـ آجودان مخصوص محمدرضا پهلوى و فعالیتها و مشاغل غیرنظامى وى که در لباس مأموریت یا پس از بازنشستگى عهدهدار آن بود، عبارت است از : ریاست صناعت و فلاحت آذربایجان ـ ریاست اداره کشت و آبادانى جنوب ـ نماینده فوقالعاده دولت در جنوب ـ وزیر کشور در کابینه شریف امامى ـ عضو هیئت مدیره بانک ایران و غرب ـ عضو هیئت مدیره کانون بازنشستگى افسران و درجهداران ـ ریاست سازمان غیرنظامى ـ تأسیس شرکت جهان بنا ـ عضو هیئت مدیره بانک تعاونى توزیع ـ شرکت واحد اتوبوسرانى ـ عضو دائمى انجمن پرورش اسب ـ عضو هیئت مدیره انجمن ملى تربیت بدنى و پیشاهنگى ـ عضو هیئت مدیره باشگاه ایران ـ عضو هیئت مدیره باشگاه سوارکاران ـ عضو کمیسیون دائمى صنف دامپزشک ـ مشاور عالى وزارت کشاورزى.
ترفیعات و نشانها
مهدى قلى علوى مقدم با درجه آسپیران [افسریار] شاگرد فعالیت خود را شروع کرد و به ترتیب درجات ذیلالذکر را کسب کرد:
ـ1300 ش ـ درجه نایب اول بیطارى [ستوان یکم]در توپخانه دیویزیون قزاق
ـ 9 ـ 1308 درجه سلطانى [سروان]
ـ 1324 ـ سرتیپ
ـ 1330 ـ سرلشگر
ـ 1337 سپهبد
ـ نشان نقره درجه سوم 1300 ش ـ نشان درجه 2 افتخار 1324 ش ـ نشان شیروخورشید درجه 3 ـ نشان لیاقت درجه 3 ـ مدال تاجگذارى ـ
علوى مقدم پس از بازگشت از فرانسه، در امور دامپزشکى و اصلاح نژاد اسب به فعالیت پرداخت و در سال 1308 ش با سفارش سرتیپ شقاقى، کتابى تحت عنوان «اسبشناسى نظامى» ترجمه و تألیف کرد.
او که از درجه نایب اولى، خسته شده بود، با توسل به علىاکبر داور ـ که در سال 1306 وزارت عدلیه را به عهده داشت ـ قصد ترفیع درجه کرد و بر این اساس بود که داور، در نامهاى ـ به علت دوستى چندین ساله با خانواده اعتمادالسلطنه ـ تمنا کرد تا مهدى قلىخان از درجه نایبى به درجه سلطانى نائل گردد و به همین واسطه ترتیبى داده شد تا به ریاست دامپزشکى فوج گارد فاتح تیپ مستقل گارد سوار منصوب گردد و ترفیع درجه بگیرد. در خرداد ماه 1310 وزارت اقتصاد به سه اداره کل تجارت، فلاحت و صناعت تفکیک و علىاکبر حکیمى به ریاست اداره کل فلاحت منصوب شد. در آبان ماه همین سال تقاضا شد تا سلطان بیطار مهدیقلى خان علوى به اداره فلاحت مأمور شود.
در مطالعه این تقاضا، نوشته شد که : «قشون احتیاج به بیطار دارد» به علت این مخالفت بود که مهدى قلىخان، استعفانامهاى به شرح زیر تنظیم کرد:
بعدالعنوان
«بطورى که خاطر آن فرماندهى محترم مستحضر مىباشد اینجانب مدت 13 سال است که مشغول خدمت در نظام بوده... ولى به قسمى که خاطر عالى مستحضر است کسالت مزاج و عدم امکان به ادامه خدمت نظام اینجانب را ناگزیر مىنماید که از سابقه خود نیز صرفنظر نموده به عرض برسانم که بواسطه اختلالات خانوادگى و مریض بودن وضعیت مزاج و... استعفاى اینجانب را از مقامات عالیه درخواست و براى همیشه سپاسگزارم فرمائید.» رئیس بیطارى فوج مستقل گارد سوار فاتح
سلطان علوى 17 / 11 / 1310»
و این بار نیز روابط کارساز شد و نازسطان علوى خریدار داشت و او را به ریاست فلاحت و صناعت آذربایجان و اداره کشت و آبادانى جنوب، رساند تا اینکه او را براى فرماندارى نظامى در دفعات مختلف آماده کند.
علوى مقدم و فرماندارى نظامى
مهدى قلىخان علوى مقدم در فروردین ماه 1324 به درجه سرتیپى ارتقاء یافت و زمانى که در همین سال، سرتیپ عبدالعلى اعتماد مقدم ـ دائى علوى مقدم ـ فرماندار نظامى تهران شد، او را نیز به فرماندارى گسیل داشت، تا ضمن تشریک مساعى در امور محوله، او را براى آیندهاى نه چندان دور آبدیده نماید.
حاصل تلاش علوى مقدم در این دوره، اخذ نشان افتخار بود که با حمایت عبدالعلىخان به دریافت آن نائل آمد.
در نشیب و فرازهاى سال 1325 که سرلشکر حسن ارفع بازداشت شد و حزب دمکرات قوامالسلطنه اعلام موجودیت کرد و... روزنامه پیروزى به تاریخ 5 / 4 / 1325 با انتشار مقالهاى علوى مقدم و عده دیگرى از امراء ارتش را به ایجاد حزب، متهم کرد. مشارالیه که این مقاله را برنتافته بود، با ارسال عریضهاى به وزیر جنگ، نسبت به انتشار این مقاله اعتراض کرد و مأموریتهاى محوله خود در شهریور 1320 و آذر 1322 و شهریور 1324 را عامل این مسئله دانست.
و نتیجه این عریضه به شرح زیر به اطلاع او رسانده شد :
«سرتیپ دکتر علوى مقدم.... اظهارات اشخاص در اعتماد و اطمینانى که وزارت جنگ به شما دارد هیچ گونه اثرى نداشته و انتظار دارد با نهایت جدیت مشغول انجام وظایف خود باشید.
وزیر جنگ ـ سپهبد احمدى»
و این اعتماد در 5 سال بعد، با صدور حکم فرماندارى نظامى تهران در تاریخ 24 / 4 / 1330 به نام وى، متبلور شد و مدتى بعد یعنى از تاریخ 10 / 1 / 1331 به معاونت نظامى وزارت جنگ رسید و مجددا فرماندارى نظامى تهران را به عهده گرفت.
کشتار مردم و جنایاتى که در دوران فرماندارى نظامى تهران در سال 1331 به وقوع پیوست، حکایتى است که پرداختن به آن نیازمند کتابى مستقل و مبسوط مىباشد و بخشى از آن در کتب تاریخى مندرج است ولى براى نمونه به برخى بخشنامههاى علوى مقدم در این دوران اشاره مىگردد :
الف ـ 23 / 3 / 1331
«... چون حرکت دستجات عزادار در خیابانهاى تهران مجاز نیست و از طرفى چون منطقه حضرت عبدالعظیم [ع] از مقررات فرماندارى نظامى معاف گردیده و ممکن است در آنجا تجمع و اشکالاتى به وجود آید ـ مراتب... براى تقویت دسته ژاندارمرى شهر رى و همکارى نزدیکتر و بیشتر با کلانترى محل اعلام مىگردد...
فرماندار نظامى تهران و حومه ـ سرلشکر علوى مقدم»
ب ـ «.. فورا به کلانترى بازار دستور داده شود که براى فردا [27 / 4 / 31] هیچ نوع تجمع و دستجاتى اعم از بازار یا در داخل تکایا اجازه داده نمىشود...
فرماندار نظامى تهران و حومه ـ سرلشکر علوى مقدم»
درگیرىها و حرکتهایى که در این ایام، به وقوع پیوست، در ابتدا انتساب علوى مقدم به وزارت دفاع ملى در تاریخ 8 / 5 / 31 را به دنبال داشت و متعاقب آن در 28 / 5 / 31 در ردیف افسران بازنشسته قرار گرفت که به همراه فضلاله زاهدى کانون افسران بازنشسته را علیه مصدق تشکیل دادند. علوى مقدم پس از کودتاى ننگین امریکائى ـ انگلیسى 28 مرداد در شهریور ماه 1332 به خدمت اعاده و ریاست شهربانى در دولت کودتا، به وى محول گردید.
علوى مقدم و مفاسد مالى و اخلاقى
الف ـ مفاسد مالى
گزارش مورخه 24 فروردین 1336 حاکى است :
«علوى مقدم ماهیانه مبلغ پانصد هزار ریال به تاجالملوک ـ همسر دوم رضاخان میرپنج ـ مىپردازد و همچنین به منتسبین دربار مقررى ماهیانه مىدهد.»
و در گزارش دیگرى به تاریخ 12 / 3 / 36 به نقل از یکى از رؤساى دوایر آگاهى که با علوى مقدم ارتباطات حسنه!! دارد، مىخوانیم :
«ریاست شهربانى هر چند ماه یک مرتبه مبلغ هنگفتى به حساب شخصى خود در فدرال بانک سوئیس مىگذارد و در چندى قبل که به سفر اروپا رفته بود، حساب وى در بانک سوئیس در حدود سه میلیون لیره انگلیسى بوده است. مشارالیه اظهار نموده مبلغ بالا را از خانم تیمسار علوى مقدم توسط یکى از خانمهاى آشناى مشارالیها شنیده است. وى همچنین اظهار مىداشت رئیس شهربانى به منابع مختلف قدرت نزدیک بوده و وجوه ماهیانه را به میزان قابل ملاحظهاى جمعآورى و تقسیم مىنماید.»
در همین راستا گزارش دیگرى که مربوط به مرداد ماه 36 مىباشد حکایت از این دارد که :
«کاظم مسعودى کار چاق کن مخصوص ریاست شهربانى مىباشد و قسطهاى مشارالیه را جمعآورى مىنماید.»
و در گزارش 8 / 5 / 39 آمده است :
«اخیرا تیمسار علوى مقدم رئیس شهربانى کل کشور ملکى در کرج از خسروانى به مبلغ 6 میلیون ریال خریدارى کرده که بیش از این مبلغ ارزش داشته و پرداخت این پول از طرف او باعث تعجب و تحیر مطلعین گردیده است.»
از دیگر موارد ثبت شده سوءاستفادههاى وى به شرح زیر است :
«الف)دریافت پنج هزار تومان ازچهارصد نفر ازدانشجویان دانشکده پلیس به عنوان حق ثبت نام.
ب) سوءاستفاده از 16 میلیون [تومان] اعتبار ساختمان زندان در معامله با شرکت نوید.
ج) ارسال دلار به وسیله سرهنگ مقدم و حواله آن به شرکتهاى خارجى.
د) سوءاستفاده از اعتبار محرمانه شهربانى.
ه) گرفتن رشوه از تهران کعبى و دهدشتى در آبادان به مبلغ 350 هزار تومان.
و) خرید زمین در گرگان با شراکت تیمسار سرتیپ بیگلرى.
ز) خرید یک قطعه زمین به مساحت 15 هزار هکتار در چمخاله گیلان.»
در گزارشى به تاریخ 9 / 11 / 39 از قول محمدرضا آثار کارمند اداره اطلاعات سفارت آمریکا آمده است :
«در سفارتخانه مزبور شایع مىباشد که تیمسار علوى مقدم وزیر کشور مبلغ هفتصد هزار تومان به نام اعلیحضرت همایون شاهنشاه از یکى از کاندیداهاى فارس گرفته تا او را به نمایندگى انتخاب نماید.»
و کارمندان عالى رتبه وزارت کشور گفتهاند :
«مشارالیه انتخابات دوره بیستم را در بست به مبلغ بیست میلیون تومان اجاره کرده و جمع شیفرى (رقم) که کارمندان مزبور بابت وجوه دریافت شده از کاندیداها که تاکنون افشا شده اظهار مىدارند مبلغ 18 میلیون تومان مىباشد.»
و کارمندان عالىرتبه وزارت کشور گفتهاند :
«مشارالیه انتخابات دوره بیستم را دربست به مبلغ بیست میلیون تومان اجاره کرده و جمع شیفرى [رقم ]که کارمندان مزبور بابت وجوه دریافت شده از کاندیداها که تاکنون افشا شده اظهار مىدارند. مبلغ 18 میلیون تومان مىباشد.»
پس از آنکه على امینى بر صندلى صدارت تکیه زد و قصد داشت برنامه عوامفریبانه خود مبنى بر دستگیرى تعدادى از رجال فاسد را اجرا نماید علوى مقدم که احساس کرده بود یکى از این افراد است به بانک سپه رفت و مبلغ پنج هزار تومان قرض نمود تا نشان دهد که محتاج پول است تا سروصدایى که در اطراف اخاذىهاى وى بلند شده بود را برطرف نماید. و این در حالى بود که عدهاى که تحت تأثیر این اقدام از على امینى تمجید مىکردند، ضمن حمله به علوى مقدم مىگفتند :
«ثروت این شخص در اثر دزدى از اعلیحضرت همایونى هم بیشتر است.»
و این در حالى بود که، علوى مقدم پس از دستگیرى با ملکه مادر تماس گرفت و ضمن استمداد براى آزادى خود به او قول داد که در صورت استخلاص یک میلیون دلار در یکى از بانکهاى خارج به حساب او خواهد گذاشت.
ب) مفاسد اخلاقى
در گزارشى به تاریخ 11 / 4 / 42 درباره سوابق علوى مقدم تهیه گردیده آمده است :
«دستگاه اطلاعاتى حزب توده همیشه دو نقطه ضعف بزرگ در او سراغ داشت، یکى پول و دیگرى زن بود و مىگفتند، از این دو نقطه ضعف مىتوانید در او رسوخ کنید.»
همانگونه که در ابتداى این مبحث ذکر شد، سوءاستفادههاى مالى علوى مقدم به حدى بود که زبانزد خاص و عام بود و موارد ذکر شده مشتى از خروار است. و اما درباره مفاسد اخلاقى، با عنایت به رعایت حرمت قلم، تنها به بخشى از مواردى که، به شناخت شخصیت او کمک نماید، بسنده کردهایم.
در گزارش بدون تاریخى که مربوط به سال 1336 مىباشد، ضمن بحث پیرامون فردى بنام حسین گرشاسبى، از کارمندان اداره بازرسى شهربانى آمده است :
«زن معروفهاى که در خیابان فروردین سکونت داشته و توسط مرحوم سرتیپ پرورش رئیس سابق باشگاه افسران ارتش به سرلشکر علوى مقدم معرفى و با او روابط نامشروع داشته است، مدتى قبل از آشنائى با تیمسار با حسین گرشاسبى نیز روابطى داشته و چون گرشاسبى از رابطه آن زن با سرلشکر علوى مقدم مستحضر شده فورا به خانه آن زن مراجعه و او را به عقد خود درآورده و در ملاقات بعدى آن زن، به تیمسار علوى مقدم مىگوید که از انتقال حسین گرشاسبى که شوهر او مىباشد به سمنان و مخالفت با او خوددارى کند و روز بعد هم گرشاسبى به سرلشکر علوى مقدم مراجعه و اظهار مىدارد چنانچه از مخالفت با من صرفنظر نشود با مدارکى که در دست دارم به دادگاههاى صالحه شکایت کرده و خواهم گفت که با زن من روابط نامشروع برقرار کردهاید و به این نحو بین سرلشکر علوى مقدم و حسین گرشاسبى آشتى برقرار مىشود.»
دیگر گزارشاتى که در این باره تهیه شده است، به این شرح مىباشد :
«24 / 2 / 36 ـ تیمسار سرلشکر علوى مقدم عضو کلوپ ایران مىباشد و اغلب اوقات خود را در کلوپ مزبور گذرانیده و بعضا نیز در جلسات پوکر شرکت مىنمایند و راجع به باخت تیمسار علوى و خانم ایشان هم در جلسات قمار شبانه، مطالب زیادى در افواه منتشر است. در مورد روابط سرهنگ مقدم رئیس اماکن شهربانى با تیمسار علوى مقدم نیز گفته مىشود! علاوه بر روابط فامیلى و ادارى و غیره، سرهنگ مقدم واسطه آشنائى تیمسار با کارکنان کافهها و کابارههاى شبانه مىباشد.
10 / 2 / 37 ـ در مدتى که تیمسار علوى مقدم در آبادان بودند ... چند دفعه در خرمشهر به شام دعوت و مجالس قمار (پوکر) ترتیب و بطورى که خود این آقایان در خارج اظهار کردهاند، مبالغى متجاوز از پانصدهزار ریال عمدا به تیمسار نفع رساندهاند و باختهاى کلان او در قمارهاى شبانه کلوپ ایران نیز، از جمله مسائلى است که تأمین بودجه آن، بسیار از مطلعین را متحیر کرده بود.»
علوى مقدم و فراماسونرى
حسین فردوست در نقل خاطرات خود مىگوید :
«در سال 1333 پرون مرا نزد محمدخلیل جواهرى که رئیس لژ پهلوى بود، برد و گفت : این شخص رئیس فراماسونرى است و وقتى دست داد، دستش را ببوس.
گفت: ایشان پذیرفتهاند که شما فراماسون شوى و این بزرگترین شانس توست و افزود که اشخاص مهمى به عضویت فراماسونرى درآمدهاند. از جمله... مهدیقلى علوى مقدم را نام برد.»
در اسناد موجود، تاریخ ورود علوى مقدم به لژ پهلوى، 27 / 2 / 1333 و درجه ماسونى وى، 18 ثبت شده است و از دیگر لژهایى که علوى مقدم در آن عضویت داشت، از لژ همایون مىتوان نام برد و او از این طریق نیز، در خدمت اهداف استعمارگران قرار داشت.
علوى مقدم و آژانس یهود
از میزان دلبستگى و وابستگى علوى مقدم به اسرائیل، اطلاع دقیقى در دست نیست و لیکن دو سند موجود در سوابق، نشانگر ارتباطات او با آژانس یهود مىباشد. این سندها به شرح زیر است :
«1ـ 25 / 1 / 1338.... تیمسار علوى مقدم رئیس شهربانى منوچهر امیدوار کارمند آژانس یهود و چند نفر دیگر از کارمندان آژانس... را به دفتر کار خود فراخوانده و بطور محرمانه از آنها تقاضا کرده در شناسائى و جلب و دستگیرى یهودیان کلاهبردار.... با شهربانى همکارى نمایند و در مقابل چنانچه کارى در دوایر شهربانى داشته باشند به سرعت انجام خواهد شد و سران آژانس یهود قول همهگونه مساعدت را به رئیس شهربانى دادهاند.»
2ـ رجبى عضو تربیت بدنى و سردبیر آسیاى جوان از قول ربى مئیر عزرى عضو مؤثر آژانس یهود که با وى دوستى نزدیک دارد مىگفت با شروع اختلافات مرزى بین.... ایران و عراق.... جاسوسان اسرائیلى مقیم عراق اطلاعات و اخبار مربوط به ایران را در داخل عراق توسط عمال خود تهیه و براى سازمان یهود در تهران ارسال مىدارند. ضمنا مدتى است بین ربى مئیر عزرى و تیمسار علوى مقدم نزدیکى و صمیمیت برقرار شده و ملاقاتهایى نیز بین آنها صورت گرفته و در این ملاقاتها عزرى اطلاعات و اخبار مذکور را به تیمسار علوى مقدم داده است....»
توجه به سوابق مئیر عزرى و نقشى که او در ایران به عنوان نماینده سیاسى، دبیر و سفیر اسرائیل ایفا مىکرد و از طریق شبکههاى تحت کنترل خود، اهداف و مطامع اطلاعاتى و اقتصادى و فرهنگى خاص را تعقیب مىنمود، اهمیت این ملاقاتها را دو چندان خواهد کرد.
قرینه علاقمندى مهدى قلىخان علوى مقدم به اسرائیل را مىتوان در کتابى که فرزند او درباره اسرائیل و فلسطین در سال 1348 تألیف و در امریکا به دست چاپ سپرد، جستجو کرد.
علوى مقدم و جمعیت یاران
در تیر ماه 1343 گزارش گردید که :
«دکتر منوچهر اقبال با شرکت عدهاى در حدود 7 نفر از دوستان مورد اعتماد خود جمعیتى به نام «یاران» تشکیل داده است. کلیه اعضاء جمعیت مذکور قسم یاد کردهاند که به هیچوجه عضویت و نحوه فعالیت خود را نزد کسى افشا نکنند...»
عضویت علوى مقدم در این جمعیت، با توجه به اختلافاتى که با منوچهر اقبال در سالهاى قبل داشت، تا حدودى مشکوک بنظر مىرسد ولى اختلافاتى که حدود یک سال بعد در این جمعیت پدید آمد و کنار کشیدن اقبال از این جمعیت و ائتلاف علوى مقدم با دکتر کاسمى که محور این اختلاف بود، مىتواند توجیهگر احتمالى حضور او در این جمعیت باشد.
علوى مقدم و دکتر اقبال
منوچهر اقبال در 15 فروردین 1336 به نخستوزیرى رسید و به سرعت به عنوان یک دولت مطیع شاه و بریتانیا شهرت یافت و نمىتوانست رضایت کامل سیاست امریکا را جلب کند؛ ولى او پیش از آنکه مهره منتخب امریکا یا انگلیس باشد، مهره دربار بود که در اثر بند و بستهاى فراوان، به ویژه روابط با اشرف پهلوى، به قدرت رسیده بود و لذا در محافل سیاسى به عنوان «غلام خانهزاد» شناخته مىشد. او مىکوشید تا با بندبازى سیاسى میان سفارتهاى امریکا و انگلیس در قدرت بماند ولى امریکایىها به او با دیده بىاعتمادى نگریسته و او را یک مهره انگلیسى مىشمردند. در این شرایط باید انگلیسىها از او حمایت مىکردند، ولى شبکه متنفذ عوامل بریتانیا در ایران، زیر نفوذ بلامعارض اسداله علم قرار داشت که اقبال را مهمترین رقیب خود مىدانست. علوى مقدم نیز که از طرفى با علم ارتباط نزدیک داشت و از طرفى با رشیدیانها که نسبت فامیلى داشتند و در فعالیت علیه دولت فعال بودند، رابطه داشت، با حضور در رأس شهربانى کل کشور، علیه دولت اقبال، کارشکنى مىکرد و تلاش منوچهر اقبال براى برکنارى او به جائى نمىرسید.
بخشى از گزارشاتى که در این باره تهیه شده است، به شرح زیر مىباشد.
24 / 1 / 36 ـ با اینکه دکتر اقبال با ایشان مخالف است و با شدت تمام جهت تعویض مشارالیه فعالیت مىنماید معهذا تا مادامى که مقررى ماهیانه خود را به منتسبین دربار شاهنشاهى مىپردازد، کسى قادر به تعویض او نخواهد بود... از طرفى رئیس شهربانى با آقایان گلشائیان و علم و فروهر روابط نزدیکى دارد و در فعالیتهاى احتمالى آنها علیه دولت جدید شرکت خواهد کرد.
28 / 1 / 36 ـ ... دکتر اقبال ضمن شرفیابى به عرض رسانیدهاند که با وجود تیمسار علوى مقدم در رأس شهربانى و کارشکنى ایشان قادر به تأمین خواسته مردم در مورد اتوبوسرانى شهر تهران نمىباشند.
5 / 3 / 36 ـ در پارهاى از محافل راجع به دستهبندى از طرف تیمسار علوى مقدم علیه نخست وزیر و پرداخت وجوهى به دستجات و اشخاص مختلف به منظور تبلیغ ـ تحریک و اخلال علیه دولت، مطالبى به گوش مىرسد.
علوى مقدم در دولت امینى
دکتر على امینى در هفدهم اردیبهشت 1340 نخست وزیر شد و در دوران 5 / 1 ساله صدارت خود ـ که از پرهیاهوترین مقاطع ایران است ـ به اقدامات نمایشى فراوانى دست زد که شاید جنجالىترین آن، بازداشت کوتاه مدت عدهاى از رجال پهلوى به جرم فساد مالى بود. از مهمترین افرادى که در این مورد دستگیر شدند، به سپهبد حاج على کیا (رئیس پیشین اداره دوم ستاد ارتش)، سرلشکر علىاکبر ضرغام (وزیر گمرکات و دارائى دولتهاى اقبال و شریف امامى)، سرتیپ روحاله نویسى (مدیرعامل شیلات)، سپهبد حسین آزموده، (جلاد بیدادگاههاى پس از کودتا که نورالدین الموتى، وزیر دادگسترى دولت امینى، او را آیشمن ایران نامید)، ابوالحسن ابتهاج (رئیس سازمان برنامه)، احسان دولو (ملکه خاویار ایران) و مهدیقلى علوى مقدم مىتوان اشاره کرد.
مهدیقلى علوى مقدم در تاریخ 23 / 2 / 1340 به علت اشتهار به فساد مالى در اقدام نمایشى دولت امینى، بازداشت شد و مدت 11 ماه در زندان به سر برد.
برخى از اسناد موجود در این باره به شرح زیر است :
«23 / 2 / 40 ـ بین طبقات مختلف مردم بر سر دستگیرى و تعقیب افرادى که مشهور به فساد هستند نام تیمسار کیا و تیمسار سپهبد علوى مقدم بیش از دیگران برده مىشود و نسبت به این دو نفر بغض و کینه شدیدى احساس مىشود و تیمسار سپهبد علوى مقدم متهم است علاوه بر اینکه در جریان انتخابات از کاندیداها وجوه کلانى دریافت داشته، در تشکیل شرکت واحد و خریدارى اتوبوسهاى بنز و دو طبقه نیز سوءاستفاده زیادى مرتکب شده است.
26 / 10 / 40 ـ بین پارهاى از بستگان و نزدیکان تیمسار سپهبد علوى مقدم... که در جمشیدیه بازداشت مىباشد شنیده مىشود که مشارالیه اغلب شبها بدون کسب اجازه از مقامات مربوطه، بازداشتگاه را ترک و با اشخاص مختلف ملاقاتهایى به عمل مىآورد.
4 / 12 / 40 ـ سپهبد علوى مقدم به وسیله یکى از نزدیکان خود با علیاحضرت ملکه مادر تماس گرفته و... قول داده است در صورت استخلاص یک میلیون دلار در یکى از بانکهاى خارج معظملها خواهد گذارد... و از طرف ملکه مادر نیز به مشارالیه قول مساعده داده شده ... توسط سرورى رئیس دیوانعالى کشور اقداماتى را براى استخلاص علوى مقدم شروع نمودهاند...»
علوى مقدم پس از آزادى از زندان از جمله افرادى بود که به همراه رشیدیانها و فتحاله فرود براى سرنگونى دولت امینى، تلاش گسترده داشت، سند زیر حاکى از این مسئله است :
«26 / 2 / 41 ـ سپهبد علوى مقدم و سپهبد کیا و آزموده و سرلشکر ضرغام فعالیت مىکنند که کابینه امینى سقوط نماید. ضمنا روز شنبه 2 / 2 / 41 سپهبد علوى مقدم... بطور خیلى محرمانه به ملاقات اعلیحضرت همایونى رفته و مدت یک ساعت و نیم این ملاقات طول کشیده است.
28 / 11 / 41 ـ سرهنگ علامه نورى افسر ارتش که با سپهبد کیا و سپهبد بازنشسته علوى مقدم ارتباط دارد مىگفت افسران مزبور آمادگى کامل براى مبارزه با دکتر على امینى دارند و... چند نفر از افراد بازنشسته به دکتر امینى پیغام دادهاند که باید از ایران برود و ماندن او در ایران جز اینکه دردسرهایى براى او ایجاد کند فایدهاى ندارد.»
علوى مقدم و ارتباطات
علوى مقدم به دلیل ریاست بر شهربانى کل کشور و وزارت کشور در کابینه شریف امامى، با افرادى بسیار ارتباط داشت که برخى از آنان به این شرح است :
«ـ تاجالملوک، موسوم به ملکه مادر که از سال 1336 که وى در رأس شهربانى قرار داشت، از علوى مقدم حقالسهم مىگرفت ودردوران دستگیرى او نیز، با گرفتن پول در صدد آزادى او بود.
ـ حسن ارفع که یک انگلیسى تمام عیار بود و به درجه سرلشکرى رسیده بود
ـ کاظم مسعودى که روزنامهنگار بود و نفوذى او در بین طرفداران اقبال به شمار مىرفت. علوى مقدم با خواهر همسر او ارتباط داشت و بالاخره کاظم مسعودى را به مجلس فرستاد، همانطور که برادر همسرش ـ احمد افخمى ـ را راهى مجلس کرد.
ـ رشیدیانها که از نوادگان آقا رشید، برادر حاجبالدوله و نوادگان عموى مادرش بودند و در کودتاى ننگین امریکایى ـ انگلیسى 28 مرداد نقش تعیینکننده داشتند.
ـ ایگار که در پوشش مدیر فنى هواپیمایى، عامل رسمى انگلیس به شمار مىرفت.
ـ جمال امامى، عبداله انتظام و... دیگر افرادى بودند که او با آنان تماس و مراوده داشت.
وى همچنین با شاپور اردشیر جى نیز ارتباط تنگاتنگ داشت و در نوروز 1333، یک قطعه عکس خود را در لباس کامل نظامى به همراه تمامى درجات و نشانها، به او تقدیم کرد.»
سرانجام
سرانجام مهدیقلى علوى مقدم که موفق به فرار از کشور نشده بود، پس از چند سال زندگى مخفى، دستگیر و به دادستانى انقلاب اسلامى تحویل شد که به علت کهولت سن مورد عفو کریمانه جمهورى اسلامى قرار گرفت.
منابع و مأخذ
ـ مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى ـ خانبابا مشار ـ جلد ششم ـ 1344 ش
ـ اسبشناسى نظامى ـ به سفارش سرتیپ شقاقى ـ تألیف و ترجمه مهدى قلى علوى مقدم ـ تهران ـ 1308 ش
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى. دو جلدى ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى
ـ روز شمار تاریخ ایران ـ باقر عاقلى ـ نشر گفتار
ـ نگاهى از درون ـ خاطرات سیاسى دکتر جواد صدر ـ نشر علم ـ 1381
ـ تاریخ جوان ـ جلد 10 ـ ارتش در عصر پهلوى ـ آلبوم عکسها
ـ اسناد انفرادى
[1]- سید محمدعلى علوى مقدم فرزند علیقلى خان در سال 1275 ش به دنیا آمد. در دانشکده حقوق و علوم سیاسى درس خواند و دورههاى دانشکدههاى جنگ، سوارهنظام و زرهى را نیز در کشور فرانسه سپرى کرد و در فعالیت نظامى خود، از فرماندهى دسته شروع کرد و در ردههاى مختلف ستادى و عملیاتى فعالیت کرد که بخشى از آن به شرح زیر است : سال 1314، تدریس در دانشگاه جنگ، 1325 مأموریت به همراه عبداله هدایت به تبریز جهت مذاکره با سران فرقه دمکرات ـ 1326 ارتقاء به درجه سرتیپى ـ 30 / 5 / 31 ریاست ژاندارمرى کل کشور ـ 1 / 7 / 31 ارتقاء به درجه سرلشکرى و در تاریخ 1 / 9 / 36 بازنشسته شد. سیدمحمدعلى علوى مقدم که جزو متهمین به تقلب و تدلیس در ساختمانهاى ارتش بود، ضمن عضویت در تشکیلات فراماسونرى، در سال 1341 با پیشنهاد سر لشکر نصراله مقبلى به لاینز بینالمللى نیز معرفى شد و در تاریخ 16 / 2 / 1342 در جبهه یاران متحد، مراسم تحلیف به جا آورد. مشارالیه که مدتى ریاست لاینز شمال تهران را به عهده داشت و در انجمن فرهنگى ایران و پاکستان و حزب رستاخیز نیز عضویت داشت، در مشاغل ذیل نیز کار کرد : «بازرسى شاهنشاهى، شرکت تعاونى ارتش عضو هیئت مدیره، ریاست دادرسى ارتش، مشاور عالى وزارت کشاورزى، در گزارشى به تاریخ 13 / 9 / 1340، مشارالیه از دوستان آیتاله کاشانى معرفى شده است که جهت عیادت ایشان، به بیمارستان بازرگانان رفته و از کسالت آیتاله اظهار ناراحتى و گریه کرده است. در گزارش دیگرى که در متن کتاب موجود است، آمده است که : آیتاله کاشانى از مشارالیه تعریف و نسبت به برادر وى ـ مهدیقلى ـ اظهار ناراحتى کرده است. با توجه به مشاغلى که به عهده محمدعلى علوى مقدم بوده، بنظر مىرسد، اظهار ارادت وى به آیتاله کاشانى در راستاى مأموریتهایى خاص صورت گرفته باشد. محمدعلى علوى مقدم که با خانواده مشهور نمازى در شیراز، وصلت کرده بود، در دوره هفتم مجلس سنا، کاندید انتخابات نیز بوده است.
[2]- ناصر علوى مقدم، ف علیقلى خان در سال 1287 ش متولد شد. او نیز چون دیگر برادران خود به ارتش پیوست و افسر اداره تسلیحات شد. او که به درجه سپهبدى رسیده بود، به جانشینى رئیس سازمان صنایع نظامى ارتش رسید و چندین نوبت به مأموریت کشورهاى اروپائى اعزام شد که یک نوبت آن در سال 1333 حضور 15 ماهه او در آلمان غربى ـ در مؤسسات بنز ـ بود.
ناصر علوى مقدم که با پروین شبدیز، دختر حمیدالسلطان ازدواج کرده بود، یکى از دختران خود، بنام فرزانه را به همسرى فضلاللّه نیک آئین درآورد. مشارالیه نیز چون برادرش، در بانک تعاونى توزیع، مشاورت عالى داشت.
[3] ـ محمدحسن امینالملک فرزند سلطان علیخان وزیر افخم در سال 1252 ش در زنجان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتى و معمول عصر خود، به خدمت دربار درآمد و در دربار مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه قاجار، از ارکان و مقربان بود و از آنان القاب : امین بقایا، وزیر بقایا و امینالملک گرفت. در دوران سلطنت محمدعلى شاه، یکى از درخواستهاى مجلس اول، تصفیه عدهاى از درباریان بود که نام امینالملک در رأس آن قرار داشت. امینالملک با گوهرشاد مهرالدوله دختر کریم خان امیرمقدم ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نامهاى : مهر انور، مهر ارفع و احمد افخمى بود. وى در سال 1288 ش در سن 37 سالگى به دست یکى از مجاهدین به قتل رسید که علت آن را تحریک رقباى او براى دستیابى به ایران الملوک افتخارالسلطنه دختر ناصرالدین شاه، دانستهاند.
[4]- سیدعلیقلى علوى مقدم فرزند مهدیقلى در سال 1324 ش متولد شد. در سال 1337 پس از اتمام کلاس اول متوسطه در دبیرستان البرز براى ادامه تحصیل به انگلستان رفت و به مدت 8 سال در مدارس و دانشکدههاى مختلف درس خواند. ابتدا در مدرسه تپهرُز که آموزشگاهى مقدماتى بود، براى ورود به دبیرستان عمومى، تحصیل کرد و پس از آن به دبیرستان خیابان ادموند رفت و پس از دریافت گواهینامه مربوطه موسوم به level «O»، به دانشکده westminister رفت و پس از اخذ فوق دیپلم بازرگانى به Davislong & Dick رفت و در اقتصاد و قانون اساسى انگلستان فارغالتحصیل شد و در سال 1344 براى ادامه تحصیل به امریکا رفت و به مدت 5 سال در دانشگاه ایداهو در رشته اقتصاد تحصیل کرد و در سال 1348 کتابى در رابطه با اسرائیل و فلسطین نوشت که در امریکا به چاپ رسید. در سال 1346 در نمایشگاه جهانى مونترال در قسمت ادارى به شرکت نفت کمک کرد و در سال 1349 توسط نمایندگى شرکت نفت در نیویورک استخدام شد و هزینه بازگشت به ایران را دریافت کرد. مشارالیه پس از بازگشت به ایران به عنوان آنالیست بازاریابى به شرکت ملى صنایع پتروشیمى پیوست و در پائیز همان سال بنا به پیشنهاد گروه مشاورین انگلیسى، به پتروشیمى آبادان منتقل و در اداره بازاریابى و فروش مشغول به کار شد. وى پس از گذشت یکسال و نیم، رئیس اداره فروش محصولات پولیکا گردید و مدت 5 سال در این سمت باقى ماند.