صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : دولت و حزب ایران نوین

تاریخ سند: 4 اردیبهشت 1345


موضوع : دولت و حزب ایران نوین


متن سند:

به : 321 از : 322 منوچهر قیائی1 فرماندار پیشین تهران که از دوستان نزدیک دکتر منوچهر اقبال2 ـ سپهبد خاتم3 و سناتور امام جمعه تهران است ضمن صحبت خصوصی می گفت.
مقامات سیاسی امریکایی مایل می باشند آموزگار وزیر دارایی عهده دار مقام نخست وزیری گردد و بدست او اختیار امور مالی ایران را بدست گیرند و در مقابل دیپلماسی انگلستان و شوروی از کاندید بودن نخست وزیری مهندس شریف امامی که فرد بیطرفی است و وابستگی به آمریکا ندارد پشتیبانی می کنند.
منوچهر قیائی علاوه می کرد که علت ماندن کابینه هویدا و حزب ایران نوین بر سر کار همین است که هنوز برای انتخاب رئیس دولت آینده شاهنشاه تصمیم قطعی نگرفته اند و خواه آموزگار در مسند نخست وزیری قرار گیرد و خواه شریف امامی هر دو موجبات انحلال حزب مذکور را فراهم خواهند ساخت و حکومت حزب ایران نوین چون عامل تصویب قرارداد مربوط به مصونیت مستشاران آمریکایی بوده است و مورد مخالفت شدید مردم و جامعه روحانیت بشمار می رود باید تغییر پیدا کند تا ناراحتیهای افکار عمومی از این لحاظ تسکین یابد.

توضیحات سند:

1ـ منوچهر قیائی فرزند عبدالله در سال 1302 در ساوه به دنیا آمد.
از نامبرده به عنوان یکی از کسانی که در کودتای 28 مرداد 1322 نقش داشته نام برده شده است.
او در سال 1338 که مسئولیت سازمان گوشت را به عهده داشته به علت سوء استفاده بازداشت و بر اثر وساطت بعضی از مقامات مملکتی آزاد شده است.
قیائی مدتی فرماندار تهران بوده و سپس مدیر کلی روابط عمومی وزارت کشور را به عهده داشته است.
او همچنین عضو کمیته برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی نیز بوده است.
(برگرفته از پرونده انفرادی- ساواک) 2ـ دکتر منوچهر اقبال در هفتم مهرماه سال 1288 شمسی برابر با سال 1327 هجری قمری در خراسان متولد گردید و در 4 آذرماه سال 1356 درگذشت.
او بهنگام مرگ 68 سال داشت و آخرین سمت او رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران بود.
منوچهر اقبال شهرت و پیشرفت را مدیون «قوه ابتکار» خود و پدرش است.
در جوانی آن اندازه خوش سیما بود که در شمار دوستان نزدیک اشرف پهلوی درآمد و بقدری مطیع و وفادار بود که در زمره محرمان شاه قرار گرفت.
برخورداری از عناوین دانشگاهی و ارتباطات گسترده خارجی، او را به بهترین نامزد برای اجرای سیاست های مورد نظر شاه در آورده و به همین دلیل، دولت منوچهر اقبال قریب چهار سال دوام آورد ولی شاه برای مهار بحران سال 1339 او را قربانی می کند.
شاه موفق می شود در دوران صدارت او ساواک را بنیانگذاری نماید.
پدر منوچهر اقبال، حاج مقبل السلطنه خراسانی، معروف به «اقبال التولیه» در آذرماه 1304 نماینده مجلس مؤسسانی شد که انتقال سلطنت از قاجار به رضاخان را تسجیل نمود.
هر چند مقبل السلطنه چهره درجه اولی نبود که به حسب رعایت ظواهر، حضور او در مجلس ضروری باشد ولی انتخاب او شاهدی بر پیوندهایش با دستگاه رضاخان بود و بدین ترتیب خانواده اقبال در ردیف 40 خاندان برجسته ایران قرار گرفته بود.
فرزندان حاج مقبل السلطنه شامل علی (نماینده مجلس)، عبدالوهاب (سناتور)، خسرو (سرمایه دار)، محمد (وکیل دادگستری)، احمد (سفیر) و منوچهر می شوند.
منوچهر در سال 1305 با هزینه شخصی عازم اروپا شد و در سال 1312 به عنوان متخصص امراض عفونی از دانشکده پزشکی پاریس فارغ التحصیل گردید.
و در همین سال با یک دختر فرانسوی ازدواج کرد.
منوچهر اقبال پس از بازگشت به ایران در مهرماه 1312 به خدمت سربازی رفت و در بیمارستان لشکر 8 شرق (خراسان) به کار پرداخت.
در سال 1313، رضاشاه در سفری به خراسان دچار زنبور گزیدگی شد و منوچهر اقبال درد او را التیام بخشید و مورد محبت شاه قرار گرفت.
پس از پایان سربازی، در سال 1314 رئیس بهداری شهرداری مشهد شد و مدتی بعد به تهران آمد و در شهریور 1315 ریاست بخش بیماری های عفونی بیمارستان رازی را به دست گرفت و در سال 1318 دانشیار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و سپس استاد کرسی بیماری های عفونی در این دانشکده شد.
ورود اقبال به صحنه سیاست با شهریور 1320 و سقوط دیکتاتوری رضاخان مقارن است.
اقبال در آغاز در زمره اطرافیان احمد قوام قرار گرفت.
در دولت اول قوام (مرداد ـ بهمن 1321) به معاونت وزارت بهداری رسید و این سرآغاز مشاغل دور و دراز دولتی او بود.
در شهریور 1323 در کابینه محمد ساعد کفیل وزارت بهداری شد و در دولت قوام (بهمن 1324 ـ آذر 1326) به وزارت بهداری و وزارت پست و تلگراف رسید.
در زمان ورود وزرای «توده ای» به کابینه قوام (ایرج اسکندری، دکتر فریدون کشاورز و دکتر مرتضی یزدی)، به منظور ایجاد توازن در قبال آنان، اقبال در نقش «جناح راست» کابینه ظاهر شد و به همراه سپهبد احمد امیراحمدی (وزیر جنگ) و ذکاءالدوله (سهام الدین) غفاری (وزیر پست و تلگراف) به اتخاذ مواضع تند علیه حزب توده و دولت خود مختار پیشه وری در آذربایجان دست زد.
در این سناریو، قوام می بایست نقش «میانه رو» ایفاء می نمود.
منوچهر اقبال در دولت عبدالحسین هژیر (تیر ـ آبان 1327)، علیرغم رقابت هائی که با وی برای تصاحب پست نخست وزیری داشت، وزیر فرهنگ شد و به عنوان رئیس «سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی» نفوذ خود را گسترده ساخت.
اقبال در سمت وزیر فرهنگ دولت هژیر به اقداماتی دست زد که برای وی شهرت گسترده ای به عنوان یک «چهره مرتجع» به ارمغان آورد.
مهم ترین این اقدامات، پیگیری تز «سیاست را از فرهنگ جدا کنید»، بمنظور سیاست زدائی مدارس و دانشگاه ها و مصوبه ضد مطبوعات شهریور 1327 بود.
طبق این مصوبه دولت هژیر با اعتراض شدید مطبوعات مواجه شد که به توقیف تعدادی از آنها انجامید.
منوچهر اقبال در دولت دوم محمد ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) ابتدا وزیر راه شد و مدت کوتاهی بعد (21 آذر 1327) وزیر بهداری و سرپرست وزارت کشور گردید و در 21 اسفند به وزارت کشور رسید.
دکتر اقبال در جریان انتخابات این زمان با وساطت دکتر هادی طاهری (وزیر مشاور) مبلغ 500 هزار تومان رشوه دریافت داشت.
در این دوران اقبال به عنوان یک چهره وابسته به استعمار بریتانیا و دربار شهرت یافت و اوج آن زمانی بود که وی به بهانه ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327، اجرای یک سلسله اقدامات سرکوبگرانه، از جمله توقیف و تبعید آیت الله کاشانی و انحلال برخی احزاب و توقیف جرائد، را به مجلس پانزدهم اعلام داشت.
منوچهر اقبال در دولت رجبعلی منصور (فروردین ـ تیر1329) نیز به عنوان وزیر راه حضور داشت.
با صعود رزم آرا به صدارت، اقبال به علت شهرت سوئی که اندوخته بود به کابینه راه نیافت و توسط شاه به عنوان استاندار آذربایجان راهی این خطه شد.
در مرداد 1329 با اعلام لیست کارمندان مشمول «بند ج» توسط دکتر محمد سجادی، رئیس هیئت تصفیه، نام اقبال در این لیست به چشم می خورد.
مشمولین این لیست صلاحیت خدمت در دستگاه دولتی را نداشته و باید اخراج می شدند.
اقبال در آذربایجان ریاست دانشگاه تبریز را نیز به عهده داشت.
در دوران دولت مصدق، اقبال متصدی شغلی نبود و تنها در دانشگاه تدریس می کرد.
او مدتی بعد، در سال 1331، عازم اروپا شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، منوچهر اقبال به تهران بازگشت و به دستور شاه سناتور شد و در 18 دیماه 1333 ریاست دانشگاه تهران و ریاست دانشکده پزشکی را به دست گرفت و در 12 خرداد 1335 وزیر دربار شد.
اوج موفقیت اقبال از این زمان آغاز گردید و از همین زمان است که رقابت شدید و کینه توزانه ای میان او و اسداللّه علم آشکار شد.
اقبال در این دوران عالیترین روابط را با محمد رضا و اشرف پهلوی داشت و می کوشید تا از خود یک چهره کاملاً خاضع و تابع نشان دهد.
دختر بزرگ اقبال، مریم اقبال، پس از جدائی از محمدرضا پهلوی، عروس اشرف (همسر شهریار شفیق) شد.
در نتیجه این روابط بود که دکتر منوچهر اقبال در 15 فروردین 1336 به نخست وزیری رسید.
دولت اقبال به سرعت به عنوان یک دولت مطیع شاه و وابسته به بریتانیا شهرت یافت و بتدریج نارضایتی مقامات آمریکائی از آن مشاهده شد و این عدم رضایت در نیمه دوم سال 1336 به اوج خود رسید.
دولت اقبال پس از 3 سال و 4 ماه مقابله با دشوارترین تنش های سیاسی در شهریور 1339 سقوط کرد و مدت کوتاهی بعد، در 6 اسفند 1339، دکتر منوچهر اقبال ـ رئیس دانشگاه تهران، رهبر حزب ملیون و نماینده مجلس بیستم ـ در ساختمان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران مورد حمله و توهین «دانشجویان» قرار گرفت و اتومبیل وی به آتش کشیده شد.
منوچهر اقبال در آبان 1342 توسط شاه به عنوان مدیر عامل «شرکت ملی نفت ایران» منصوب شد و در این پست مهار شده تا آخر عمر باقی ماند.
در واپسین دوران زندگی اقبال، تحقیر مدام و توطئه های آشکار و نهان علم علیه او تداوم یافت و مقابله ها و ابراز حسادت های اقبال وی را در موضعی مطرود و حقیر در نزد شاه قرار داد.
دکتر منوچهر اقبال در سفر سال 1331 به فرانسه به عضویت فراماسونری درآمد.
در سالهای بعد، در راس لژهای تابع تشکیلات فراماسونری فرانسه قرار داشت.
نام اقبال در زمره مؤسسین لژ «خورشید تابان» در خرداد ماه 1343 و رئیس هیئت مدیره این لژ قرار داشته است.
3ـ محمد خاتم فرمانده نیروی هوائی در 1297 در شهر رشت متولد شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی به تهران آمد.
وی دوره دبیرستان را در کالج امریکائی و دبیرستان نظام طی کرد و سپس وارد دسته هوائی دانشکده افسری شد.
خاتم در 1320 به درجه ستوان دو می رسید و تعلیمات دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای جت را در انگلستان و در دانشکده سلطنتی نیروی هوائی آن کشور دوره تکمیلی را در آلمان غربی طی کرد.
در 1334 دوره ستاد فرماندهی را در آمریکا به پایان رسانید وی بعد از مدتی به فرماندهی نیروی هوایی ارتش شاه رسید و در سال 1338 با فاطمه پهلوی خواهر محمدرضا شاه ازدواج کرد.
ارتشبد خاتم فرمانده نیروی هوائی ارتش ایران در 1354 در 56 سالگی به هنگام پرواز با کایت به کوه برخورد کرد و جان سپرد.

منبع:

کتاب حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک - جلد 2 صفحه 58

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.