تاریخ سند: 30 مرداد 1340
موضوع: سخنرانی شیخ محمد تقی فلسفی در مسجد ارک
متن سند:
به: 312 شماره: 10986 /20ه 12
از: 20ه 12
نامبرده بالا حدود ساعت 1730 روز 20 /5 /50 در مجلس ترحیم یکی از بستگان خمینی که در مسجد ارک تشکیل شده بود به منبر رفت و ضمن صحبت گفت باید برای بوعلی سینا1 و زکریّای رازی2 که از افتخارات مملکت اسلامی میباشند جشن بگیریم ما تمام افتخارات خود را از علماء عمامه به سر داریم آن وقت در تلویزیون عمامه را سر روباه میگذارند و نمایش میدهند سخنرانی فلسفی در ساعت 1800 به اتمام رسید و مجلس ختم شد تعداد شرکت کنندگان که اغلبشان دانشگاهی بودند حدود 400 نفر میشد.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
توضیح شنبه: متوفی یکی از مهندسین دانشگاه بوده است.
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد.
آمال
نظریه چهارشنبه: متوفی مهندس ناصر هندی (پسندیده) برادرزاده خمینی بوده که به همین مناسبت مجلس ختمی در مسجد ارک برای وی ترتیب داده شده است و مراتب نیز قبلاً اعلام گردیده.
13 /3 /50
312
در پرونده محمد تقی فلسفی واعظ
بایگانی شود.
2 /6 /50
توضیحات سند:
1ـ ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام (Avicenna) و با لقب «امیر پزشکان» شناخته شده است، در ماه صفر از سال 370 هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد.
این حکیم بزرگ که بعدها مؤثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجۀالحق و شرفالملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیب در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
پدرش عبدالله سخت در تعلیم و تربیت او میکوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود، ابن سینا تا ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آن گاه به فراگرفتن منطق و ریاضیات پرداخت.
استاد وی در علم ریاضیات «ابو عبدالله ناتلی» بود.
پس از آن نزد «ابوسهل مسیحی» به یادگیری طبیعیات و مابعدالطبیعه و علم طب مشغول شد.
در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد بود؛ جز در مابعدالطبیعه؛ آن هم به صورتی که در متافیزیک ارسطو آمده بود و با آنکه چهل بار تمام این کتاب را مطالعه کرده بود، نمیتوانست آن را بفهمد.
تا اینکه به شرح فارابی بر این کتاب دست یافت و توانست مسائل دشوار آن را درک کند.
هنگامی که ابن سینا به هجده سالگی رسید، دیگر احتیاج به خواندن و فراگیری هیچ علمی نداشت؛ چرا که همه علوم را فراگرفته بود و تنها لازم بود تا فهم خود را از لحاظ عمق افزایش دهد تا آموختههای خود را بهتر درک کند.
در اواخر عمر خود یک بار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت که در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه در هجده سالگی میدانسته، نیاموخته است.
مهارت ابن سینا در علم پزشکی و توانایی وی در معالجه حاکم آن زمان موجب شد تا مورد محبت حاکم واقع شده و در دربار، موقعیت بسیار خوبی داشته باشد.
ولی به سبب آشفتگی اوضاع سیاسی در ماوراءالنهر، زندگی بر ابن سینا در زادگاهش دشوار و او ناچار بخارا را به مقصد جرجانیه و سپس گرگان ترک گفت.
در سال 403 هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشکلات بزرگی که در این سفر با آنها مواجه شد و حتی چند تن از دوستانش را در میان راه از دست داد، از کویر شمال خراسان عبور کرد.
بنا به گفته منابع معتبر، ابن سینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور «ابوسعید ابوالخیر» ملاقات کرد.
وی آرزو داشت که «قابوس بن وشمگیر» را که حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی که به جرجان رسید، قابوس بن وشمگیر از دنیا رفته بود.
چون از این حادثه دلشکسته شد، مدت چند سال در دهکدهای عزلت گزید.
سپس در فاصله سال 405 و 406 هجری قمری به ری رفت.
در این هنگام آل بویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حکومت میکردند، ابن سینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ کرد و سپس از آنجا برای دیدار یکی دیگر از فرمانروایان این خاندان، (شمسالدوله) به جانب همدان به راه افتاد.
این سفر برای ابن سینا بخت بلندی داشت؛ چرا که پس از رسیدن به همدان او را برای درمان امیر شمسالدوله که بیمار شده بود و تمامی پزشکان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت کردند.
بوعلی توانست شمسالدوله را معالجه کند و به همین دلیل چنان تقربی نزد وی پیدا کرد که عهدهدار منصب وزارت گردید و مدت چند سال؛ تا هنگام مرگ امیر، عهدهدار این وظیفه سنگین بود.
پس از مرگ شمسالدوله بخت از وی روی گردانید و چون از ادامه خدمت در مسند وزارت خودداری کرد، او را به زندان افکندند، در زندان کتاب مشهورش «شفا» را به رشته تحریر درآورد.
پس از مدتی توانست از زندان فرار کند و با لباس درویشی از همدان گریخت.
ابن سینا از همدان به اصفهان رفت که مرکز بزرگی از علم به شمار میرفت و سالها بود که آرزوی دیدار آنجا را داشت.
در این شهر مورد توجه علاءالدوله قرار گرفت و مدت پانزده سال با آسایش خاطر در آن شهر زندگی کرد.
او در این مدت، چندین کتاب مهم نیز نوشت و حتی به ساختن رصدخانه پرداخت.
اما این آسایش برای وی دائمی نبود؛ چرا که اصفهان در معرض حمله مسعود غزنوی یعنی فرزند سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و در این حمله بعضی از آثار مهم این حکیم بزرگ از میان رفت.
این امر ضربه بزرگی برای وی بود و علاوه بر آن، بیماری قولنج نیز آزارش میداد.
به همین دلیل، دوباره به همدان برگشت و به سال 428 هجری قمری و در سن پنجاه و هفت سالگی در این شهر از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.
کتاب قانون ابن سینا از مهمترین کتب پزشکی به شمار میرود.
این کتاب در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز برگردانده شده است و به عنوان متن درسی پزشکی در دانشگاههای لوون و مون پلیه تدریس میشد.
از طرف دیگر کتاب شفای او در فلسفه همچون آموزههای طب او علاوه بر تأثیر در قلمرو اسلامی در سیر تفکر فلسفی اروپائیان نیز مؤثر واقع شد.
آلبرتوس ماگنوس دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (1200 تا 1280 میلادی) نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت.
به همین دلیل اغلب او را پایهگذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی میدانند.
وی در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی بود.
همچنین فلسفه مابعدالطبیعه ابن سینا، خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را هماهنگ کنند.
(رک: داستانهایی از زندگی ابوعلی سینا، فضلالله مهتدی، نشر جامی سال 1374)
2ـ ابوبکر محمدبن زکریای رازی معروف به جالینوس عرب (251 – 313 هجری قمری) از بزرگترین دانشمندان ایرانی، بزرگترین طبیب بالینی اسلام و قرون وسطی، فیزیکدان، عالم کیمیا (شیمی) و فیلسوف صاحب استقلال فکر است که از زندگی وی چندان اطلاعی در دست نیست.
ظاهراً در ری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فراگرفت.
احتمالاً در جوانی به تحصیل کیمیا مشغول شد و بعد به سبب بیماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این علم شهرت فراوان یافت و در حوزه درسش بلند آوازه شد.
در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بیمارستان جدیدالتأسیس آنجا را یافت.
به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختلف او را به دربار خود دعوت میکردند.
رازی صاحب اخلاق نیکو و رفتار پسندیده بود با بیماران به مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و در حق فقرا و ضعفا اعانت میکرد.
عدهای از تألیفات او را تا 198 و عده دیگر کتابهای منسوب به او را تا 237 برشمردهاند.
از آثارش در طبیعیات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیزی به یادگار نمانده است.
رازی در طب به جنبههای علمی اکتفا نمیکرد، بلکه به تمام معنی طبیب ودر علم و عمل طب استاد مسلم بود.
یادداشتهای وی که در آن با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است.
معروفترین اثرش در علم طب کتاب «حاوی» است.
آثار دیگرش در این رشته کتابالطب الملوکی و کتاب منصوری است.
بهعلاوه، رسالاتی در باب بعضی امراض دارد که معروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپاییها بوده است و از بهترین رسالههای طبی قدیم به حساب میآید.
رسالهای هم دربارۀ سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منتشر شده است.
رازی در فلسفه و الهیات و ماوراءالطبیعه و مجادلات مذهبی و فلسفی نیز کتبی نوشته است.
آثار فلسفی رازی قرنها در دست فراموشی بود، تا آنکه در قرن بیستم میلادی اهمیت آنها بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.
رازی در طب هم پایه بقراط است و در فلسفه مقامش نزدیک به سقراط، رازی در اواخر عمر در نتیجه مطالعه زیاد درباره کیمیاگری به بیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال 313 هجری قمری درگذشت.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 403