تاریخ سند: 5 دی 1346
موضوع: اظهارات عبدالرضا حجازی در مسجد ارک
متن سند:
به: 316 شماره: 30805 /20 ه 3
از: 20 ه 3
نامبرده بالا در تاریخ 26 /9 /46 پس از نماز جماعت به منبر رفته و از مشکلات قرن بیستم صحبت نمود و اظهار داشت هر روز ازدواج کم میشود و طلاق و سقوط خانوادهها زیاد میشود در آمریکا و فرانسه ازدواج وجود ندارد زیرا مراکز فساد زیاد است و جوانها احتیاجی به ازدواج ندارند زیرا وسائل شهوت آماده و کسی دیگر احتیاجی ندارد.
زنها دیگر مدیر کل و وزیر و وکیل میشوند و با مردها در یک اداره مشغول کار میشوند و دیگر تمکینی از شوهر نمیکنند.
1 سپس در خاتمه از میلاد حضرت امام حسن صحبت کرد.
سپه
توضیحات سند:
1ـ اشتغال زنان: عدم برنامهریزی زیر بنایی برای نحوۀ به کارگیری نیروی زنان و افزایش بیرویۀ قشر تحصیلکرده منجر به بروز بحرانی نو در کشور گردیده است از جمله:
ـ افزایش نرخ بیکاری به دلیل عدم هماهنگی بین آموزش و مشاغل زنان
ـ بالا رفتن سن ازدواج
ـ رواج فرهنگ مدرکگرایی
و در نهایت به هدر رفتن بودجه مملکت در مسیر نادرست میانجامد.
به طور کلی طی سالهای 1345 تا 1375 حدود 4 سال به میانگین سن ازدواج زنان افزوده شده است، در حالی که معمولاً متوسط سن ازدواج مردان بیشتر است.
در سال 1375 حدود 43 درصد از جمعیت 20 ساله و بیشتر هرگز ازدواج نکردهاند.
این نسبت در مقایسه با سال 65 حدود 9 /2 درصد افزایش یافته است.
نرخ ازدواج در کل کشور نسبت به سه ماهۀ اول سال 79، حدود 82 /3 درصد کاهش را نشان میدهد.
با توجه به آمارهای مربوط میتوان دریافت که اکنون جمعیت جوان کشور با افزایش میانگین سن ازدواج و کاهش نرخ ازدواج دست به گریبان است.
بعضی علل تأخیر در امر ازدواج، به اختصار به شرح زیر میباشد:
1ـ کاهش اعتماد اجتماعی، 2ـ گسترش ارزشهای مادی برای انتخاب همسر، 3ـ نگرش ابزاری نسبت به ازدواج، 4ـ نفوذ گرایشات تساوی خواهانه در میان دختران
با گسترش روند صنعتی شدن، خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی از این فرایند تحول، در امان نبوده است.
از جمله تغییرات ایجاد شده در ساختار خانواده، تغییر در بعد خانوار (از 1 /5 در سال 1365 به 8 /4 در سال 1375)، کاهش نرخ باروری (از 9 /5 در سال 1367 به 6 /2 در سال 1379)، کاهش میزان موالید (از 38 در هزار برای 1367 به 5 /19 در هزار برای 1376).
کاهش عمومیت ازدواج برای زنان و مردان گروههای سنی 19 ـ 15 ساله (مردان: از 5 /6 درصد در سال 1357 به 5 /2 درصد در سال 1375 و برای زنان از 3 /43 به 7 /17 درصد) هستهای شدن خانواده و کاهش بار تکفل از (31 /94 درصد در سال 1365 به 62 درصد در سال 1379)، افزایش و شیوع آسیبهای اجتماعی چون طلاق (از 21170 مورد در سال 1357 به 41812 مورد در سال 1376)، خانوادههای تک والدی ...
میباشد.
شکی نیست در هیچ تهاجمی به آن که مورد تهاجم قرار گرفته چیزی داده نمیشود، بلکه داشتههای او نیز سلب یا نابود میگردد.
در تهاجم فرهنگی غرب که اولین هدف آن گسست خانواده است، نوک پیکان متوجه زنان میباشد که از ارکان اصلی ثبات این هسته اجتماعی است.
از یک سو رسوخ باورها و اندیشههای فرهنگ غرب و موج تجددگرایی زنان به کشور و از طرفی سیل اطلاعرسانی یک جانبه و تبلیغات انبوه رسانهها به عنوان ابزار اصلی این تهاجم، موجب سلب قدرت تفکر و انتخاب میگردد و زمینه را برای انهدام هر چه بیشتر کانون خانواده مهیا میسازد.
بالا رفتن سن ازدواج، افزایش آمار طلاق، بحران روانی نوجوانان و ...
همه دلایل متقنی بر این ادعا است.
زن نه صرفاً به قصد برابری با مرد که به عنوان موجودی زنده، بیدار و مسئول که خداوند به قدر تواناییاش بر او تکلیف میکند باید منشأ فکر و عمل گردد.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که شاهد تقابل اندیشههای مذهبی و باورهای سنتی و اصول حاکم بر جامعۀ مدرن است و در میان دو نقطه افراط و تفریط شناور میباشد.
متعاقب سیاست رشد و توسعه اقتصادی تعداد شاغلان زن از 975 هزار نفر در سال 1365 به 2196 هزار نفر در سال 1379 افزایش یافته است.
علاوه بر دیدگاه افراطی که کارایی نداشته و وجود زن را بدون بعد انسانی آن در نظر گرفته و حاضر به قبول نقشهای اجتماعی وی نیست، دیدگاه تفریطی دیگری بدون ساختن زمینههای لازم جهت پیدایش نقشهای متناسب مبتنی بر دین، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی ...
فقط داعیهدار شعار اشتغال زنان میباشد.
نقشی که زن برای اثبات آن در جامعۀ فعلی تلاش میکند، به لحاظ فقدان زمینۀ لازم نهایتاً به فرسایش غیرمنطقی خود و خانوادهاش منجر میگردد.
اگرچه آمار و ارقام تفاوت فاحشی را از شرکت زنان در فعالیتهای اقتصادی بین کشورهای پیشرفته و کشور ایران نشان میدهد.
(50 درصد در مقابل 12 درصد) اما در نظر نگرفتن نقش پنهان زنان در اشتغالات غیررسمی و بدون مزد خود نشانۀ بیتوجهی و ضعف چنین استنباطی است.
براساس بینش مادی غرب،؛ زنان متعاقب استقلال اقتصادی، خود را در موقعیتی میبینند که میتوانند بدون پشتوانۀ مالی شوهر، نیازهای خود را تأمین نمایند و چنین روحیات فردگرایانه منجر به کاهش انگیزه زندگی مشترک و گسست خانواده خواهد شد.
به علاوه، اگر استقلال مالی به این معنی باشد که زنان شاغل قادر هستند درآمد خود را به نحوی که مایلند خرج نمایند و به مصرف نیازهای شخصی برسانند به دلیل عدم داشتن زیربنای صحیح حضور، مطالعات فعلی خلاف آن را نشان میدهد.
به طوری که زنان شاغل ناگزیرند اولاً درآمد خود را برای تأمین هزینههای خانوادگی صرف کنند و به طور کلی درآمد ایشان کمتر به مصرف نیازهای شخصی میرسد، ثانیاً چه در جوامع غربی و چه در جوامع اسلامی با اشتغال زن از بار وظایف خانگی وی کاسته نمیشود بلکه زنان شاغل ناگزیرند بعد از ساعات کار رسمی وظایف خانگی سنتی خود را نیز به تنهایی انجام دهند.
در دهۀ 1980 در کشورهای توسعه یافته در میان حرفههای کم درآمد و ابتدایی، نسبت زنان به مردان در میان مستخدمین خانهها 98%، پرستارها 97%، معلمین مدارس ابتدایی 85%، کارکنان ساده 72% و امور خدماتی 58% گزارش داده شده است.
(مقاله لیلا سادات زعفرانچی در مورد زنان و نقش آنها در اجتماع، سایت پایگاه حوزه به نشانی WWW.
HAWZAH.
NET)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 201