خلاصه یادداشتهای انتقادی بر بیانیههای سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور از انتشارات جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا.
متن سند:
خلاصه یادداشتهای انتقادی بر بیانیههای سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور از انتشارات جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا.
این جامعه جملههائی از بیانیه را در نظر گرفته و درباره آنها بحث نموده که خلاصه آنها بشرح زیر از عرض میگذرد.
۱- در بیانیه سازمان انقلابی چنین میخوانیم (جامعه در مرحله انقلاب ملی- دمکراتیک به رهبری طبقه کارگر است) قسمت اول این جمله مبین یک واقعیت و قسمت دوم آن نشانه یک آرزوست واقعیت از این لحاظ که جامعه ایران در مرحله کنونی تکامل خود دوره انقلاب ملی دموکراتیک را که از دهها سال پیش آغاز شده و هنوز به پایان نرسیده میگذراند. و آرزو از این نظر که در واقع امر رهبری این انقلاب بویژه در دوران اخیر با طبقه کارگر ایران نبوده است و این هنوز آرزوئی است که انقلابیون کارگری در راه تحقق آن میکوشند.
۲- از مطالعه مجموعه بیانیهها چنین استنباط میشود که نویسندگان آنها مانند رهبری کنونی حزب توده ایران حزب مزبور را حزب طبقه کارگر میدانند با این تفاوت که به عقیده تنظیم کنندگان بیانیههای مورد بحث گردانندگان فعلی دستگاه رهبری حزب به علت انحرافات رویزیونیستی خود و [تحمیل] آن به حزب موفق شدهاند آن را از موضوع مارکسیستی- لنینیستی دور نموده و به عنوان حزب طبقه کارگر دچار انحطاط سازند.
۳- در بیانیه "سازمان انقلابی" و بیانیه "سه نفر" به این شعار به اشکال مختلف برمیخوریم "همه فعالیتها در جهت احیای حزب طبقه کارگر". اگر نویسندگان بیانیهها واقعاً میخواهند از گذشتهها درس بگیرند و در راه نوینی که به خیر و صلاح طبقه کارگر و نهضت انقلابی ایران است گام بردارند شعار آنها نه احیای حزب توده ایران بلکه ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر ایران باید باشد باید دانست که اگر حزب توده ایران را حزب طبقه کارگر نمیدانیم به هیچ وجه نمیتوانیم و نمیخواهیم منکر این واقعیت شویم که عناصر جداگانه مارکسیست و مبارزان ارزندهای در این حزب وجود داشتهاند که نه تنها در گذشته در راه آرمان خود فداکاریها نشان داده بلکه از این پس نیز میتوانند و باید همچون مصالح سالمی که از بنای مخروبه حزب توده ایران بر جای مانده در ساختمان نوین یک حزب انقلابی کارگری مورد استفاده قرار گیرند و با توجه بمراتب فوق اعلام میداریم که شعار هر مارکسیست واقعی ایرانی خواه سوابق فعالیت در حزب توده داشته باشد یا نه خواه متعلق به نسل گذشته یا نسل کنونی باشد خواه در ایران و خواه خارج باید عبارت از "ایجاد حزب طبقه کارگر ایران با استفاده از تمام تجارب گذشته باشد نه احیای حزب توده ایران"
۴- بیانیه "سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور" میگوید «در این هنگام جنبش رهائی بخش میهن ما در جهت اوج است»... «بدون هیچگونه تردیدی میتوان گفت شرایط عینی انقلاب در کشور ما رسیده است».. «مبارزه مسلحانه در روستاها از کلیه جهات مساعدتر از شهر است ولی بدون ارتباط روستا با شهر ادامه و توسعه این مبارزه ممکن نیست» درباره جمله اول واقعیت اینست که دوره کنونی یک دوره برآمد طبقات و اوج جنبش نیست بلکه یک دوره فروکش و یک دوره جذر جنبش انقلابی است که بین دو دوره گذشته و آینده قرار دارد و درباره جمله سوم باید گفت با وجودی که بیش از نیم قرن از انقلاب ملی- دموکراتی ایران میگذرد انقلاب مزبور در اساس تاکنون در چهارچوبه شهرها (و آن هم شهرهای عمده) محصور و محدود بوده و میباشد و دامنه آن هنوز آن طور که باید به روستاها کشیده نشده است و دهقانان ایران، این نیروی بزرگ ولی پراکنده و بخواب رفته تا بحال در مجموع و صرفنظر از پارهای جنبشها پراکنده و خودبخودی، عملاً یک نیروی بالقوه و غیرفعال انقلاب را تشکیل داده و میدهند. نه یک نیروی بالفعل و فعال آن را.
5- در بیانیه سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور میخوانیم «چون کمیته مرکزی استقلال خود را از دست داده است (مقصود استقلال در برابر شورویها است) و به عنوان ارگان رهبری نفی شده سازمانها حق و وظیفه دارند که پیوندشان را با آن قطع کنند» و در بیانیه سه نفر اعضای کمیته مرکزی آمده است که «عیب اصلی در آنجاست که گردانندگان دستگاه رهبری حزب توده ایران از یاد بردهاند که قبل از همه در برابر خلق ایران مسئولند. اینان مستقلا ًنه اندیشه و نه عمل میکنند و به دیگران نیز امکان اندیشه و عمل مستقل نمیدهند» این دو موضع رهبری حزب توده در قبال شورویها بود و اما درباره وضع شورویها در قبال نهضت ملی ایران و هیأت حاکمه کشور بیانیه سازمان انقلابی چنین میگوید «در واقع دوستی اتحاد شوروی با دولت ایران و کمک اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی به اقدامات شاه برای تثبیت رژیم اسارت بار کنونی نیرو میبخشد و در جهت تثبیت آنست»... (روابط ایران و شوروی باید در کار در استراتژی عمومی رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی مورد ارزیابی قرار گیرد... کمکهای دولت شوروی به ایران و دوستی رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی با شاه یکی از مظاهر تحریف سیاست لنینیستی و همزیستی مسالمتآمیز است»... «به نظر آنها (یعنی رهبران شوروی) باید در سراسر جهان آرامش را حفظ کرد و از ایجاد کانون تشنجات نوین جلو گرفت. آنها نمیخواهند بر سر دفاع از جنگهای رهائی بخش خلقهای ستمکش بین شوروی و آمریکا تضاد و تصادم به وجود آید.
ایران نیز یکی از حلقههای حفظ آرامش است بویژه که با اتحاد جماهیر شوروی هزاران کیلومتر مرز مشترک دارد. آرامش در ایران خیال شوروی را از وجود کانون جنگی که بزودی شعلههای آن سرکشیده و ویتنام دومی بغل گوش شوروی به وجود خواهد آورد و مانعی در تز همزیستی مسالمتآمیز خواهد بود. آلوده سازد» به طوری که مشاهده میشود در اینجا از یک طرف رهبری حزب توده متهم به دنباله روی کورکورانه از سیاست شوروی و نداشتن استقلال اندیشه و عمل در برابر آن گردیده و از طرف دیگر اتحاد شوروی نیز متهم به سازش و بند و بست با هیأت حاکمه ارتجاعی به زبان نهضت ملی و منافع مردم ایران شده است این هر دو مورد واقعیتی است انکارناپذیر که هیچ فرد واقع بین نمیتواند منکر آن شود ولی... و حرف اینجاست که آیا این هر دو در واقع چیز تازهایست؟ آیا سیاست رهبران حزب توده در تمام دوره فعالیت خود و تا قبل از مهاجرت (و سالهای اخیر) سیاستی انقلابی و اصولی و مبتنی بر منافع مشترک خلقهای ایران و شوروی بوده است؟ ... یا این که هر دوی اینها داستان کهنهایست و آنچه تازگی دارد فقط و فقط توسعه و نشر این پدیده و آشکار و عیان شدن بیش از پیش آن در (سالهای اخیر) حتی برای عده زیادی از طرفداران دیروزی آنست؟...
6- بیانیه سازمان انقلابی میگوید (شاه و امپریالیسم آمریکا برای جلوگیری از انفجار با حفظ شیوههای) قهر و سرکوبی به یک رشته اقدامات رفورمیستی دست زدهاند... «شاه با موافقت امپریالیسم آمریکا بمنظور تثبیت رژیمش با شوروی مناسبات دوستانه برقرار کرده است»
در بیانیه سازمان انقلابی و قطعنامه پیوست آن و نیز بیانیه سه نفری هیچ جا نامی از امپریالیسم انگلیس نمیبینید و این آیا تصادفی است؟ تو گوئی امپریالیسم انگلیس در نظر آنان در ایران قدرتی است همپایه امپریالیسم پرتغال و بلژیک. در صورتی که دربار و سلطنت پهلوی ساخته و پرداخته و روی کار آورده انگلستان است نزدیکترین مشاورین شاه کادرهای اصلی و طراحان واقعی و پشت پرده سیاست رژیم ایران، همگی از طرفداران و عوامل سیاست انگلستان به شمار میروند که در تشکیلات فراماسونری مشتکلاند. تضادهای حکومت شاه با امپریالیسم آمریکا آنچنان عیان و آشکار است که احتیاجی به توضیح ندارد و حال آن که همین حکومت مهره اصلی سیاست انگلستان و پایگاه مورد اطمینان آن در منقطه خاورمیانه و در برابر ناسیونالیسم غربی بشمار میرود.
۷- در بیانیه سازمان انقلابی میخوانیم.
«حصول وحدت اندیشه در میان سازمانهای پراکنده تبلیغ در راه تأمین ایدئولوژی واحد، استراتژی واحد و اصول سازمانی واحد در شرایط کنونی به وسیله سازمان خارج از کشور انجام میگیرد این سازمان به همت شرائط خاص محیط فعالیت و داشتن امکانات لازم میتواند این وظیفه را با اشکالات کمتری انجام دهد و به سازمانهای ایران که بعلت شرائط اختناق و ترور از طرفی امکاناتشان برای این کار بسیار محدود و از طرف دیگر در معرض خطرات سنگین قرار دارند کمک نماید» در این جا دو مطلب عمده به چشم میخورد.
الف- وجود امکانات مساعد در خارج از کشور برای کمک به وحدت محافل مارکسیستی در ایران.
ب- صلاحیت گروه مزبور برای ایجاد «وحدت اندیشه در میان سازمانهای پراکنده تبلیغ در راه تأمین ایدئولوژی واحد و اصول سازمانی واحد».
در مورد اول ما نیز وجود این امکانات را تائید میکنیم و معتقدیم که باید حداکثر استفاده از آنها بنفع نهضت ملی و به ویژه کارگری ما بعمل آید ولی در مورد دوم یعنی صلاحیت گروه مزبور در ایفای این نقش رهبری جای سخن بسیار است. و ما رهبری سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور را فاقد چنین صلاحیتی میدانیم. با تمام این احوال ما موضع کنونی نویسندگان بیانیه را در مجموع قدمی به جلو و گامی در جهت تصحیح اشتباهات گذشته و جبران زیانهای بیشماری که بسهم خود به نهضت ملی و بخصوص جنبش کارگری ما وارد ساختهاند میدانیم مشروط بر این که آنها نیز در جریان فعالیت کنونی خود به نحوی صادقانه و پیگیر بقایای نیرومند شیوههای تفکر و عمل رهبری حزب را که ما در این مقاله به پارهای از آنها اشاره کردیم شناخته و از خود دور سازند و تا آنجا که مربوط به گذشته است حقایق را بیپرده و صمیمانه بازگو کنند باشد که از این رهگذر این خونهای ریخته شده به هدر نرود. شکستهای مصیبت بار گذشته تکرار نگردد، و کاروان جنبش انقلابی ایران راهی به بیرون از دیار شب بیابد.
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 513