تاریخ سند: 3 بهمن 1342
موضوع: اظهارات شیخ حسین نوری
متن سند:
شماره: 696 /321 تاریخ: 3 /11 /1342
موضوع: اظهارات شیخ حسین نوری
شیخ حسین نوری که از طلبههای مقیم شهرستان قم و از دوستان بسیار نزدیک ناصر مکارم1 و سید محمود طالقانی2 و عضو هیئت تحریریه مجله مکتب اسلام که در قم به چاپ میرسد، میباشد و عمامه سفید به سر میگذارد و عینک میزند و سنش در حدود 35 و 40 سال میباشد؛ هر روز از ساعت 1300 الی 1430 در مسجد ارک به منبر میرود. روز 2 /11 /42 در مسجد مزبور به منبر میرود و ضمن صحبت در اطراف مسائل دینی، اظهار میدارد آن آمریکائی که دور کره زمین را گشته،3 مقالات زیادی درباره وحدانیت خداوند نوشته و یک نفر هم در تهران آن را ترجمه کرده و برای درج در مکتب اسلام به قم فرستاده و در مجله مزبور به چاپ رسیده است و مجله مزبور بنا بر دستور مرحوم آیتاله بروجردی4 در مقابل مطبوعات فاسد ایران به چاپ میرسد. سپس اضافه مینماید تمام گرفتاریهای مردم و گرفتاریهای این مملکت به علت منحرف شدن از راه دین میباشد و کسانی هستند که از انتقاد ناراحت میشوند درحالی که انتقاد بسیار کار خوبی است و انتقادات و آزادی زبان باعث میشود که اولیاء امور قدری به خودشان بیایند و در فکر چارهاندیشی جهت خطاهای خودشان باشند و همچنین میگوید در مملکتی که عدالت و دادگستری نباشد، آن مملکت محکوم به فنا است و زمامداری که برای حکومت چند روزهاش مردم را فدای امیال نفسانیش میکند، ظالم است و آنهائی که اجازه انتشار مجلاتی را که با نوامیس مردم بازی میکنند، میدهند، ظالم هستند و باید اولیاء امور اجازه بدهند که انتقادات آزاد باشد تا نواقص بدین طریق از بین برود و جامعه عدالت اجتماعی را ببیند. تأسیس این همه سینما و انتشار این مجلات و تأسیس تلویزیون5 همهاش ظلم است و من با سینما و تلویزیون مخالف نیستم ولی با برنامههای فجیع و زنهای لخت که در صحنه سینما و تلویزیون ظاهر میشوند مخالف هستم و اطلاع دارم که تاکنون صدوپنجاه هزار تلویزیون که قیمتش در حدود چهارصدوپنجاه میلیون تومان است وارد این کشور شده؛ ببینید چقدر به وضع اقتصادی این آب و خاک لطمه وارد میشود و اجازه دادن به این قبیل چیزها که به امور معنوی و ناموس و اقتصادی مردم لطمه وارد میسازد، ظلم است.
عیناً جهت اقدام به اداره 321-2 ارسال میگردد. شماره 5 /11
کمیته مذهبی 6 /11
در پرونده شیخ حسین نوری بایگانی شود... 12 /11
توضیحات سند:
1. آیتاللهالعظمی ناصر مکارم شیرازى، فرزند حاج محمد در بهمن ماه سال 1305 ﻫ ش در شیراز دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در شیراز گذرانید و پس از شهریور 1320 به فراگیرى مقدمات و سطح در مدرسه علمیه آقابابا خان در آن شهر پرداخت. در سال 1324 به قم عزیمت نمود و طى اقامت پنج ساله در آنجا، از محضر آیات عظام بروجردى، حجت کوهکمرى بهرهمند گردید. وى در سال 1329 جهت ادامه تحصیل، راهى نجف اشرف شد و موفق به کسب اجازه اجتهاد از علماى آن سامان گردید. در سال 1330 به قم بازگشت و مجدداً در درس آیتالله بروجردى شرکت نمود. او فلسفه را نزد علامه طباطبایى(ره) خواند و به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول شد. در دهه 30 شمسى به منظور مقابله با تبلیغات الحادى، با همکارى گروهى از همفکرانش، مبادرت به تشکیل جلسات بحث علمى و فلسفى کرد. در آن جلسات، کلیه اصول فلسفى مکتبهاى مادى را مطرح و در نتیجه کتاب «فیلسوفنماها» را تألیف نمود. این کتاب با استقبال جوانان و روشنفکران روبرو شد و در سال 1333 به عنوان بهترین کتاب سال، بزرگترین جایزه علمى را به خود اختصاص داد. نگارش قریب 50 عنوان کتاب درباره فقه، اقتصاد، فلسفه، کلام و تفسیر از جمله «تفسیر نمونه» در 27 جلد، از جمله اقدامات علمى ایشان است. وى در سال 1337 اقدام به نشر مجله ماهانه «درسهایى از مکتب اسلام» نمود. فعالیت و مبارزه سیاسى ایشان با اوجگیرى نهضت اسلامى در سال 1342 شهرت یافت. او با ایراد سخنان انتقادى و اعتراضآمیز در مجامع علمى و مذهبى و نیز نگارش مقالات انتقادآمیز در نشریه مکتب اسلام، توجه ساواک را به خود جلب کرد. بعد از قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و بازداشت شد. پس از آن نیز بارها به شهربانى احضار شد و مورد تذکر قرار گرفت. به دنبال قیام مردم قم در آذر و دى 1356، ایشان به سه سال اقامت اجبارى در چابهار محکوم شد و پس از مدتى محل تبعید وى به مهاباد و سپس مرودشت تغییر یافت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى و بازگشت از تبعید، در قم مستقر شد و همچون گذشته به تدریس و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت. آیتالله مکارم شیرازى، پس از رحلت آیتاللهالعظمى حاج شیخ محمدعلى اراکى، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکى از مراجع تقلید معرفى گردید. ایشان در دوره اول و دوم مجلس خبرگان، به نمایندگى از طرف مردم انتخاب شد.
2. آیتالله سید محمود طالقانی در سال 1289 ﻫ ش دیده به جهان گشود. وی در خانوادهای اهل علم و فضیلت و دارای روحیات انقلابی و ضدظلم رشد نمود و برای نخستین بار نزد پدرش مرحوم آیتالله سیدابوالحسن آغاز به یادگیری مفاهیم اسلامی درس تقوا کرد. پدر وی را به لحاظ تقوا سرآمد پرهیزکاران یاد میکنند. آیتالله طالقانی در زمان طلبگی آشنایی فراوانی با امام خمینی داشت و روابط متقابل آن دو بسیار بود. مرحوم طالقانی دروس حوزوی را در محضر آیات عظام و اساتید به پایان رساند و از آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی اجازه اجتهاد گرفت. پس از پایان تحصیل به تهران بازگشت. در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم اسلامی مشغول شد. تبلیغ، تشکیل جلسات مذهبی، مبارزه با رضاخان باعث شد که در سال 1318 دستگیر گردید. پس از شهریور 1320 و شکست استبداد فعالیتهای خود را گسترش داد. در جریان نهضت ملی نفت از فعالان بود. پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332، دستگیر شد و به دلیل مخفی نمودن شهید سید مجتبی نواب صفوی در خانهاش مدتی زندان بود. در کنگره جهانی «شعوب المسلمین» در کراچی شرکت نمود. در کنگره اسلامی قدس که سالی یک بار تشکیل میگردید دو بار مقام ریاست هیئت نمایندگی ایران را داشت. از سوی مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی حامل پیامی برای «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر شد. با آغاز نهضت امام خمینی از فعالان صحنهی سیاست و تبلیغ بود. در سال 1341 دستگیر و پس از اندکی آزاد شد. سپس در جریان نهضت 15 خرداد بار دیگر به زندان محکوم گردید. در سال 1346 آزاد و در سال 1350 دستگیر و مدت سه سال به زابل و 18 ماه به بافت کرمان تبعید شد. در سال 1352 مجدداً دستگیر و به 10 سال زندان محکوم و با اوجگیری نهضت آزادی از بند آزاد شد. آیتالله طالقانی از بدو آزادی خود بار دیگر وارد صحنهی سیاست شد و با انتشار اعلامیه ددمنشی رژیم سفاک پهلوی را محکوم نمود. با تأسیس شورای انقلاب به ریاست آن تعیین و در سال 1358 از سوی امام خمینی(ره) به عنوان امام جمعه تهران معین شد. در 19 شهریور 1358 در اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. آیتالله طالقانی که مقام والایی چون حضرت ابوذر داشت و علیه ستمگران و چپاولگران مبارزه مینمود، در برابر دشمنان چون مالک اشتر مجری عدالت و مدافع ولایت بودند. آیتالله طالقانی علیرغم زندانها و تبعیدهای مکرر چندین اثر جاودان منتشر کردند:
1ـ حاشیه بر تنبیه الامه مرحوم آیتالله میرزا محمدحسین نائینی 2ـ تفسیر پرتوی از قرآن 6 مجلد 3ـ تفسیر نهجالبلاغه 2 جلد 4ـ با قرآن در صحنه 1 جلد 5 ـ آینده بشریت از نظر مکتب ما 6ـ سفرنامه حج 7ـ اسلام و مالکیت 8ـ جهاد و شهادت 9ـ وحدت 10ـ آزادی 11ـ توحید 12ـ ترجمه جلد اول امام علی(ع)
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیتالله سید محمود طالقانی،3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
3. نیل الدن آرمسترانگ، یکی از خلبانان نیروی دریایی امریکا بود که در جنگ کره شرکت داشت و پس از پایان جنگ در سال 1962 م به ناسا پیوست و در تاریخ 20 ژوئیه 1969 م (29 تیرماه 1348ش) طی مأموریت آپولو 11 به کره ماه رفت. مأموریتی که پیرامون واقعی بودنِ آن حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد.
4. آیتالله العظمى سید حسین بروجردى، فرزند سید علی طباطبایی در سال 1254 ﻫ ش در بروجرد متولد شد. تحصیلات خود را در مکتب شروع کرد و سپس به مدرسه نوربخش بروجرد منتقل شد و از آنجا به حوزه علمیه بروجرد رفت و صرف و نحو، بدیع، عروض، منطق و فقه و اصول را فرا گرفت و براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و از محضر میرزا جهانگیر خان قشقایى، سید محمدباقر درچهاى و میرزا کلباسى و محمدتقى مدرس کسب فیض کرد.
او در سال 1281 براساس درخواست والد خود پس از نه سال تحصیل در اصفهان به بروجرد مىرود و در سال 1282 به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت مىنماید. سید حسین در 36 سالگى در حوزه نجف مشهور شد و چنان موقعیتى پیدا نمود که در معابر و مدارس مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و حوزه درسى او بسیار باشکوه برگزار مىشد. او از سال 1282 تا سال 1289 در نجف اشرف بود و باز به تقاضاى والد خود در سال 1289 به بروجرد حرکت کرد که در سال 1290 پدر او رحلت فرمودند و مرگ پدر باعث شد که دیگر به نجف نرود و در بروجرد بماند. 12 سال در بروجرد مشغول تربیت طلاب شد و در سال 1304 بعد از مرگ فرزند خود جهت مسافرت عازم مشهد شد. در برگشت به قم رفت و به گرمى از طرف آیتالله حائرى و حوزه علمیه قم تکریم شد و به دعوت فضلای قم شروع به مباحثه کرد، ولى با پیگیرى مردم بروجرد پس از یکسال و نیم توقف در سال 1306 به بروجرد بازگشت. سپس به مکه مشرف شد و پس از مراجعت به تهران رفت و از آنجا برای بار دوم عازم مشهد شد و پس از 7 ماه توقف مجددا به بروجرد بازگشت و تا سال 1319 در آنجا ماند. در سال 1320 پس از رحلت آیتالله حائرى به درخواست علما و اهل علم ایشان به قم رفتند و خلاء وجودى آیتالله حائرى را پر نمودند. با درگذشت مرحوم آیتالله قمى، آیتاللهالعظمی بروجردى مرجع تقلید جهان تشیع شدند و ایشان نسبت به گسترش حوزه علمیه قم توجه وافرى داشت و آنرا بیش از گذشته گسترش داد و مکتب فقهى خاص و مکتب علم رجال را پایهگذارى نمود.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردى از روحانیونى بود که با سلطنت رضاشاه مخالفت مىکرد و در دوره سلطنت محمدرضا شاه با بسیارى از اقدامات رژیم نظیر لایحه اصلاحات ارضى مخالف بود و تلاش مىکرد تا به وسیله نامه و پیامهاى ارسالى از خلافکاریهاى رژیم شاه نسبت به حریم اسلام جلوگیرى نماید. او در مواردى نیز تقیه میکرد و مبارزه با رژیم شاه را به فرصت مناسبترى موکول مینمود. سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین آیتاللهالعظمی بروجردی در دهم فروردین 1340 ﻫ ش ـ (12 شوال 1380 ﻫ ق) رحلت فرمودند.
5. تأسیس تلویزیون در ایران توسط حبیب ثابت، که از اعضای کادر مرکزی تشکیلات بهائیت در ایران بود، یکی از اقداماتی است که به صورت کاملاً برنامهریزی شده صورت پذیرفت تا از طریق آن، باورهای دینی و اعتقادی مردم مسلمان و متدین ایران، مورد هجمه قرار گیرد. حضور بهائیان در ساختار حکومت ایران، به میزانی گسترده بود که یک هفته پیش از افتتاح تلویزیون توسط شاه، آیتالله کاشانی(ره) در جلسهی خصوصی منزل خود، زمانی که صحبت از نامهنگاری انتقادی علیه رژیم شاهنشاهی گردید، با صراحت گفت: «بهتر است به جای نوشتن این نامهها، عملاً با این دستگاه دزدپرورِ پدرسوخته که تمام وکلای مجلس شورای ملی و سنای آن را اسدالله علم بهائی تعیین میکند، وارد مبارزه شد و پدر اینها را درآورد.»
حجتالاسلام فلسفی(ره) نیز در یکی از سخنرانیهای خود در خصوص تأسیس تلویزیون توسط تشکیلات بهائیت گفت: «الآن چند وقتی است که یک عده جاسوس ممالک دیگر درست شده به نام بهائی... دولت هم به آنها پر و بال میدهد و دست و بال ما را میبندد. الآن چهار صد نفر از تجار محترم و متدین هستند که تلویزیون و رادیو ملی درست کنند، دولت اجازه نمیدهد، اما به یک جاسوس مزدور [حبیب ثابت] اجازه داده میشود تلویزیون بیاورد و با بیآبروئی در این مملکت مشغول جاسوسی باشد.»
ر.ک: آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، ج 2، ص 903، یاران امام به روایت اسناد ساواک ،کتاب نهم، ص 176
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 1